لزوم شكلگيري گفتمان مستقل محيطزيستي
حميد حيدري |به تازگي بحثهاي پيرامون يك اقامتگاه بومگردي در جزيره هرمز موجب واكنشهايي ميان موافقان و مخالفان اين پروژه شد كه البته تازگي نداشت، درواقع چيزي كه اهميت دارد و در حال فراموشي است، از دست رفتن زمان است. بايد اذعان كرد كه ادامه اين دور باطل، آسيبهاي جبرانناپذيري به طبيعت، اجتماع، اقتصاد و توسعه وارد كرده است. باتوجه به مشكلات عديده زيستمحيطي در كشور بايد پذيرفت كه مسير مدنظر براي توسعه در چند دهه اخير هم به طبيعت سرزمينمان لطمه زده است و هم به دليل عدم دستيابي به اهداف درنظر گرفته براي توسعه، باعث شده است كه سرمايههاي مادي و انساني كشور تلف شود. بحث در اين خصوص، بحثي است تخصصي و طولاني با اين حال در اين يادداشت سعي شده از منظر ديگري به مساله توجه شود.
1- دكتر عطاءالله قباديان در كتاب سيماي طبيعي فلات ايران، با بررسي روند بهرهبرداري از سرزمين و محدوديتهاي آن، تحليلهايي از تخريبهاي احتمالي و پيشروي فلات ايران ارايه ميدهد كه باتوجه به وضعيت كنوني، پيشگويانه محسوب ميشوند، زيرا پس از گذشت سه دهه از چاپ كتاب ما با مشكلاتي دست به گريبانيم كه ناشي از تفكر سودمحور استفاده از سرزمين بوده است. با بررسي مشكلات پيشآمده در سالهاي اخير بايد به اين نكته توجه داشت كه مشكلات زيستمحيطي با مشكلات اجتماعي متفاوت هستند، زيرا مشكلات زيستمحيطي به طور مستقيم به يافتهها و ادعاهاي علمي مربوط هستند و نه استدلالهاي اخلاقي و به همين دليل است كه با گذر از انكارها و اتهامات گذشته ميتوانيم در مورد مسائل واضحي همچون گرمايش زمين، تاثير آفتكشها و... بحث كنيم و به دليل همين ويژگي است كه آثاري مثل كتاب دكتر قباديان اهميت پيدا ميكند (ديدن در خشت خام).
2- بايد اعتراف كرد كه زماني كه بايد، به هشدارهايي كه به پيامدهاي توسعه نامتوازن داشت توجه نشد و اكنون مشكلات زيستمحيطي كشور، با مشكلات اقتصادي و اجتماعي گره خورده است. با اين حال گفتمان توسعه سودمحور بدون توجه به پيامدهاي ناگوار به ادامه اين مسير اصرار دارد. به موازات اين گفتمان، اهميت مسائل زيستمحيطي در ميان اقشار مختلف جامعه رشد روزافزوني يافته و سبب شده كه جامعه نسبت به اين مشكلات آگاهتر و حساستر شوند. فعالان محيطزيست و سمنها در شبكههاي اجتماعي، به طور مستمر در حال نشر اخبار تخريب و تعدي به طبيعت هستند و اين اتفاق باعث شده كه مطالبات جامعه به نسبت سه دهه قبل متفاوت باشد. شكاف اختلافات بين اين دو دسته (طرفداران توسعه و طرفداران محيطزيست) يكي از علل اصلي است كه باعث شده مسائل محيطزيست در عين حساسيت و اهميت بيش از آنكه در فضايي عقلاني بررسي شود، وارد فضايي اخلاقي- احساسي گردد.
