• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4855 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۳ بهمن

انقلاب سفيد يا شورشي عليه خود

رضا مختاري اصفهاني

محمدرضا شاه از فروردين 1340(درگذشت آيت‌الله بروجردي) تا بهمن 1341 (رفراندوم انقلاب سفيد) مسيري را به سرعت پيمود كه تا پيش از آن، كمتر كسي تصورش را داشت. اين مسير در نظر شاه كه بحران‌هاي مختلفي را از سر گذرانده بود، رسيدن به دروازه‌هاي تمدن بزرگ بود. او براي رسيدن به چنين آرزويي به حذف نيروها و حلقه‌هاي واسط ميان نهاد سلطنت و توده‌ها مي‌انديشيد، از همين رو غيبت بروجردي از صحنه اجتماع و سياست ايران را غنيمت شمرد تا به تحقق اين هدف نايل شود. چه پيش از اين اصلاحات ارضي اعتراض آيت‌الله برانگيخته و حتي تا مرز تهديد به ترك ايران توسط او پيش رفته بود؛ اعتراضي كه به دليل مشي بروجردي در مخفي نگه داشتن اختلافات  در افكار عمومي بازتابي نداشت. هر چند محمدرضا شاه آغاز اين مسير را به علي اميني سپرد اما روحيات اميني يادآور مصدق و قوام بود نه اقبال و شريف امامي و حتي علاء. او كه مي‌خواست فرمانده و راهبر اين مسير باشد، در پي نخست‌وزيري مطيع اما قاطع بود.  اميراسدالله علم آن نخست‌وزير مورد نظر بود. او در عين آنكه مطيع بود مانند اقبال و شريف امامي منفعل نبود. علم اقتدار و قاطعيتش را در جهت منافع ولي‌نعمتش به كار مي‌برد. او پيش و پس از كودتاي 28 مرداد 1332 در سمت‌هاي گوناگون وفاداري‌اش به شاه را ثابت كرده بود. با انتصاب علم به نخست‌وزيري، محمدرضا شاه با خيالي آسوده انقلابي را آغاز كرد كه به معناي واقعي شورش عليه خودش بود؛ او در اين انقلاب پايگاه اجتماعي و طبقاتي نهاد سلطنت، فقيهان و مالكان زميندار را حذف كرد. با تصويبنامه و رفراندوم به بندهايي از قانون اساسي مشروطه متعرض شد. اگرچه اين تغييرات به عنوان تحولاتي مهم در جامعه ايران نگريسته مي‌شدند  اما شاه برخلاف تغييرات پيشين نه به مجلس موسسان كه به توده‌ها متوسل شده بود؛ همان حربه و ابزاري كه مصدق را به جهت استفاده از آن نواخته بود. او در اين مسير تازه همه آنچه مخالفانش شعارش را مي‌دادند، عليه آنان به كار برد. با اصلاحات ارضي و سهيم كردن كارگران در سود كارخانه‌ها و ملي كردن منابع طبيعي به مقابله با مخالفان چپ خود رفت. خود را در برابر ناسيوناليسم مصدق، ناسيوناليست مثبت خواند كه درصدد دشمن‌سازي نيست. مخالفان جديدش، فقيهان را ارتجاع سياه و متحجر خواند كه به اتحاد با مخربين سرخ رو آورده‌اند. او در سفرش به قم در حالي كه خود را عامل به احكام اسلام و پشتيبان مذهب تشيع معرفي كرد به فقيهان شيعه تاخت. حال آنكه فقيهان بند ملي كردن منابع طبيعي را تعرض به اصل اسلامي «انفال» مي‌دانستند. به روايت احسان نراقي، سخنان شاه در قم به دليل لحن و محتواي آن با چند روز تاخير از راديو پخش شد. محمدرضا شاه به جنگ همه نيروهايي رفت كه در جامعه ايران پايگاه داشتند و برخي از آنان در بزنگاه‌ها پشتيبانش بودند. حتي كساني مانند سيدمحمد بهبهاني كه در نزاع او با مصدق جانبش را گرفته بودند به مخالفان و معترضان جديدش تبديل شدند. بهبهاني كه در ماجراي نهم اسفند 1331 جماعتي از لوطيان و غوغاييان را در حمايت از دربار فراهم آورده بود، به روايت محمدتقي فلسفي، به جهت همراهي با اعتراضات خرداد 1342 با اين پيام شاه مواجه شد كه «مي‌دهم ريشت را خشك خشك بتراشند.» او هم پاسخي تاريخي برايش فرستاد: «ريشم هنوز از آب دهان مردمان در نهم اسفند خشك نشده است.» در اين ميان نيروي حاشيه‌اي اما موثر لوطيان يا همان داش مشتي‌ها هم براي رسيدن به دروازه‌هاي تمدن بزرگ حذف شدند؛ نيرويي كه در بزنگاه‌هاي مختلف در دوره قاجار و پهلوي به مدد دربار آمده بود. شاه انقلاب سفيد را در حالي سامان داد كه توده‌هايي كه او داعيه نجات‌شان از يوغ اربابان قدرت سابق را داشت در جانب مخالفان ايستاده بودند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون