ادامه از صفحه اول
پرآوازهها يا سلبريتيها
سخنهايي كه براي خنداندن برخي افراد سطحينگر، چهره هويت اصيل مردم يك سرزمين، گروهي، قومي يا ملتي را مخدوش نمايد. با اين وضعيت بايد بين «آوازههاي رسانهاي» و «آوازههاي اصيل و فاخر» تفاوت قائل شد. آنچه ميتواند هم نقش مرجع و الگو بيابد همان آوازههاي اصيل و فاخر است كه در پرتو انديشهورزي و فرزانگي به دست ميآيد و نه از زاويه لنز رسانههاي بي در و پيكر اينترنتي و مجازي. آوازهسازي رسانهاي چنان براي عدهاي جذابيت يافته است كه براي جذب مخاطب به بدترين رويهها روي ميآورند از جمله اينكه حتي به هجوپردازي، تخريبگري و ناسزاگويي به ديگران ميپردازند. در اين راستا، جذابيتهاي سطحي رسانهاي و گفتارهاي ناموجه به بهاي تخريب و چنگ انداختن به چهره هويتي ديگران براي آنها توجيهپذير ميشود. اين رويكرد به دوقطبيسازي «من برتر» و «ديگريهاي مطرود» ميپردازد و با نگاه «صفر و صد»ي خود و همفكريهايشان را محور و مركز قرار داده و ديگران را به عنوان «ديگران ناپسند و شايسته تحقير» ميپندارند.
شوربختانه در روزهاي گذشته چنين اقدام توهينآميزي نسبت به قوم اصيل لر -از اقوام اصيل ايراني- توسط يكي از چهرههاي هنري بيان شده است. نگراني تنها به كاربرد اينگونه ادبيات موهن و ناپسند نيست، افزون بر آن نگراني اصلي اين است كه چنين ادبيات توهينآميزي از زبان فردي كه در رسانه ملي و سينما فعاليت دارد، بيان شده است. مردم توسط افراد «بزرگ شده از زاويه رسانههايي» تحقير و تخريب ميشوند كه انتظار هنر وحدتبخش، فاخر و انساني از آنها دارند. اگر نگاه همين مردم نبود، آوازههاي هنري و اجتماعي براي چنين هنرمنداني پديدار نميشد.
همه اقوام ايراني يك خانواده بزرگ را تشكيل ميدهند و در بزنگاههاي تاريخي در كنار يكديگر از كيان و آبروي سرزمين ايران دفاع كردهاند. از جمله رشادت «جوانان غيور لر» در دفاع از شرف و آبروي اين سرزمين رخدادي نيست كه بتوان آن را به فراموشي سپرد، نجابت و حياي دختران لر نيز همراستا با همين روحيه است. خطر اينگونه تخريبها براي انسجام اجتماعي در گستره ملي نبايد كم پنداشته شود. تخريب هويتي اقوام ايراني براي جامعهاي كه به سابقه تمدن چندهزارساله افتخار ميكند و از نظر فرهنگي خود را يكي از كشورهاي پوياي منطقه ميداند، دور از انتظار است.
در مورد برخي واكنشهايي كه در رسانههاي اينترنتي منتشر شده و منتسب به افرادي از قوم لر گرديده، ميتوان گفت مردم قوم لر غيرتمند هستند ولي جوهر و سرمايه غيرتمنديشان را صرف چنين واكنشهاي ناپسند و نخنما شده نميسازند. چنين واكنشي نميتواند از سوي قوم فهيم لر باشد، بلكه افراد ماجراجويي احتمالا از اين رخداد سوءاستفاده كرده و در پي آن هستند به اين بهانه چهره ناپسندي از اين قوم را معرفي نمايند. يك اشتباه را با ادبيات ناپسندتر پاسخ نميدهند. به بيان سادهتر، «در رويارويي با تاريكي نبايد شمشير بركشيد، بلكه بايد چراغي برافروخت.» برخي از «آوازههايي» كه آگاهانه يا آگاهانه گفتارها و رفتارهاي ناپسند نسبت به ديگران دارند، اگر به اعتبار و اهميت جايگاه خود توجه نميكنند، دستكم به ضرورت حفظ شأن، كرامت و هويت مردم ايران به ويژه اقوام آن توجه نمايند. براي زدودن چنين رخدادها و رفتارهاي ناپسندي تنها بايد به گفتوگو و نقد سازنده پناه برد نه به تخريب و تحقير متقابل، زيرا در صورت واكنش از گونه تخريب متقابل از رفتار ناپسندي كه آغازگر رويارويي بوده است، پيروي شده است.