3- «اسكوبار در استدلالي منطقي ميگويد، توسعه سرمايهداري امروز، به طور معمول از نام و چهره گفتمانهاي به ظاهر سودمند، مانند توسعه پايدار و حفاظت تنوع زيستي استفاده ميبرد. انجام اين كار آسانتر است، زيرا معناي آنها مبهمتر است. با اين حال، هدف بنياني اين عمل، تبديل طبيعت به سرمايهاي مداوم است.» در واقع اسكوبار با بيان اين جمله و تشكيك در مفاهيمي كه نهادهاي رسمي و جهاني به عنوان راهكار مقابله با بحرانهاي زيستمحيطي ارايه دادهاند، بيهودگي و پوچي اين مفاهيم را نشانه گرفته. در نتيجه چيزي را كه در حال حاضر در حال رخ دادن است ميتوان اينچنين توصيف كرد: قدرت ممكن است در همهجا باشد، ولي روابط قدرت به ندرت برابر و دموكراتيك [قدرت توسعهطلبان در برابر قدرت حاميان محيطزيست] است. با اين تفسير ميتوان به آراي فوكو نيز اشاره كرد، آنجا كه فوكو معتقد بود كه قدرت بهندرت از طريق اجبار عريان و قهر اعمال ميشود، بلكه از راه شكلدادن به فرآيند جامعهپذيري [در اينجا مفاهيمي مثل توسعه پايدار، گردشگري پايدار، صنعت سبز، صنعت دوستدار محيطزيست و...] اعمال ميشود. به نظر او اين شيوه تاثير بيشتري دارد، زيرا هم مقاومت را كاهش ميدهد و هم رضايت را دروني ميسازد.
4- لازم است به اين نكته اشاره كنم كه ديدگاه آمايش سرزمين كه مورد وثوق بيشتر محيطزيستگرايان در ايران است عكس بومگرايي عميق با توسعه مشكلي ندارد، اين ديدگاه به برنامهريزي همهجانبه و اصرار به اجراي درست اين برنامهريزي اهميت ميدهد، لذا وقتي با تاكيد بر اين ديدگاه حداقلي نسبت به توسعه فيزيكي، بدون توجه به بستر طبيعي و اجتماعي، اعتراض ميكنيم، نه به دليل مخالفت با توسعه، بلكه به دليل عواقب آن توسعه نامتوازن است. بحثهايي كه ميان گروههاي طرفداران توسعه و منتقدان آن شكل گرفته است به دليل فضاي احساسي فعلي، محكوم به شكست است، زيرا جلوي هرگونه بحث علمي و منطقي گرفته شده و طرفين به جاي استدلال و تقاضاي شفافيت وارد سلسله برچسبها و تهمتهايي ميشوند كه باتوجه به مباحثي كه مطرح شد، از الان مشخص است كه به سود چه جرياني است و در اين ميان ترسناك اينكه زمان كمي براي جبران اشتباهات گذشته و ادامه منازعات بيپايان داريم. خالي از مفهوم شدن «ارزيابي اثرات محيطزيست» كه زماني قرار بود به عنوان عامل بازدارنده و تعديلكننده توسعه باشد ولي اكنون به ابزاري براي توجيه آن تبديل شده است بايد براي محيطزيستگرايان يك تجربه مفيد براي درك لزوم تغيير تفكر فعلي باشد، زيرا همانطوركه اين تجربه نشان داده است، تنها پشتوانه قانوني، هر چند اندك، براي مقابله با توسعه لجامگسيخته كافي نيست، به همين دليل به نظر ميرسد كه زمان آن فرارسيده است كه به سمت شكلگيري گفتمان مستقل زيستمحيطي حركت كنيم. پيش از اين اشاره شد كه مشكلات محيطزيست را ميتوان با يافتههاي علمي و مستدل ثابت كرد و ورود به فضاي شفافيت و تقاضاي پاسخگويي در اين چارچوب به سود اين جريان است لذا شكلگيري گفتمانهاي مستقل محيطزيستي با استفاده از يافتههاي علمي و ترويج اين يافتهها با كمك رسانهها ممكن و ضروري است.