ادامه از صفحه اول
آينده برجام
هنگامي كه از تصميم به گفتوگو و توافق در مسائل ديگر منطقهاي سخن ميگوييم نه به معناي كوتاه آمدن است و نه به معناي سلطهطلبي است. هر توافقي مبتني بر موازنه قوا است. مگر قطعنامه 598 جز اين بود كه ناشي از موازنه قواي طرفين بود؟ توافق به معناي حداكثر كردن بهرهمنديها است. اگر ادامه تنشها به نفع ما است خوب ايرادي ندارد اين راه را ادامه دهيم. اگر دنبال افزايش قدرت و سپس رسيدن به توافق هستيم، باز هم ايرادي ندارد اين كار را انجام دهيم. در غير اين صورت در چارچوب قدرت موجود بايد توافق كرد. ولي فراموش نكنيم كه درستي دو حالت اول را بايد ثابت كرد و نشان داد كه با ادامه وضع موجود قوي ميشويم نه ضعيف .
3- نكته مهمتر اينكه اگر دولت بايدن گامي به پيش بگذارد و در عين حال ساير اختلافات در مسير حل يا مديريت شدن حركت نكند، دير يا زود دچار بحران در روابط خواهيم شد. مساله فقط ايالات متحده نيست. فراموش نكنيم كه ترامپ در خصومت با ايران تنها ماند، زيرا مساله ما فقط ايالات متحده نبود. خطري كه نبايد به آن تن داد تقابل با نظام بينالمللي است، مشابه آنچه در دوره احمدينژاد رخ داد و قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران صادر شد. اين حرفي است كه در همان زمان ابتداي آمدن ترامپ هم نوشتم و معتقد بودم اگر به جاي ترامپ، كلينتون هم ميآمد، باز هم به مشكل برميخورديم و چه بسا از طريق سازوكار ماشه برجام را دچار سكته ميكردند و اكنون هم گمان ميكنم همين وضع ميتواند رخ دهد.
4- مشكل چيست؟ مشكل فقط ايالات متحده نيست، گرچه در اين قالب بازنمايي ميشود. مشكل نگاه ما به نظام بينالمللي با وضعيت موجود است. نظام موجود هم مورد حمايت چين است و هم روسيه و اروپا و هند و... و امريكا. بازي اين كشورها براي حفظ منافع ملي خودشان نيز در چارچوب اين نظام است. اگر ميگوييم كه بايد در اين چارچوب كار كرد، به معناي تسليم نيست، همچنان كه ديگراني هستند كه تسليم نميشوند. به معناي پذيرش كليت اصول حاكم بر آن است. شوراي امنيت و نهادهاي مهم سازمان ملل، كنوانسيونهاي اصلي بينالمللي. اگر نميپذيريم، خيلي صريح بگوييم و ديگر دنبال احياي برجام هم نباشيم. برجام فقط در چارچوب اين پذيرش معنادار است اگر اين را متوجه نبوديد، مشكل از توافقكنندگان است و نه از ذات برجام.
پايانجنجال توهين تلويزيوني
شأن روحاني و روحانيت
اين عذرخواهي اما از قرار معلوم موجبات خرسندي پاستورنشينان را فراهم نياورده يا دستكم بهطور تام و تمام كدورتي كه ايجاد شده را نزدوده است؛ چنانكه روز گذشته 2 نفر از آنان از لزوم حفظ شأن نفر دوم جمهوري اسلامي بر اساس قانون اساسي سخن به ميان آوردند. حسينعلي اميري، معاون پارلماني روحاني در همين راستا به خبرگزاري برنا گفته است: «لباس روحانيت، لباس ادب و آداب و لباس معنويت و اخلاق است. زيبنده نيست فردي ملبس به لباس روحانيت در رسانه ملي با ميليونها بيننده از مرز ادب عبور و به دومين شخص مملكت كه او نيز يك روحاني است، توهين كند. زيبنده نيست كه اين فرد با ادبياتي سخيف و زشت به مجموعهاي از كارگزاران نظام اهانت كند.» محمد شريعتمداري، وزير كار نيز ديگر عضو كابينه بود كه به اين غائله واكنش نشان داد و در توييتي نوشت: «وقتي منطق نقد فرو ميپاشد، توهين، جاي آن مينشيند. طبيعتا توهينكننده نبايد قدر ببيند و بر صدر نشيند. زاويه و پس از آن رويكرد صداوسيما اما نشان داد گويا بعضي نه در آزادي بيان كه در آزادي توهين هم چك سفيد امضا دارند.» همه اينها كنار هم ميتواند فعلا نويد پايان حملات به روحاني و دولت رو به پايانش را دهد ولي نزديكي به انتخابات از يكسو و افزايش احتمال بازگشت ايران و امريكا به ميز مذاكره، كنار تلاشهاي اصولگرايان براي ايستادگي مقابل دولت، ميتواند از تداوم اين تنشها و آغاز دوباره اين جنجالها حكايت كند؛ جنجالهايي كه روحاني نهتنها با آن بيگانه نيست، بلكه به لطف 7 سال حضورش در راس قوه مجريه، به خوبي با آن عجين شده است.
سبزوار از دكتر غني تا امروز
اما در اين ديار تاريخي بزرگاني چون ابوالفضل بيهقي مولف تاريخ بيهقي، ملاهادي سبزواري صاحب كتاب منظومه و شرح منظومه، دكتر علي شريعتي متفكر بزرگ و محمود دولتآبادي داستانسراي سترگ معاصر، پرورش يافته و باليدهاند.
روزگاري دكتر قاسم غني سياستمدار، ديپلمات، پزشك، اديب و نويسنده شهير كه هنوز تصحيح ديوان حافظ ايشان و علامه قزويني از ماندگارترين نسخ ديوان خواجه شيراز است، نماينده مردم سبزوار در مجلس شوراي ملي بود.
همچنين عبدالقدير آزاد، روزنامهنگار مليگرا از ديگر نمايندگان سبزوار در مجلس شوراي ملي بودند. هردوي اين بزرگان به نيكنامي زيستند و اديب و هنرور بودند.
چه گذشته است بر شهر شهرياران و سربداران كه امروز كسي بر مسند وكالت مردمي با تمدن چندين هزار ساله تكيه ميزند كه از حداقل تعامل و شكيبايي آن هم در برابر سربازي كه اعمال قانون نموده است، برخوردار نيست؟
كجاي كار مشكل دارد كه از غني و آزاد به عنابستاني رسيدهايم؟ سبزواريان از خود بپرسند و ايرانيان از خود سوال كنند. حتما ايراد در جايي است.
اما آنچه رخ مينمايد اين است كه اين مجلس با نمايندگاني اينچنيني آيا عصاره فضايل ملت است؟