صدا همزاد انسان است و از وقتي شهرها شكل امروزي به خود گرفت، صداها به قدري متنوع و در همپيچيده شد كه شنيدن صداهايي كه بعد موسيقي داشت، ميتوانست دلچسبتر باشد. سازهاي شهري يكي از ابداعاتي است كه ايدهپردازان در تمام دنيا به آن پرداختهاند كه با يك جستوجوي ساده ميتوان به دادههاي لذتبخشي دست يافت. آستياژ ضيايي يكي از شهرسازان و هنرمنداني است كه در سالهاي اخير روي سازهاي شهري و گسترش فرهنگ استفاده از اين سازها در فضاي عمومي ايران كار كرده است. او در سالهاي گذشته ساز زيگورات را رونمايي كرده و اكنون سراغ سازهاي ديگر به نام سرو رفته است. با اين هنرمند شهرساز گفتوگويي كردهايم كه ميخوانيد.
در پروژه سرو اينطور به نظر ميآيد كه پيشرفت بيشتري حاصل شده است هم در فرم و هم در صدادهي . ارزيابي شما چيست؟
بله، پروژه زيگورات براي من اولين قدمها در كشف ابعاد جديدي در رشته تحصيليام بود. من ليسانس شهرسازي هستم و در مقطع كارشناسي ارشد، گرايش برنامهريزي شهري را در دانشكده مورد علاقهام پرديس هنرهاي زيبا انتخاب كردم. اما ديدگاه كلي به فضاي حرفهاي شهرسازي و به جايگاه شهرسازان عمدتا تهيه طرحهاي مختلف مانند طرح جامع و تفصيلي در مقياس شهري است. اما من با وجود چند سال تجربه كار در اين بخش، علايق ديگري داشتم. توجه به جنبههاي فرهنگي و اجتماعي و خصوصا گام برداشتن در قلمرو ميانرشتهاي همواره براي من جذاب بود و بعد از دفاع پايان نامهام با موضوع شهرسازي مشاركتي و عنوان «بازآفريني مبتني بر گروههاي اجتماعي»، هر روز بيشتر به اين سمت حركت كردم. علاوه بر آن آشنايي با ساز پيانو و درگير شدن با صداها، جرقه پرداختن تخصصي به پيوند صدا و شهر را در ذهن من ايجاد كرد كه اولين جلوه اجرايي آن بعد از چند پژوهش و مقالات منتشر شده، «ساز شهري زيگورات» بود. اين سازه بزرگ فلزي با فرمي شبيه به سازههاي پلهاي زيگورات در ايران باستان همچون چغازنبيل، صدايي آهنگين توليد ميكرد و شامل پنج نت در گام پنتاتونيك بود. گام پنتاتونيك شامل پنج نت در يك گام است كه دليل انتخاب اين تناليته براي اين ساز عدم ميل به حل شدن صداها روي نت بعدي يا قبلي بود. اين ساز در ارديبهشت 97، در فرهنگسراي نياوران با حضور جمعي از اساتيد و هنردوستان رونمايي شد. در حاشيه سخنراني اساتيد و بزرگان، پرفورمنسي محيطي با همكاري چند نوازنده سازهاي متداولي مانند فلوت، كاخن، دجيريدو و دمام اجرا كه با استقبال خيلي خوبي از سوي مخاطبان مواجه شد. در ابتداي پرفورمنس، من از مخاطبان خواستم كه چشمانشان را ببندند و گوشهايشان را تيز كنند، بدين صورت بود كه تجربه شنيداري متفاوتي براي همه حضار رقم خورد. با حذف حس بينايي حواس ديگر خصوصا حس شنوايي حساستر شده و صداها براي افراد برجستهتر شد. اين ساز حدود يك سال در فرهنگسراي نياوران استقرار داشت. بعد از گذشت حدود دو سال از پروژه زيگورات، پروژه «سرو» براي من سازهاي كاملتر به حساب ميآيد. طي اين دو سال مطالعات تجربي زيادي براي بهبود صدادهي بخش موزيكال