به بهانه انتشار آلبوم «رفاقتِ ناكوك»
تماشاي تاريخ از پشتِ شيشههاي مه گرفته
نيما جوان
رفاقتِ ناكوك برآيند رفاقتهاي كوك نسلِ جوان يا بهتر بگويم نسلِ خيلي جوانِ موسيقي در ايران است. به بهانه انتشار آلبومِ «رفاقتِ ناكوك» دونوازي پوريا خادم نوازنده پيانوي ميكروتونال و سروش محمدي نوازنده پيانوي كلاسيك، مشتمل بر نُه قطعه، منتشر شده از سوي نشرِ ماهور، ناشرِ كهنهكاري است كه اثرِ تازهترين نسلِ موسيقي را منتشر كرده است. رفاقتِ ناكوك، به هر سوي كه ميرود، سر از كاشيكاريهاي كاخِ گلستان در ميآورد، سر از عابري با پشتهاي از خار بر دوشش كه از پشتِ ديوارِ كاخ، از روبهروي دارالفنون در حالِ گذر است.
اين اثر وفادار است به شيوه مرتضي خانِ محجوبي و خودش، اصالتش را از رديف ميگيرد و قرنِ بيست و يك.
پوريا خادم سالهاست كه روي نواختن با پيانوي ميكروتونال، پيانويي كه كوكش را براساسِ فواصلِ موسيقي ايراني تنظيم كرده و در گوشه اتاقِ ضبطِ استوديو صبا خوش نشسته در حال نواختن و بررسي است.
كمي از اين دو نوازنده خيلي جوان بگويم، پوريا كه با سمفوني جهان پهلوان تختي، پروژهاي كه توسطِ علي رهبري به خوانندگي محمد معتمدي اجرا شد به جامعه موسيقي خود را معرفي كرد؛ دانشآموخته موسيقي و پسرِ پهلوان رسولِ خادم است. سروش محمدي رفيق ناكوكش نيز همدوره و همراه او در اين پروژه است كه علاقهمندياش به موسيقي فيلم او را به زودي واردِ صنعتِ اين شاخه در عرصههاي بينالمللي خواهد كرد.
تقابلِ اين دو يار و همراهِ خوشنواز كه سالهاست با هم تحصيل و رفاقت كردهاند شما را به جهاني ميبرد كه هم آشناست و هم كمي محو، انگار شما تاريخ را از پشتِ شيشههاي مه گرفته يك فراري مدل ۲۰۲۰ نگاه ميكنيد، از اينرو اين را ميگويم كه قطعات اين آلبوم در عين نو بودن بو و طعمِ كهنگي ميدهند، جسور و تجربهگراست، كهنگي نه به معناي دِمده و از دور خارج، مانند مادربزرگي كه در آپارتمانهاي لوكسِ شهر زندگي ميكند ولي همچنان براي نوههايش از قديم و جوانياش قصه ميگويد. با اثري مواجهيم كه جسور و بيپروا به بيان تضادهاي مولفانش با جهانِ پيرامون ميپردازد. آنچه از محيط ميگيرد شفاف و صريح روي ساز با آكوردهاي كوبنده بيان ميكند و در كلنجاري مدام با خويش است. در رزم با ارتشي لنگ از اسبان و پياده نظامها، براي لحظاتي دشت را در دست ميگيرد و انگار ميكند كه به آرامش رسيده است، حال در اين آرامش نقشهايي را كه در ذهن دارد، بر دار قالي بيقالي و فرش نصب ميكند تا بافندهاي شايد پيدا شود.
پيدا ميشود اما آنچه ميبافد نامرئي است.
در قطعه اصالتِ دو رگه، چالشي آغاز ميشود انگار تا كلمه «اصيل» را با بيانِ موسيقايي به چالش بكشد، شايد مولف به مفهومِ جهان وطني ميانديشيده، جهاني كه اصالتش تنها از يك رگ نيست. در ادامه از ديدنِ شفق به وجد ميآيد و پايكوبي ميكند و در آخر بر چشم معشوقش سرمه ميكشد. در آينه اين روزگار، دو نوازنده خيلي جوان، خويش را ميبينند كه با هم به پيري ميرسند و در آسيابِ عمر موي سپيد ميكنند. قبلتر گفتهام و باز ميگويم كه اين نسلِ نو، آمدهاند براي اثر گذاشتن و به جريان انداختنِ خونِ نو در رگِ موسيقي ايران.بشنويمشان و حمايت كنيم تا آنچه شايد درونشان است را اميدوارانه به ظهور برسانند.
«رفاقتِ ناكوك» را از فروشگاه اينترنتي لوركا استور تهيه كنيد. ممنون كه با تهيه نسخههاي اصل و رعايت كپيرايت، چراغِ فرهنگ را روشن نگه ميداريد.