از اسلام تا مسلماني (4)
محمدجواد حجتي كرماني
از انقلاب تا انقلابيگري سياست از اجتهاد تا تقليد نويسنده اين مقالات، مسلمان است و شيعه اثناعشري، نه تنها انقلاب اسلامي را قبول دارد و به آن وفادار است بلكه به گواهي دوست و دشمن و...
سياست از اجتهاد تا تقليد
نويسنده اين مقالات، مسلمان است و شيعه اثناعشري، نه تنها انقلاب اسلامي را قبول دارد و به آن وفادار است، بلكه به گواهي دوست و دشمن و موافق و مخالف، از پيشتازان انقلاب است و نه تنها پس از انقلاب سهم چشمگيري نبرد و كيسهاي ندوخته، بلكه پس از انقلاب چه در سمت امام جمعه كرمان تا نمايندگي خبرگان از كرمان و مجلس شوراي اسلامي از تهران با مشورت فرهنگي رياستجمهوري (در زمان رياستجمهوري آيتالله خامنهاي) با مشاورت وزارت خارجه (در زمان آقايان ولايتي و خرازي)- آري... در همه اين ايام، مورد هجوم و هتك حرمت و برچسبزني و افتراپراكني بوده است.
باري- اين مسلمان شيعه انقلابي، خودش را مجتهد سياسي ميداند و حاضر است با هر روحاني و مصححي كه خود را مجتهد سياسي- نه فقهي- ميداند، صحبت و اثبات كند كه در سياست، مجتهد است.
براساس اين اصل موضوعي (اگر قبول افتد) همانگونه كه فقهاي اعظام و مراجع بزرگ تقليد در اجازهنامههاي خود به كساني كه به درجه اجتهاد رسيدهاند، مينويسند: «بحرم عليه التقليد» يعني تقليد بر او (صاحب اجازه اجتهاد) حرام است، من ميگويم در امور سياسي تقليد بر من حرام است و من بايد نظر اجتهادي خودم را هرچند با نظر امام خميني، يا حضرت آيتالله خامنهاي متفاوت يا متناقض باشد، اظهار دارم. اين دو رهبر گرانقدر هم كه رضوانالله بر «اولي» و طول عمر بابركت و هدايت الهي بر «دومي» باد، هردو تصحيح كردهاند كساني كه نظر متفاوت با آنها دارند، در اظهارنظر آزادند. خوانندگان آزادانديش و جوياي حق و حقيقت، سخنان بالا را باور دارند و اگر كسي از اهل نظر اشكال و ايرادي دارد، بنويسد كه چاپ شود. اما كساني هم كه اهل شعار و دعوا و جنجال و غوغا و برچسبزني و دروغپراكنياند، چه در مورد اين حقير- كه اين روزها از سكه رايج فحش و تهمت افتادهام- و چه در مورد امثال دكتر روحاني و دكتر ظريف و سيد بزرگوار خاتمي و لاريجاني (از حاضرين) و امثال آيتالله شريعتمداري و آيتالله منتظري و مرحوم مهندس بازرگان و و و... (از درگذشتگان)... اينها اصلا مخاطب اين قلم نيستند و بروند در رسانههاي خودشان چه روزنامه چه منبر چه صداوسيما، هرچه ميخواهند بر ضد من بگويند و بنويسند: «فحشخور ما ملس است». تا بعد...
تصحيح:
مقاله مورخه 21/10/1399 چند غلط چاپي دارد كه يكيش مطلب را نامفهوم كرده: جمله درست اين است:
- «مسلمان واقعي يعني نه مد «ولا الضالين»ش سقف مسجد را بشكافد...» (كلمه «نه» چاپ نشده)
- «سيد شفتي»، «سعيد شفتي» چاپ شده كه غلط است.