انجام دادم. مواد و مصالح مختلفي را آزمايش كردم تا بتوانم به دو هدف اصلي كه يكي افزايش رزونانس صدا در محيط و دومي كيفيت بهتر صداها بود دست يابم. همچنين تجربيات زيادي در استفاده از مواد و مصالح كمتر استفاده شده كسب كردم كه در كارها و پروژههاي بعدي به كار خواهم برد. در بخش موزيكال ساز سرو، بعد از آزمايش چند نوع فلز مختلف با تراكم و چگالي متفاوت، سرانجام نوع خاصي از استيل فشرده را انتخاب كردم كه رزونانسي حدود 30 ثانيه را تامين كرده و جنس صدايي زيبا و مخملي توليد ميكند. تاريخچه استفاده از صفحههاي فلزي كه هر كدام يك نت موسيقي را نمايندگي ميكند، سابقه تاريخي بسيار طولانياي دارد كه عمدتا در مراسم مذهبي بوده است. از ابتداي قرن بيستم به بعد اين ساز جاي خود را در برخي اركسترهاي سمفونيك به عنوان نوعي پركاشن باز كرده و استفاده از آن متداولتر شد. اما استفاده از آن در فضاي شهري و در ساز شهري در ابعاد بزرگتر تاكنون سابقه نداشته است. من و مشاورم در بخش موسيقي، آقاي پيمان خازني، تصميم گرفتيم كه در طراحي و نوع صدادهي اين ساز، از رفتار صرفا ملوديك فاصله گرفته و به سمت رفتار هارمونيك حركت كنيم. به اين معني كه مخاطبان را با هارمونيكهايي كه از نتها به گوششان ميرسد درگير كنيم، نه با توالي نتها كه روندي معمول در سازهاي متداول است. در چيدمان صداها، تلاش شده كه حتي افرادي ناآشنا با موسيقي بتوانند صدايي مطلوب توليد كرده و لذت شنيدن نوايي خوش را تجربه كنند. كوك كردن صفحهها نيز روندي كاملا تجربي دارد كه با استفاده از تكنيكهايي مانند ايجاد خراش، ساب دادن روي صفحات و تغيير ابعاد صفحهها به دست آمده است. بدنه ساز از جنس آهن است، بدون استفاده از هيچ نوع رنگ، خراشهايي روي بدنه آهني ايجاد شده كه به تدريج آثار زنگ زدگي بر آن ظاهر ميشود كه هم جهت با هدف ما، يعني رفتاري با گرايش به سمت رويكرد آتنال با اين سازه بوده است. يك ملِت چوبي با سر نمد هم براي نواختن ساز در كنار آن تعبيه شده است.
ساختههايتان نيم نگاههايي اجتماعي، روانشناسيو... را داراست، اثري چون سرو در چه دستهاي از هنر قرار دارد؟ مجسمه، موسيقي، شهرسازي و معماري؟ تجسمي؟ اساسا خودتان در ميان دسته بندي هنر ميبينيد؟
چنانچه اشاره كردم، شهرسازي خود ماهيتي ميانرشتهاي دارد، اما آنچه طي سالها بيشتر دنبال شده، عمدتا توجه به ديدگاههاي اقتصادي و كالبدي بوده است، جنبههاي اجتماعي و روانشناسي جايگاه متاخرتري دارد، اما جنبه هنري خصوصا موسيقي و صدا در مباحث شهري كه ميتوان آن را زير مجموعه مطالعات فرهنگي در نظر گرفت، مبحثي بسيار جديدتر به حساب ميآيد. بنابراين، ساز سرو نيز جايگاهي سيال و ميان رشتهاي دارد. از سويي به واسطه قرار گرفتن در فضاي عمومي شهري و امكان دسترسي رايگان براي همه، پروژهاي كاملا شهرسازي است. از ديگر سو، ميتوان آن را مجسمهاي موزيكال، سازه معماري اينتراكتيو و تعاملي يا حتي چيدمان هنري نيز در نظر گرفت.
لطفا در مورد ژانر بينا رشتهاي بيشتر
توضيح دهيد.