ظرفيتهاي ديپلماسي
بنياني از اعتماد مبتني بر حسن همجواري ميان دو كشور را طراحي كرد. به شكلي كه بيش از 6 دهه روابط باثبات و كمتنش ميان ايران و تركيه را ميتوان نتيجه معماري روابط در پيمان سعدآباد دانست. با شكلگيري دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه به رهبري آقاي رجب طيب اردوغان در سال 2003 سياست اعلامي تركيه بر راهبرد تنش صفر با همسايگان استوار شد و پس از آن گامهايي براي كاهش تنش با همسايگان از جمله يونان و ارمنستان برداشته شد. اما سياست تنش صفر با همسايگان ديري نپاييد. بهار عربي فرصتي بود تا تركيه به دخالت در كشورهاي منطقه ترغيب شود. دخالت تمامعيار در بحران ليبي، مصر، عراق و سپس سوريه موجب شد تا تركيه بيش از هر دوره ديگري در تاريخ معاصر درگير سياست تهاجمي و دخالت در امور داخلي كشورهاي همسايه و منطقه شود. تاسيس دهها پايگاه نظامي در شمال عراق، اشغال بخشي از سرزمين سوريه، اعزام نيروي مسلح به قطر و ليبي و سومالي و در اين اواخر به قفقاز جنوبي نشاندهنده رويكرد تهاجميتر دولت تركيه در منطقه در دوره اخير است. حتي تنشهاي اخير با يونان و فرانسه نيز از اين منظر قابل تحليل است. در ارتباط با ايران نيز در سالهاي گذشته دولت تركيه سياست متفاوتي در پيش گرفته است. برخي اقدامات مداخلهجويانه تركيه از جمله استقبال و حمايت از حضور برخي جريانهاي تجزيهطلب و ارايه خدمات تداركاتي و لجستيكي به آنان در استانبول و آنكارا مبين اين سياست جديد تركيه درباره ايران است. استفاده از اين دسته از نيروهاي ضدايراني در فضاي رسانهاي تركيه نيز بعد ديگري از سياستهاي تركيه در اين حوزه را نشان ميدهد. همزمان با اين رويكرد، دولت تركيه در تلاش است تا روابط اقتصادي خود با ايران را البته به نفع اقتصاد تركيه حفظ كند. متاسفانه در هشت سال گذشته دستگاه سياست خارجي نسبت به توسعه مراودات و رفع برخي موانع تعميق مناسبات با كشورهاي همسايه و منطقه نتوانسته اقدامات اساسي و درخوري را به فرجام برساند. در شرايط فعلي و تحتتاثير سياستهاي منطقهاي و نيز روابط ايران با امريكا، روابط ايران با همسايگاني چون عربستان، بحرين، امارات و كويت به سردي نگرانكنندهاي گراييده است بيآنكه ابتكار عملي براي مديريت اين روابط صورت گيرد. درباره تركيهبهرغم بنيانهاي تاريخي و سياسي و سوابق روابط نيز تلاش چنداني براي رفع گلايهها و موانع پيش روي روابط برداشته نشده است و بدين سبب شاهد بروز رويدادهاي ناخوشايندي چون اتفاقات روزهاي اخير هستيم. برقراري تعامل انتقادي با طرف تركيهاي، با هدف طراحي افقهاي تازه در توسعه روابط با اين همسايه با اهميت، نيازمند استفاده از ظرفيتهاي تاريخي، فرهنگي و مطالعات كارشناسي شده با مشاركت نخبگان و انديشمندان و كارشناسان برجسته اين حوزه با ديدگاههاي مختلف، توسط دستگاه سياست خارجي است. بيترديد هر دو كشور در شرايط بحرانزده امروز منطقه و جهان بيش از هر زمان ديگري نيازمند توسعه مناسبات در حوزههاي مختلف هستند اين هدف البته براساس حسن همجواري و تاكيد بر تماميت سرزميني و عدم دخالت در مسائل داخلي دوطرف قابل پيگيري و تقويت است و البته اين مهم جز با توسعه ديپلماسي مبتني بر مطالعه و كارشناسي شده و صريح و انتقادي ميسر نيست. شايد از رهگذر چنين رويكرد ديپلماتيكي بتوان اميدوار بود با استفاده از تجربه پيمان سعدآباد به طراحي افقي تازه در روابط و طراحي پيمان تازهاي مطابق با شرايط جديد منطقه و جهان شد!