به بهانه زادروز زندهياد محمدرضا لطفي
از انتخاب بداهه شعر
تا زنگ شتر استاد صبا
آزاده شمس
استاد محمدرضا لطفي يكي از بزرگان موسيقي ايرانزمين هستند كه در حفظ و اشاعه موسيقي اصيل ايراني نقش پررنگي داشتند. ايشان تمام عمر ارزشمندشان را در راه اعتلاي موسيقي اصيل ايراني و آموزش بر اساس رديف صرف كردند و بيوقفه در تلاش براي خلق آثار ارزنده و پرورش نسل جوان بودند. بنيانگذاري گروههاي چاووش و شيدا، تاسيس مكتبخانه ميرزاعبدالله، همكاري و آهنگسازي در چندين برنامه گلها، انتشار مقالات متعدد پژوهشي در زمينه موسيقي دستگاهي تحت عنوان كتاب سال شيدا، برگزاري دورههاي آموزش ادوار در موسيقي ايراني، تشكيل دورهاي كلاسهاي گروهي آموزش رديف، تشكيل گروههاي سهگانه شيدا، توليد چندين اثر صوتي و تصويري، برگزاري كنسرتهاي بزرگ و متعدد از جمله فعاليتهاي استاد در دورههاي مختلف زندگيشان بودند.استاد پس از بازگشت به ايران فعاليت گستردهاي را در زمينه آموزش صحيح رديفنوازي در مكتبخانه ميرزا عبدالله آغاز كردند. آموزش سازهاي مضرابي و كششي در گروههاي جداگانه بود و هر كلاس به صورت گروهي و با گزينش هنرجوها توسط خودِ استاد برگزار ميشد. در ابتداي هر جلسه كوك تك تك سازها با نظارت استاد و با دقت زياد انجام ميگرفت و سپس درس جلسه گذشته از چند نفر پرسيده و رفع اشكال و پس از آن تدريس درس جديد آغاز ميشد. ايشان گوشه جديد را مينواختند و كل كلاس بعد از ايشان تكرار ميكردند. در حين تدريس، تكنيكهاي خاص مربوط به اجراي صحيح حالات را به تفكيك كار كرده و گوشهها را آناليز ميكردند و وزن و ريتم دروني گوشهها را با شعرهاي مختلف و تحليل وزن شعري آموزش ميدادند. كلاسها به شكلي بودند كه هنرجويان هم به صورت عملي و هم تحليلي با تمام ظرايف موسيقي دستگاهي آشنا ميشدند.استاد لطفي اعتقاد داشتند كه موسيقي يك جريان پيوسته است و هنرمند تا با موسيقي گذشته خودش آشنا نباشد نميتواند راه را براي آينده بيابد و پيشرو باشد؛ از اين رو براي بازسازي و زنده نگه داشتن و شناساندن موسيقي دورههاي گذشته به ويژه موسيقي دوره قاجار بسيار زحمت كشيدند و با تاسيس گروه بازسازي شيدا جرياني كاملا تخصصي براي احياي موسيقي آن دوره ايجاد كردند.استاد لطفي كه از برجستهترين رديفنوازان موسيقي ايراني محسوب ميشوند توانستند بر اساس پشتوانه غني خود در زمينه بداههنوازي نيز ماهرانه عمل كنند. ايشان در بخش تك نوازي كنسرتهايش، تا قبل از حضور روي صحنه حتي مايهاي كه قصد نواختن در آن را داشتند، تعيين نميكردند و ميگفتند «با توجه به حس و حالم در صحنه تصميم ميگيرم كه در چه مايهاي بنوازم». حتي شعر را نيز بداهه انتخاب ميكرد و از آنجا كه وزن شعري را كامل ميشناختند در صحنه به صورت بداهه ميخواندند و مينواختند.استاد تقريبا با نواختن تمام سازهاي ايراني آشنايي داشتند و از نوجواني ويولون هم ميزدند. روزي كه براي راهنمايي گرفتن از ايشان در مورد پايان نامهام به دفترشان رفته بودم، ويولونهاي قديميشان را آوردند و نشانم دادند. همان روز ابتدا خودشان يكي از ويولونها را خيلي سريع و با تسلط كوك كرده و زنگ شتر استاد صبا را كه از سختترين قطعات نوشته شده براي ويولون ايراني است، نواختند. براي من بسيار عجيب بود كه استاد بدون تمرين به چه زيبايي ويولون ميزنند.
ايشان در ميان سازهاي ايراني به كمانچه و سبك كمانچهنوازي استاد بهاري علاقه خاصي داشتند و در بسياري از كنسرتهايشان هم كمانچه نواختهاند. استاد لطفي در دوران زندگي در خارج از ايران نيز دست از فعاليت بر نداشتند و كنسرتهاي متعددي در راستاي شناساندن موسيقي اصيل ايراني برگزار كردند و شاگردان بسياري نيز پرورش دادند.
تاسيس گروه بانوان شيدا با هدف ارزش نهادن به هنر بانوان ايراني در عرصه موسيقي و نشان دادن توانمندي آنها صورت گرفت. اين گروه با تعدادي از هنرجويان قديمي و تواناي استاد تشكيل شد و به تدريج گسترش يافت. استاد هر هفته شخصا در تمرينات گروه بانوان شيدا حاضر ميشدند و حين تمرين در زمينههاي مختلف از فنون نوازندگي گرفته تا فن جواب آواز و شيوه بداههنوازي، آموزش ميدادند و در واقع جلسات تمرين فراتر از تمرين و بسيار پربار و آموزنده بودند.در جلسات تمرين در عين جديت و سنگين بودن، با وجود صميميت و همدلي بسيار بين اعضا و استاد، انرژي خاصي وجود داشت. چندين ماه روي هر قطعه كار ميشد. استاد روي هماهنگي مضرابها، رعايت اكسنتها و جملهبنديها و ريزترين حالات قطعه موسيقي كار ميكردند. سازها را در گروه تفكيك و روي هر گروه از سازها جداگانه كار ميكردند. جديت در تمرينات بسيار بارز بود و استاد اعتقاد داشت كه بايد موسيقي توسط نوازندگان جدي گرفته شود تا به حد متعالي خود برسد.يكي از نكاتي كه برايشان اهميت داشت اين بود كه اعضاي گروه با هدف هماهنگي كامل از همه نظر، فعاليت خود را به گروه شيدا محدود كنند چرا كه اين هماهنگي و يكپارچگي در بالا بردن كيفيت كار گروه تاثير بهسزايي داشت.هميشه از يك هفته قبل از اجرا، ساير فعاليتهاي اعضاي گروه كنسل ميشد و هر روز از صبح تا شب تمرين گروهي در مكتبخانه انجام ميشد. از آن روزها خاطرات شيرينِ بسياري دارم. نواي خوش موسيقي اصيل ايراني، همدلي و يكرنگي اعضاي گروه، ناهارهاي دسته جمعي در كنار استاد و گوش دادن به خاطراتشان از بهترين تجربيات من در دوران فعاليت حرفهايام هستند.