پلاسكو، دوباره پلاسكو!
ديگري ميگفت اصلا پلاسكو از روز اول نميبايست آنجا ساخته ميشد. ديگر دوستداران ميراث و تهران قديم ميگفتند: اتفاقا همان كنار خرابههاي برج، بنياد يك زمين 5هزار متري را خريده است و ميتواند در آن يك پاساژ ديگر 4 طبقه بسازد تا حريم ميراثي مدرسه ژاندارك و فضاي عمومي مناسب آن بلوك مركز شهري را هم رعايت كرده باشد و ورودي هر دو پاساژ هم از همان ميدانچه محل برج باشد، كه روزها محل نشستن و قرار گذاشتن باشد و شبها محل جمع شدن مردم شهر و فراغت. بعضيها هم ميگفتند برج بايد سر جاي خودش ساخته شود. ولي با فلان مشخصات. بالاخره وقتي معلوم شد كه يكي از مشاوران بنام پايتخت به سفارش بنياد قرار است مسابقهاي را براي ايدهپردازي و در نهايت طراحي برج برگزار كند و يك كانال تازه تاسيس مجازي هم نشر عقايد تني چند از معماران و شهرسازان را آغاز كرد، بالاخره اعضاي حرفه در خانه هنرمندان جمع شديم كه ببينيم قضيه چيست؟ يادم هست كه آن بعدازظهر معروف در دل همهمان، نقطه عطفي را به يادگار گذاشت. مدير و معماران اصلي آن مشاور برگزار كننده مسابقه، خودشان نيامده بودند. ولي در عوض همه كساني كه براي سرنوشت شهر تهران اهميت قايل بودند، نه تنها آنجا حاضر بودند، بلكه كلامشان هم آتش گرفته بود. مثل خود پلاسكو... كه به سمبل درد شهر و شهروندانش بدل شده بود. آنجا هم از امكان ساختوساز زياد و بلند و فربه صحبت شد، كه طرح تفصيلي و حقوق مكتسبه (اين مفهوم عجيب و سوداگرانه!) امكانش را فراهم كرده بودند، و هم بسياري از معماران و شهرسازان شاخص به نفع شهر حرف زدند و گفتند كه تكروي و پنهانكاري بس است و زمان گفتوگوي شهر و شهروندانش فرارسيده! و يكي از دوستان آن جمله معروفش را گفت كه: ما به يك اتاق فكر براي مشكلات شهرمان نياز نداريم، بلكه به يك حياط فكر احتياج دارم! آن گفتوگوها، البته اگر در حرفه ادامه نيافت، ولي اثر واقعه پلاسكو در ذهن حرفه ما برجا ماند! و البته كه گفتوگو در گروههاي مختلف متخصصين حرفه در شبكه مجازي همچنان ادامه يافت و باعث شد مطالبهگري سكه رايج در شهر گردد! البته همان زمان جلسههاي حضوري چندي هم براي پلاسكو برگزار شد. اتفاق مهم براي گروه ما اين بود كه جمعي از كسبه برج پلاسكو در جريان آن توفانهاي فكري به ما پيوستند، و اگرچه ابتدا دچار سوءتفاهم شده بودند، اما سريع در گفتوگوها شركت كردند و امروز بعد از گذشت سه سال هنوز از ياران خوب ما هستند. در نهايت بنا به بازسازي عين به عين پلاسكو شد. و همه بالاخره قبول كرديم كه دوستانمان در پلاسكو، اين طور راضيترند. در اين فاصله بنياد مغازههايي را هم در پاساژ خيلي شيكي، برِ خيابان وليعصر و طالقاني در اختيار دوستان پلاسكو قرار داده بود كه اصلا دلبسته آن مكان نشدند و بر برج خود پا فشردند و به آن هم رسيدند. الان قرار است بعد از 4 سال كه از فاجعه فروريختن برج پلاسكو ميگذرد، ساختمان جديد برج، و نيز پاساژ شمالي مرمت و بازسازي شده، دوباره افتتاح شوند. دل در سينه همهمان ميتپد!