ضرورت ديپلماسي متوازن
از سال 1994 تاكنون در هيچ يك از فرآيندهايي كه در مناقشه ميان جمهوريهاي آذربايجان و ارمنستان به نتيجه رسيده است، ايران حضوري فعال نداشته است، نه در آتشبس بيشكك، نه در گروه مينسك و نه در توافق اخير در مسكو ايران نقش فعالي بازي نكرده است. حتي حين نبرد 44 روزه اخير در قرهباغ، طرحي كه سيدعباس عراقچي، معاون وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران به باكو، ايروان، مسكو و آنكارا برد به درخواست طرفين درگير و بازيگران خارجي تهيه نشده بود بلكه ابتكاري از سوي ايران بود كه عملا مورد استقبال طرفين قرار نگرفت. سفر ديروز محمدجواد ظريف هم به هر حال در زماني اتفاق ميافتد كه توافق آتشبس ميان طرفين امضا شده و در حال اجراست و در اجراي آن نقشي براي ايران پيشبيني نشده است.
يكي از بزرگترين موانع حضور و نقش فعال ايران در منطقه قفقاز جنوبي، روسيه است. مسكو نه تنها در مناقشه قرهباغ بلكه اساسا در تمامي مسائل مرتبط با منطقه قفقاز جنوبي علاقهاي ندارد كه ايران نقش فعال و موثر بازي كند. براي مثال در پرونده صادرات گاز طبيعي ايران به ارمنستان شاهد بوديم كه روسها اجازه ندادند ارمنستان درون خاك خود خط لولهاي نصب كند كه امكان ترانزيت گاز طبيعي ايران را به كشورهاي ديگر بدهد.
حالا علاوه بر روسيه، تركيه هم بعد از نبردهاي اخير عملا وارد فرآيند مناقشه قرهباغ شده است. آنكارا علاوه بر كمكهاي بيسابقه نظامي و سياسي از جمهوري آذربايجان در نبرد اخير به شكل كنترل شدهاي نفوذ خود را در منطقه اجرايي كرد تا باعث نارضايتي روسها هم نشود. اين يك پيروزي براي تركيه بود كه حالا بعد از امضاي توافق آتشبس در مسكو، نيروهاي نظامي تركيه هم در اقدام به عنوان بخشي از نيروهاي ناظر بر اجراي آتشبس مشاركت دارند. قطعا تركيه به اندازه روسيه نميتواند در مناطق آزاد شده جمهوري آذربايجان اثرگذار باشد اما همين كه به شكل فعال توانسته در منطقه حضور پيدا كند يك پيروزي است.
واقعيتي كه وجود دارد اين است بايد مدل سياست خارجي ايران به گونهاي تغيير كند كه در همه پروندهها و رويدادهاي پيرامون دچار ضرر نشود. اينكه بگوييم ايران بايد در سياست خارجي خود توازن ايجاد كند به اين معنا نيست كه ايران بايد سرسپرده و وابسته به يكي شود يا اينكه در مناقشهاي مانند مناقشه قرهباغ از يكي از طرفين حمايت تام كند. بلكه موضوع اين است كه ايران نبايد اجازه بدهد عدم توازن در سياست خارجياش باعث شود كه ناگزير به انتخابهاي نامناسب شود. ايران نبايد در شرايطي قرار گيرد كه به خاطر نظر روسيه، تركيه يا چين، مجبور به چشمپوشي از منافع ملي خود يا سكوت يا موضعگيري خنثي در مواردي شود كه ميتواند با موضعگيري فعالانه، منافع بيشتري براي ايران تامين كند. بايد نگاه سيستمي بر سياست خارجي و روابط بينالملل حاكم شود. بايد با توجه به مولفههاي قدرت ايران و بازيگران ديگر، توازن در سياست خارجي ايجاد شود.
شايد يكي از پيشنهادهاي مفيدي كه در مورد مسائل جاري منطقه قفقاز جنوبي مطرح شده است، پيشنهاد 3+3 تركيه باشد كه 3 جمهوري گرجستان، آذربايجان و ارمنستان با همكاري 3 قدرت پيراموني يعني ايران، تركيه و روسيه در يك چارچوب امنيتي با يكديگر وارد گفتوگو شوند و حتي در صورت امكان اين همكاري را به همكاريهاي جامع امنيتي و اقتصادي گسترش دهند. البته اگر ايران نتواند سياست متوازن و مستقل در قبال چنين پيشنهادي داشته باشد، بعيد است كه با رويكرد روسيه در مورد منطقه قفقاز جنوبي اساسا اين فرصت ايجاد شود كه نشستهاي اينچنيني با توفيقي همراه شوند.
ايران نيازمند آسيبشناسي سياست خارجي است و بايد مولفههاي قدرت خود و بازيگران ديگر را ارزيابي كند و راهبرد سياست خارجي بالانس و متوازني را تعريف كند، اگر اين اتفاق نيفتد ايران با مشكلات بزرگتري در آينده روبهرو خواهد شد.