تاج محمد باشقره، محيطبان پارك ملي گلستان با سابقه ۱۵ سال خدمت، بامداد ۲۵ مهرماه سال ۱۳۹۷ در حالي كه بيش از ۴۱ سال سن نداشت، حين درگيري با شكارچيان غيرمجاز جان سپرد. همكاران زندهياد باشقره هنوز هم حين گشت و كنترل دره دگرمالي (خرس دره) پاهايشان سست ميشود، محيطبانهايي كه هر يك ميتوانستند جاي او باشند.
دو سال از پر كشيدن محيطبان سرافراز پارك ملي گلستان ميگذرد و خانواده باشقره با حسرت به گذشته مينگرند و زخمي كه هنوز خوب نشده، همين قدر هست كه هنوز طعمي تلخ در كامشان ميگذارد. خانواده باشقره كه شرافتشان به استواري كوه است، اين روزها با مشكلات عديدهاي هم دست به گريبان هستند. علي فرزند زندهياد باشقره كه از بامداد ۲۵ مهرماه تاكنون باري سنگين بر دوش دارد به همراه مادر، مادربزرگ و عموهايش براي زندگي و استقلال سخت تلاش ميكند؛ اما زندگي خرج دارد و خانواده علي اين روزها بهرغم سوزن زدنهاي مكرر مادرش، به حقوق و مستمري پدر هم نيازي دوچندان دارد. با اين وجود به گفته غفور باشقره، برادر زندهياد تاج محمد باشقره متاسفانه هنوز هم دست خانواده مرحوم از اين مستمري ناچيز كوتاه است.
باشقره را همه دوست داشتند
مهدي تيموري، رييس پارك ملي گلستان در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: «محيطبان سربازي است كه شرافتش به استواري كوههاست و من امروز شرمنده زندهياد تاج محمد باشقره هستم، چراكه خانوادهاش پس از گذشت دو سال آن هم با اين همه درد و حسرت هنوز نتوانسته مستمري او را دريافت كند. زندهياد باشقره براي تكتك ما همكارانش بذرهاي پرقدرتي از عشق به سرزمين كاشت كه در طول اين دو سال ثمرهاش را به چشم ديدهام، هر جا كه ميرفت عشق و دوستي از خود باقي ميگذاشت و امروز عاشقان طبيعت هر گاه به گلستان ميآيند، از پير و جوان در هر شغل و مقامي كه باشند، ثمره تلاشهاي او و همكارانش را ميبينند. هنوز هم خيليها باور نميكنند كه چنين بلايي دامن خانواده او را گرفته باشد اما پس از گذشت دو سال سر ما در مقابل خانواده اين مرد شريف پايين است.»
رييس پارك ملي گلستان ميافزايد: «طبق صحبتي كه با برادر ايشان داشتم، متوجه شدم كه طي دو سال گذشته از هر طريقي كه ميتوانستهاند، اقدام كردهاند تا بلكه بتوانند مستمري و حقوق مرحوم را به همسر و فرزندانش اختصاص دهند اما با كمال تاسف در آخرين پيگيري، اداره محيط زيست گفته از پرداخت حقوق ايشان معذور است و بايد منتظر باشند كه راي دادگاه بيايد. سوال من اين است كه دو سال گذشته و شايد بررسي اين پرونده مدت طولانيتري هم طول بكشد، تكليف اين خانواده مستاصل چه خواهد بود؟»
تاج محمد اهل درگيري نبود
ابوالفضل جلاليراد، محيطبان پاسگاه محيطباني شارلق پارك ملي گلستان به «اعتماد» ميگويد: «من با زندهياد باشقره زماني كه تازه استخدام محيطزيست شده بود، آشنا شدم. ايشان را براي آشنايي بيشتر با كار محيطباني به منطقه سولگرد فرستاده بودند. كار در اين منطقه خيلي سخت است و خود من هم در همين منطقه سولگرد درگيري منجر به جراحت جدي داشتم. اولين واحد خدمت آقاي باشقره، سولگرد و در شيفت ما بود. ايشان شخصيت آرامي داشتند و در زندگي هم سختي زياد ديده بودند، دختر ايشان در سن خيلي كم به واسطه مريضي از دستشان رفت و خبر زماني به ايشان رسيد كه با ما سرخدمت بودند.»
جلاليراد كه خود 57 ساچمه از درگيري با شكارچي متخلف در بدن دارد، ميافزايد: «زندهياد باشقره ابتدا با شرايط كاري و محيط آشنايي چنداني نداشت ولي به واسطه چندين خصلت برجسته كه داشت، توانست به سرعت كار را ياد بگيرد. منظم بودن، علاقه بسيار به كار و مهمتر از آن عشق به يادگيري، ادب و متانت ايشان از جمله ويژگيهاي برجستهشان بود. من خاطرم هست كه وقتي چيزي به آقاي باشقره ميگفتيم، در ذهن ايشان حك ميشد و با پشتكار هدفش را دنبال ميكرد. يكي از خصلتهاي ايشان كه در گذر زمان به ما ثابت شد، اعتقاد و ايمان راسخي بود كه به خداوند داشت؛ فراموش نميكنم كه هميشه قرآن همراه داشت و قبل از هر ماموريت قرآن ميخواند.»
