نگاهي به پنجاهمين ساخته وودي آلن، فستيوال ريفكين
شكست سه چهارم
ياسمن اسمعيلزادگان
«فستيوال ريفكين» پنجاهمين ساخته «وودي آلن» فيلمساز برجسته امريكايي كه در جشنواره فيلم سن سباستين در شهر زيباي ساحلي در اسپانيا كه در قابهاي ويتوريو استورارو، زيباييش دوچندان شده است ميگذرد، روايت «مورت ريفكين»، هنرمند ميانسال (والاس شاون) و شناخته شدهاي است كه در زندگياش دچار ترديدها و نگرانيهايي در باب حرفه خود، عشق غيرقابل پاسخ، اختلافات فلسفي و خيانتهاي زناشويي شده است و در اين بحبوحه، دچار نوعي پوچانگاري شده و در نوشتار هم به مرحلهاي رسيده كه ميپندارد، ديگر منبع خوبي براي نوشتن ندارد و طي كردن باقي مسير را عبث ميداند.
«فستيوال ريفكين» يكي ديگر از درامهاي خوشساخت آلن است، درامي كه در اوج اختصار و سادگي، جذاب و تماشايي است و آميخته به طنز ويژه و رمانتيك خاص اين كارگردان صاحب سبك.
شخصيت اصلي «فستيوال ريفكين»، از اين جهت كه مردي است كه در زندگياش به مشكلات فراواني برخورده و دچار ترديدها و نگرانيهاي زيادي شده است، يادآور چارچوب هميشگي فيلمساز است كه حول محور كاراكتري تنها، رنجور، سرگشته و دچار يأس فلسفي و سردرگم ميان هستي و آنچه هست، ميچرخد.
مرد فيلمسازي كه سالهاست در حال نوشتن رماني است كه به سرانجام نرسيده و گويي در نوشتن به بنبست و در اصطلاح نوشتاري به شكست سهچهارم رسيده و علاوه بر اين، در زندگي شخصياش هم دچار شكست شده و كاملا بدين مساله آگاه است كه در گورستان زناشويي با همسرش سو (جينا گرشان) به سر ميبرد. زوجي كه آمدنشان به جشنواره سن سباستين هم نه تنها چيزي را عوض نميكند و به اندك بهبود اوضاع كمك نميكند، بلكه پاي زن و مرد ديگري را به رابطهشان باز ميكند.
اين داستان اصلي تازهترين ساخته آلن است، اما او در اينجا بيشتر از آنكه به مساله خيانت يا عدم تعهد در روابط بپردازد، به اين اشاره دارد كه چطور دو فرد متاهل ولي در اصل تنها كه ازدواج ناموفقي دارند، ممكن است رسيدن به آرامش را در ديگري بيابند و فردي را پيدا كنند كه احساسات و دردهايشان را كمي درك كند و گوش شنوايي براي غمهايشان باشد و در اين رويارويي با ديگري، به نوعي از درد تنهاييشان كاسته شود. اما گويي رهايي از اين تنهايي وجودي، هيچ وقت شكل نميگيرد و بهزعم لويناس در نهايت در اين حالت محض مرارت، درد و در رنج، قطعيتي را باز مييابند كه تراژدي تنهايي را قوام ميبخشد.
نكات ظريفي در تازهترين ساخته آلن وجود دارد كه حايز اهميت است، بهطور مثال قرار دادن فستيوال فيلم به عنوان بستر داستان، بيشك نقش بسزايي در نشان دادن خيالپردازيهاي كاراكتر اصلي دارد و او كه سالها در مقام استادي، سينماي امريكا را خام ميدانست و طرفدار سينماي اروپا بوده، حالا زمينهاي مهيا شده تا ميان تصاوير سياه و سفيد سينماي محبوبش همچون سينماي فليني، بونوئل و گدار غرق شود. البته آلن در ميان رجعت به سينماي ناب اروپا و ديدن صحنههاي سياه و سفيد فيلم، استراحتي هم به چشم مخاطب ميدهد كه شايد از تماشاي تصاوير سراسر رنگي و روشن «فستيوال ريفكين» خسته شده است.
و اما حضور در يك جشنواره فيلم و تماشاي يك فيلم در همان جشنواره يك احساس عجيب، دوست داشتني و خوشايندي است كه مخاطب را به خوبي همراه ميكند. آلن به زيبايي تمام فضاي جشنواره را با جزييات قابل توجهي دوباره خلق و در سن سباستين ميان معماري شگفتانگيز و سواحل گسترده كاوش ميكند و به آرامي در كاراكتر اصلي خود گم ميشود.
«فستيوال ريفكين» با رويدادي هنري در سن سباستين شروع ميشود و از اين جهت نه فقط يك پديده منفرد و يك فيلم بلكه مانند يك قطعه هنري زيبا ميماند و ثابت ميكند وودي آلن در ۸۵ سالگي، هنوز هم ميتواند قصه خوبي را تعريف، تصاوير خوش رنگ و لعابي را خلق كند و هنوز هم ميتواند يك كمدي آشفته، با تهمايههاي پوچگرايانه و البته فوقالعاده خندهدار بسازد.
ناگفته نماند كه آلن در انتخاب بازيگران هم در «فستيوال ريفكين» به خوبي عمل ميكند و انتخاب شاون براي شخصيت مورت، انتخاب بسيار ظريف و دقيقي است كه به استانداردهاي آلن نزديك است. در واقع ميتوان صداي وودي آلن را در پس شخصيت اصلي داستان شنيد.
كاراكتري كه به كلاسيكها احترام ميگذارد و تجسمي است از روابط پيچيده فيلمساز با جهان پيرامون خود.
در نهايت ميتوان گفت با اينكه «فستيوال ريفكين»، ممكن است نسبت به ساختههاي درخشان و ماندگار اين كارگردان كمي ضعيف به نظر برسد، ولي با داستاني قوي و پرداخت به نكاتي ظريف و همينطور ديالوگهاي ماندگار، اثر لذتبخشي است كه نه تنها رضايت طرفداران وودي آلن را به همراه خواهد داشت، بلكه مورد توجه مخاطب آشفته، غمگين و بيميل جهان ويروسزده اين روزها قرار خواهد گرفت.
زوجي كه آمدنشان به جشنواره سن سباستين هم نه تنها چيزي را عوض نميكند و به اندك بهبود اوضاع كمك نميكند، بلكه پاي زن و مرد ديگري را به رابطهشان باز ميكند.
اين داستان اصلي تازهترين ساخته آلن است، اما او در اينجا بيشتر از آنكه به مساله خيانت يا عدم تعهد در روابط بپردازد، به اين اشاره دارد كه چطور دو فرد متاهل ولي در اصل تنها كه ازدواج ناموفقي دارند، ممكن است رسيدن به آرامش را در ديگري بيابند و فردي را پيدا كنند كه احساسات و دردهايشان را كمي درك كند و گوش شنوايي براي غمهايشان باشد و در اين رويارويي با ديگري، به نوعي از درد تنهاييشان كاسته شود.
با اينكه «فستيوال ريفكين»، ممكن است نسبت به ساختههاي درخشان و ماندگار اين كارگردان كمي ضعيف به نظر برسد، ولي با داستاني قوي و پرداخت به نكاتي ظريف و همينطور ديالوگهاي ماندگار، اثر لذتبخشي است كه نه تنها رضايت طرفداران وودي آلن را به همراه خواهد داشت، بلكه مورد توجه مخاطب آشفته، غمگين و بيميل جهان ويروسزده اين روزها قرار خواهد گرفت.