از نظر من سالهاست كه مرز سفت و سخت بين رشتههاي مختلف روز به روز كمرنگتر ميشود، خصوصا بعضي كشورهاي پيشرو در اين زمينه گامهاي بلندتري برداشتهاند. مانند برخي معماران كه در زمينه مد و لباس فعالند، يا موسيقيداناني كه از رشتههايي مانند گرافيك، علوم رباتيك و هوش مصنوعي در ارايه كارهايشان استفاده ميكنند. بنابراين من براي خودم حد و مرزي در ورود و استفاده از جنبههاي كاربردي رشتههاي ديگر در پيشبرد اهدافم قائل نيستم و تلاشم اين است كه در ارايه آثارم كاملا ميانرشتهاي عمل كنم.
پروسه ايده تا اجرا چگونه و در چه مدتي شكل گرفت؟
پروسه ايده تا اجرا روندي بسيار جذاب است و در عين حال ميتواند طاقتفرسا باشد، چون من قدم در مسيري گذاشتهام كه در آن استاد يا راهنماي به خصوصي وجود ندارد. غالب مطالعات و پژوهشهاي من به صورت شخصي و با پيوند مطالعات مختلف و نتيجهگيري متناسب با هدف مورد نظر آن پروژه در ذهنم شكل ميگيرد. من عاشق راههاي نرفتهام. پس در ابتداي مسير، با دريايي از اطلاعات در رشتههاي مختلف مواجه هستم كه با برگزيدن مباحث مورد نياز، قدم به قدم، ابتدا روي كاغذ و سپس در كارگاه آن را به مرحله اجرا در ميآورم.
عمده مصرفكنندگان اينگونه ايدهها كه هستند؟
من در ابتداي اين مسير فكر ميكردم كه ايدههاي پيشرو در جامعه همگام با مخاطبان پيش ميرود. اما با ارايه اثر و مشاهده و بررسي دقيق رفتارمخاطبان مختلف، فهميدم كه اين مسير طولانيتر از آنچه من فكر ميكردم خواهد بود. به عنوان مثال شري آرنستاين در مطالعات خود در دهه 60 ميلادي، نموداري به نام «نردبان مشاركت» را در توصيف نحوه مشاركت شهروندان در شهر ارايه ميكند. اين نردبان نشان ميدهد كه تنها راه دستيابي به مشاركت حداكثري مخاطبان، آموزشي مستمر و گام به گام است. پس من نميتوانم از مخاطبي كه براي اولين بار با يك سازه اينتراكتيو يا تعاملي در مكاني فرهنگي در شهر تهران مواجه ميشود، توقع داشته باشم كه بلافاصله وارد ميدان شده و عكسالعمل مورد نظر من را از خود نشان دهد، اين واكنش خصوصا براي افراد در سنين بالاتر بسيار سختتر شكل ميگيرد، چون افراد غالبا در كشور ما خود را در محيط شهري «تماشاچي» تصور ميكنند. در مواجهه با آثار تجسمي تنها آنها را با چشمشان ميبينند و كسي از آنها انتظار مشاركت ندارد. بنابراين، ايده اجراي سازهاي تعاملي در شهري مانند تهران يا ديگر شهرها و جلبتوجه مخاطبان به آن، براي من حركتي آهسته و پيوسته خواهد بود. گذر زمان لازمه پذيرش هر ايده جديد در فضاي شهري در ايران است.
ايدههايي چون ساز شهري كه آغاز كرديد تا عمومي شدن چقدر فاصله دارد؟
همانگونه كه گفتم، ساز شهري كه در دسته سازههاي تعاملي شهري قرار ميگيرد، بهتر است ابتدا در اماكن فرهنگي و داراي نظارت، مكان يابي شوند تا كمكم، مخاطبان با نحوه عملكرد آنها آشنا شوند. پس از طي اين مرحله است كه اين سازهها ميتوانند در فضاي عمومي شهري آزادانه و به شكل انبوه قرار گيرند.