جلاليراد معتقد است كه اگر شكارچي متخلف او را ميشناخت، هيچگاه اين خبط را نميكرد: «آقاي باشقره از نظر شخصيتي بسيار آرام بود و اصلا اهل درگيري نبود، رييس يا معاون يا من هر چه كه به ايشان ميگفتيم، با صميميت گوش ميكرد و عمل ميكرد، با هيچكسي هيچ وقت درگيري نداشت، ما در پارك ملي گلستان هر كسي را احتمال ميداديم كه با شكارچي غيرمجاز درگير شود و جانش را بر سر حفاظت بگذارد، جز آقاي باشقره چون اصلا و ابدا اهل درگيري نبود. من شك ندارم اگر شكارچي غيرمجاز ميدانست كه ايشان چه شخصيت آرام و متيني دارد، سمت ايشان تير نميانداخت. درست است كه ايشان اسلحه داشت اما هميشه اسلحه پشتش بود و استفاده از آن در فكرش هم نميگنجيد.
متاسفانه در زمان تير خوردن در اول صف گشت و كنترل بود، درست است كه وظيفه ايشان حفاظت از طبيعت بوده اما حتي فرصت نكرده كه اسلحهاش را مسلح كند. الان هم انتظار ما اجراي عدالت و رسيدگي به مشكلات خانواده ايشان است.»
در اين ۲ سال چه گذشت
غفور باشقره، برادر زندهياد تاج محمد باشقره به «اعتماد» ميگويد: «من قبل از هر گونه گلهمندي، بايد از كليه همكاران برادرم كه در اين دو سال صميمانه كنار ما بودند، قدرداني و تشكر كنم. من شخصا همه آنها را جاي برادر گذاشتهام و صميمانه دوستشان دارم و ممنونم كه ما را تنها نگذاشتند. ما در اين ۲ سال تمام تلاش خود را كرديم كه حق و حقوق برادرم به دست فرزندانش برسد. ابتداي امر براي ثبت فوت برادرم اقدام كرديم، اما هنوز كه هنوز است هيچ برگهاي مبني بر اينكه برادرم شهيد شده، به دست ما ندادهاند.
درست است كه برادرم در زمان فوت، در محل خدمت حاضر بوده اما هنوز شهيد محسوب نميشود. در اداره ثبت براي ثبت فوتنامه به ما گفتند كه ميتوانيم فوت برادر شما را فوت معمولي درج كنيم، چون هنوز نامهاي جهت تاييد شهادت ايشان از بنياد شهيد به ما نرسيده است. در مورد حقوق برادرم هم بعد از فوت از طريق بانك مركزي حقوقهايشان بسته شد و ما نتوانستيم براي هزينههاي زندگي خانوادهشان از حقوق ايشان استفاده كنيم، همين مساله باعث شد كه كارهاي انحصار وراثت برادرم را پيگيري كنيم. همه كارها را انجام داديم و در نهايت مدارك به دارايي فرستاده شد تا ماليات بر ارث مشخص شود. از ما خواستند كه چون برادرم در راه حفاظت از طبيعت جانش را از دست داده، از بنياد شهيد نامهاي بگيريم اما متاسفانه در اين مورد جوابي نگرفتيم.» او ميافزايد: «ماليات بر ارث را خانواده از هزينه شخصي پرداخت كرد تا اينكه در نهايت توانستيم مبلغ بلوكه شده در حساب برادرم را به حساب جداگانهاي به نام بچهها، همسرشان و مادرم انتقال دهيم. جا دارد همين جا از محمد چركزي، داماد خانواده كه همواره به عنوان يك بزرگتر و با تمام وجود همراه ما بودهاند، تشكر كنم. ما با نامه دارايي و ماليات بر ارثي كه انجام داده بودند، به بانك مراجعه كرديم و آن مبلغ بلوكه را به نسبتي كه در انحصار وراثت مشخص شده بود به حسابشان واريز كردند.
كمي اميدوار شده بوديم كه كارهاي حقوق برادرم روبهراه شده، اما از آن طرف گويا در اداره كل محيط زيست استان اعلام كردهاند كه ما بايد از طريق ديگري اقدام ميكرديم و به همين دليل واريز حقوق به حسابي كه باز كرده بوديم هم بسته شد، الان هم حساب فرزندان باز هست و حقوق واريز نميشود.» برادر زندهياد باشقره دليل بسته شدن حقوق برادرش را نميداند و ميگويد: «به ما گفتهاند اگر شما الان كه پيش از زمان بازنشستگي برادرتان بوده، براي دريافت حقوق ايشان از روال عادي فوت كارمند اقدام كنيد، حداقل حقوق به شما تعلق ميگيرد و چون برادر شما ۱۵ سال و خردهاي سابقه خدمت دارد، حداقل حقوق كه تقريبا ۲ ميليون تومان است، شامل ايشان ميشود بنابراين ما باز فكر كرديم كه شايد از اين طريق هم خسران متوجه بازماندگان برادرم شود.
