ادامه از صفحه اول
تاوان به سخره گرفتن كوهستان
سالهاي سال است ما ستاد اطلاعرساني و پيشگيري از حوادث كوهستان را داريم. اين يك حركت خودجوش بود كه ابتدا از هيات كوهنوردي استان تهران شكل گرفت.
باشگاههاي كوهنوردي كه آن زمان به صورت گروه فعاليت ميكردند دعوت به همكاري شدند و گروهها به صورت نيروهاي داوطلب رفتند و در مبادي ورودي كوهستانهاي تهران مستقر شدند. اين عزيزان شروع كردند به اطلاعرساني. عنوان حركتشان اطلاعرساني و پيشگيري بود. يعني امداد و نجات نبودند. اين دوستان توضيح ميدادند و توصيهها را به مردم ميگفتند. امروز هم اين حركت ادامه دارد و توصيهها به كوهنوردان سنتي داده ميشود، ولي نميتوان جلوي مردم را گرفت. عزيزان ما در پستهاي مختلف در بدترين شرايط آب و هوايي مستقر ميشوند و به افرادي كه تجهيزات ندارند، لباسشان نامناسب است، در ساعت بدي قصد صعود دارند يا شرايط آب و هوايي را درنظر نگرفتهاند توصيه ميكنند از بالاتر رفتن خودداري كنند. ولي هستند نفراتي كه جدي نميگيرند و به صعودشان ادامه ميدهند و نتيجهاش ميشود اين فاجعهاي كه رخ داده. آمار فوتيهاي اين يكي، دو روز واقعا دردناك است.
اما وقتي اتفاق بدي رخ ميدهد باز هم كوهنوردان پاي كار هستند و گروههاي امداد و نجات وارد عمل ميشوند. امداد بخشهاي مختلفي دارد. فدراسيون و هيات كوهنوردي استان تهران كميته امداد و نجات دارند و نفرات درگير امداد و كمكرساني ميشوند. با اين حال وقتي زمان ميگذرد ديگر امداد خاصي نميتوان انجام داد و تنها ميتوان جستوجو را پيگيري كرد. در كنار اينها هلالاحمر را داريم و سازمان آتشنشاني هم گاهي ورود ميكند. دستورالعملهاي خاصي در مورد اينكه در چه ارتفاعي كدام نهاد ورود كند وجود دارد. با اين حال تمام افرادي كه در فدراسيون در بخشهاي مختلف كار ميكنند، جز بخش اداري همه نيروهاي داوطلب هستند. بخش امداد و نجات هم به همين شكل. كوهنوردان و اعضاي باشگاهها همكاري ميكنند. افرادي كه سالها در اين زمينه كار كردند و آموزشهاي لازم را ديدهاند.
از مردم ميخواهم آموزشهاي لازم را ببينند و از آن مهمتر هشدارها را جدي بگيرند. از يك كوهنورد سنتي نميتوان انتظار داشت بيايد در دورههاي حرفهاي صعود يا هواشناسي شركت كند اما حتي همين جدي گرفتن هشدارها ميتواند كمك كند كه ما ديگر شاهد بروز چنين حوادثي نباشيم. منطقهاي مثل كلكچال چيز جديدي نيست. مناطقي در اين محدوده وجود دارد كه حادثهخيز و پرخطر است. يعني اين نقاط چندينبار دچار بهمن شده و فوتي داده است. در توچال به همين شكل. متاسفانه به دليل دسترسي راحتي كه ما در اين شرايط داريم و با دو تا تاكسي ميتوانيم به آن بالا برسيم، اين مناطق بسيار پرتردد و شلوغ شده و همين شلوغي باعث ميشود نفرات خيلي راحت به ارتفاع پرخطر ۴۰۰۰ متري برسند. حداقل چيزي كه از مردم ميتوان انتظار داشت اين است كه تنها فدراسيون كوهنوردي را به عنوان مرجع اطلاعرساني در اين زمينه درنظر بگيرند و واقعا وقتي آبوهوا بد است از صعود منصرف شوند.
كوهنورد و مدرس رسمي فدراسيون كوهنوردي
خيابان پرماجرا
شوراي بعدي اگر موافق اين تصميم نبود و احساس ضرورت كرد ميتواند آن را ملغي كرده و نام اين خيابان را مجددا تغيير دهد. چه محافلي پشت اينگونه اقدامات هستند كه پيادهنظامشان اينگونه بيپروا در خيابان دستهكشي ميكنند و به ريش مردم و نهادهاي قانوني كشور ميخندند؟ پليس در اين كشور چه نقشي دارد و چه فشارهايي بر آن وارد ميشود كه نميتواند حتي از تغيير نام يك خيابان جلوگيري كرده و از يك تصميم قانوني حمايت كند؟ اگر در سوي ديگر عدهاي جمع شوند و نام معبري را كه به نام يكي از شهداي كشور يا چهرههاي موردتاييد نظام است عوض كنند آيا نهادهاي قانوني همينطور نظارهگر باقي ميمانند؟ مگر ميشود اين همه نابرابري در اجرا و شمول قانون داشت و اينچنين با سياست و يك بام و دوهوا كشور را اداره كرد؟ ضمن اينكه در همين تهران تعداد زيادي از خانوادههاي معظم شهدا زندگي ميكنند؛ اگر قرار است هر پدر شهيدي از احترامي كه به واسطه خون فرزندش از آن برخوردار است چنين سوءاستفاده كرده به مقامات رسمي كشور توهين كند و با دارودستهاي در شهر راه بيفتد و مطابق ميل شخصي يا جناحي اعمال نظر كند كه سنگ روي سنگ بند نميشود. اگر همان روز كه اين بزرگوار در يك مجلس رسمي برخاست و به دومين مقام رسمي كشور پرخاش كرد با وي برخورد جديتري ميشد امروز كار به اين نقطه نميرسيد. سخني هم به عنوان يك فرزند كوچك و از باب تذكر لساني با اين پدر بزرگوار دارم. چنانكه گفتم نامگذاري يك خيابان به نام استاد شجريان يا حذف آن توسط شما به قول فوتباليها چيزي از ارزشهاي ايشان كم نميكند اما يقينا به ارزش شما نيز نخواهد افزود و معالاسف معتقدم موجب تخريب وجهه، چهره و خدمات فرزند شهيد شما و بيحرمتي به خون پاك وي خواهد بود. فرزند شما و همه شهداي گرانقدر مانند بزرگان فرهنگ و علم و انديشه، فرزندان ايران و چهرههاي ملي هستند. اجازه دهيد فرزندتان براي همه مردم ايران باقي بماند و نام و خون او را خرج مطامع جناحي و سياسي عدهاي فرصتطلب كه از هر موقعيتي براي تحريك شما بهره ميبرند، نكنيد. تجربه شما كه مويي در اين كشور سپيد كردهايد از امثال من بيشتر است و نيك آگاهيد تا زماني كه تاريخ مصرف داشته باشيد حرمت شما را حفظ خواهند كرد. اگر اين اقدامات را از سر دلسوزي انجام ميدهيد به باور من ره به تركستان ميبريد و اقداماتتان جز تخريب وجهه فرزندتان نتيجهاي نخواهد داشت؛ افزون بر آنكه شأن شما بيش از آنكه قائم به شخص خودتان باشد برگرفته از نام و خون فرزند برومندتان است و هرچه كنيد نه با خود كه با او ميكنيد؛ مگر آنكه قصد و نيت و نفع فردي ديگري داريد كه بر من پوشيده است. خلاصه آنكه «بيحسرت از جهان نرود هيچكس به در، الا شهيد عشق به تير از كمان دوست.»