آيا بايد از زلزلهها بترسيم؟
هر جا جمعيتي زياد و درصد افرادي كه دچار اختلالات حاد نظير اضطراب ميشوند زياد باشد، آسيبديدگان مطابق آنچه در زلزلههاي متوسط سال 96 و سال 99 در استان تهران رخ داده است فراتر از حد يك ميليون نفر بودهاند. اگر گروهي از مردم دچار اختلال استرس يا اضطراب بعد از سانحه شدهاند حتما نياز به چارهانديشي و مراجعه به پزشك است. اختلال بعد از سانحه را با نصيحت يا حرف زدن نميتوان درمان كرد. در اين مورد هم هر شهروند عاقل و دانايي ميداند كه در شهر وقتي دچار استرس و اختلال ميشود، يا مضطرب ميشود در واقع دچار جراحتي رواني شده است. اين جراحت رواني را بايد مانند جراحتها و زخمهاي فيزيكي درمان كرد.
با مراجعه وسواسگونه به كانالهاي خبري يا زير فشار گذاشتن دانشمندان براي اينكه هرچه ميدانند و احتمالا پنهان كردهاند بگويند، مشكلي درمان نميشود. اين فشار موجب ميشود تا
به تدريج دانشمندان نيز تحت فشار رواني قرار گيرند و آن وقت نتايج كارهاي خوب را از ترس هجوم مردم مضطرب بيان نكنند. ميزان تغيير احتمالي (صرفا با روش آماري) از يكدهم درصد به دو دهم درصد افزايش يافته است. من طرفدار اين هستم كه بدون اضطراب و با اميد ميتوان و بايد در منطقهاي لرزهخيز زندگي كرد كما اينكه خودم و خانوادهام داريم زندگي عادي خودمان را در همين تهران انجام ميدهيم.
همزمان اميد به مفيد بودن روشهاي كاهش ريسك و عملي بودن آن بايد در مردم تقويت شود. ما نه خانه ضدزلزله داريم و نه احتمال زلزله را از اين شهر ميتوانيم حذف كنيم. خانه خود من هم معمولي است و طبيعتا ضدزلزله نيست. هركس هم از احتمال ده روزه يا چند ساعته در مورد زلزله حرفي زده، بيربط سخن گفته است. به مضطربان توصيه ميكنم بيخودي پاي دستگاه كامپيوتر و متصل به تلگرام نباشند و فكري به حال اضطراب خود كنند.
آنها هم كه هنوز از حادثههاي زلزله مساله استرس بعد از سانحه (پي.تي.اس.دي) خود را حل نكردهاند، لطفا هر نوع علايم غيرعادي در خود ميبينند به پزشك مراجعه كنند و مشكل را حل كنند، اين مشكل اگر بماند بعدا مشكلات جديتري برايشان ايجاد ميكند. با طرح سوال پيدرپي نميتوان اين نوع مشكلات را حل كرد.
براي دادن اطلاعات دقيق بايد سنجشهاي علمي دقيق انجام داد. اين كار هزينه دارد و بايد براي آن نيروهاي تخصصي با كيفيت بالا را به كار گرفت و براي استخدام و به كارگيري اين نيروها بايد هزينه كرد. در اين مورد هر اطلاع بيشتر و دانسته دقيقتري موجب ميشود كه مشخصات بيشتري از زلزلهها و گسلها و احتمالا ميزان خطر آنها معلوم شود. بنابراين نميتوان از طرفي انتظار اطلاعات دقيقتر از دانشمندان داشت و آنها را مدام تحت فشار و پرسش قرار داد كه چرا ماهيت رويداد را نميتوانيد دقيق تعيين كنيد؟ چرا احتمال رخداد بعدي را نميتوانيد تشخيص دهيد؟ چرا جمعبنديهاي دقيق نميتوانيد انجام دهيد؟ و از طرف ديگر بودجه و امكاناتي دراختيارشان قرار ندهيم! و دست آخر هرگاه همان دانشمندان اطلاعات جديدي توليد كردند و دراختيار قرار دادند، از طرف بعضي مخاطبان تحت فشار قرار بگيرند كه اين دانستههاي جديد را چرا منتشر ميكنيد، به خاطر اينكه موجب استرس و اضطراب ميشود! بالاخره دانشمندان چه كنند؟!