نامه بنياد شهيد برادرم الان منوط به نامه دادگستري است، ما ۲۹ آبان و ۸ دي هم دادگاه بوديم و وقت بعدي را براي ما ۲۷ بهمن ماه تعيين كردند. تا جايي كه اطلاع دارم، بازپرسي از متهمان تمام شده اما گويا الان كار در مرحله تفهيم اتهام قتل برادرم است. من از روال قضايي اطلاع خاصي ندارم و مشخص هم نيست كه پروسه اين كار چقدر طول بكشد، محل فوت برادرم در قلب پارك ملي گلستان بوده، برادرم در درگيري با شكارچي غيرمجاز از دست ما رفته و كشته شده، ما الان واقعا مستاصل شدهايم. برادرم نيروي در حال ماموريت بوده و ساعت ۳ يا ۴ صبح مورد اصابت گلوله قرار گرفته، تنها خواهش من اين است كه يك نامهاي دست ما بدهند كه بتوانيم آنچه حق برادرم بوده را به دست فرزندانش كه يتيم و خردسال هستند، برسانيم.»
او در ادامه ميگويد: «بچههاي جنگلباني و محيطباني همه كنار ما بودهاند، آقاي عقيل قاسمي، مسوول حقوقي اداره كل منابع طبيعي استان مدتهاست كه روي اين پرونده مشغول كار هستند، اما هنوز دستمان به جايي بند نيست. من به تازگي با آقايان كنعاني، قاسمي، تيموري، رييس پارك ملي گلستان و مددي، كارشناس حقوقي جنگل تماس داشتم و شرايط را برايشان بازگو كردم، همين جا بگويم از اين دوستان كمال تشكر را دارم كه همواره طي اين ۲ سال ما را همراهي كردند و الان هم نميدانم بايد نزد چه كسي در سازمان محيط زيست بروم. آقاي مددي به ما گفتند راه ديگري هم هست كه شايد ما را به نتيجه برساند.
واقعيتش ما دنبال راهي هستيم كه به ما نشان دهند، شايد من كوتاهي كردهام، شايد من روال قانوني را نميدانستهام، به هر حال خانواده ما قانع است و من نميخواهم فردا روزي شرمنده برادرم و فرزندانش باشم. بزرگترين درد ما اين است كه خون برادرم ريخته شده و دلم قرص است كه مسوولان پيگير كارش هستند، اما الان ۲۷ ماه از مرگ برادرم گذشته و شايد تحمل من است كه كم شده، تنها خواسته ما اين است كه راهي پيش پاي ما بگذارند و علاوه بر آن مجرمان هم به جزاي كار خود برسند.»
مردي كه بايد مستقل شود
غفور باشقره در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره وضعيت و چگونگي تامين معاش خانواده زندهياد باشقره ميگويد: «علي پسر بزرگتر برادرم را كه امسال اول دبيرستان است، چون نامهاي دستم نبود، نتوانستم در مدرسه شاهد ثبتنام كنم. من يك فرهنگي هستم و در نوار مرزي تدريس ميكنم، از خانه دور هستم و مرد خانه ما الان علي پسر برادرم است. مصلحت ديدم كه علي را در دبيرستاني كه نزديك روستاست، ثبتنام كنم تا پسرم ياد بگيرد كه بايد روي پاي خودش بايستد. البته مدرسه نزديك روستا هم حدود ۲۱ كيلومتر با روستا فاصله دارد ولي واحد شبانهروزي است و سرويس هم دارد. دوستان و آشنايان و همكاران هم در جريان ماجراي پيش آمده هستند و قصد كمك دارند. هدف من الان اين است كه علي پسر برادرم مسووليتپذير و قوي باشد، معلوم نيست ما چقدر زنده باشيم ولي علي بايد قوي باشد. علي الان مسووليت مادر و خواهر و خانوادهاش را دارد، واقعيتش همسر برادرم هم زن قانعي است و هيچ وقت از من درخواستي نكرده، ايشان خياطي ميكنند و تمام تلاششان اين است كه بچهها به ثمر برسند. خواسته ما اين است كه كمكمان كنند كه حق برادرم را زودتر به دست خانواده و فرزندانش برسانيم و عدالت در مورد مجرمان اجرا شود.»
من از روال قضايي اطلاع خاصي ندارم و مشخص هم نيست كه پروسه اين كار چقدر طول بكشد، محل فوت برادرم در قلب پارك ملي گلستان بوده، برادرم در درگيري با شكارچي غيرمجاز از دست ما رفته و كشته شده، ما الان واقعا مستاصل شدهايم. برادرم نيروي در حال ماموريت بوده و ساعت ۳ يا ۴ صبح مورد اصابت گلوله قرار گرفته، تنها خواهش من اين است كه يك نامهاي دست ما بدهند كه بتوانيم آنچه حق برادرم بوده را به دست فرزندانش كه يتيم و خردسال هستند، برسانيم.