چرا نام سرو را انتخاب كرديد؟ اساسا انتخاب نام پروژههاتان چگونه است؟ كانسپت بر اساس فرم؟ يا فرم بر اساس كانسپت؟
در طراحي ساز شهري، آنچه براي من اهميت زيادي دارد، عملكرد كارا و صدادهي مناسب و استاندارد است، اما در اين ميان از فرم هم نبايد غافل شد. براي من به عنوان يك ايراني، توجه به ريشهها و المانهاي ايراني، تاريخي و اصيل اهميت بالايي دارد، بنابراين از فرمي الهام ميگيرم كه زيبا و در عين حال كارآمد باشد. به عنوان مثال، ساز سرو و شكل سرو مانند آن، علاوه بر اينكه نمادي ايراني و باستاني است و در برخي نقشبرجستههاي تخت جمشيد استفاده شده، در عين حال با صدادهي چهار طرفيايكه ارايه ميكند، امكان تجربه در هم آميختگي صداها براي شنونده و همچنين ايجاد شكلي از جعبه صدا در فضاي مياني آن را نيز فراهم ميكند.
ايده صدا و شهر چگونه در ذهن شما
به وجود آمد؟
يكي از مهمترين نظريهپردازان شهري در اين زمينه كه براي اولين بار واژه «منظر شنيداري» soundscape را به كار برد، آر، موري شافر بود. منظور او از منظر شنيداري همه صداهايي بود كه در يك محيط انسان ساخت به گوش ميرسد. مطالعات او بيشتر بر تاثير اين صداها بر مخاطبان و استفاده كنندگان آن محيطها بود. اين واژه در ادامه به شكل بسيار گستردهتري توسط نظريهپردازان مختلف شهري مورد استفاده قرار گرفت. اما پيش از او، فيلسوف و نظريهپرداز برجسته، هانري لوفوور در كتاب تحليل ريتمRhythmanalysis، به لزوم تناسب ريتم محيط با ريتم بدن انسان از جنبههاي مختلف و تاثير روانشناختي و آسيب شناسي ناشي از عدم رعايت اين تناسب ريتميك بر انسانها پرداخت. مطالعه ديدگاههاي اين نظريهپردازان بزرگ، اولين جرقهها را در ذهن من براي توجه به اين جنبه از مطالعات شهري و وارد شدن به فاز اجرايي ايجاد كرد. يعني من تنها به نگارش مقاله و انجام مطالعات تئوريك بسنده نكردم. بلكه تلاش كردم به ايدههاي ذهنيام جامه عمل پوشانده و آنها را به مرحله اجرا در آورم.
براي ايدههاتان منبع الهام داريد؟ در اين مورد كمي توضيح دهيد.
علاوه بر نظريهپردازان بزرگ جهاني و بعضي افراد پيشرو در زمينه ساخت سازههاي تعاملي مانند، كريستوفر جاني و در زمينه معماري يانيس زناكيس و آثار موسيقي مختلفي كه با الهام از فضاهاي معماري آهنگسازي كرده مانند موسيقي صومعه لاتورته، طراحي لوكوربوزيه، دوست دارم در اينجا به تاثيرات بسيار مثبت استاد عزيز و فقيد رشته شهرسازي، آقاي دكتر سيد محسن حبيبي كه به تازگي فوت شدند اشاره كنم. ايشان جزو معدود اساتيد شهرسازي بودند كه در دوران تحصيل در پرديس هنرها بسيار از دانششان در زمينه پيوند جنبههاي هنري با رشته شهرسازي بهره بردم.
من در ابتداي اين مسير فكر ميكردم كه ايدههاي پيشرو در جامعه همگام با مخاطبان پيش ميرود. اما اين مسير طولانيتر از آنچه من فكر ميكردم، بود. به عنوان مثال شري آرنستاين در مطالعات خود در دهه 60 ميلادي، نموداري به نام «نردبان مشاركت» را در توصيف نحوه مشاركت شهروندان در شهر ارايه ميكند. اين نردبان نشان ميدهد كه تنها راه دستيابي به مشاركت حداكثري مخاطبان، آموزشي مستمر و گام به گام است. پس من نميتوانم از مخاطبي كه براي اولين بار با يك سازه اينتراكتيو يا تعاملي در مكاني فرهنگي در شهر تهران مواجه ميشود، توقع داشته باشم كه بلافاصله وارد ميدان شده و عكسالعمل مورد نظر من را از خود نشان دهد