دبيركل جبهه پيروان به چه ميانديشد و چه موقعيتي در جبهه پيروان دارد؟
هنر باهنر
مجتبي حسيني / محمدرضا باهنر بيشك همواره يكي از شاهكليدهاي اصولگرايان است؛ كسي كه به غير از انتخابات مجلس ششم كه طعم شكست را به همراه ديگر محافظهكاران چشيد در بزنگاههاي انتخاباتي توانسته هم گليم خود را از آب بيرون بكشد و هم گليم جناح خود را. نايبرييس فعلي مجلس در تمامي سالهاي سياستورزي خود بهگونهاي عمل كرده كه همكيشان اصولگرايش از او با عنوان لابيگر قهارسياست داخلي ياد ميكنند. او همان نقشي را درپشت پرده سياست داخلي براي اصولگرايان بازي ميكند كه محمد جواد اردشير لاريجاني در سياست خارجي براي اين
جناح داشته است. نقشآفريني او در فرآيندهاي پيشاانتخاباتي غيرقابل انكار است. درهمه مقاصد محافظهكاران ديروز و اصولگرايان سنتي امروز رد پاي باهنر و راههايي كه او تعيين كرده ديده ميشود. هنر باهنر، قدرت انعطافپذيري اوست. اگر يك روز بهشدت از گروهي انتقاد ميكند اصلا نبايد تعجب كرد كه فرداي همان روز با همان گروه نشسته باشد.
او با عملكردش نشان داده تنها چيزي كه برايش اهميت دارد عملياتي شدن راهبردها و تحقق منافع و رسيدن به مقاصد است. براي مرد موثر اصولگرايان فرقي نميكند كه چه كسي و چه گروهي در ميان اصولگرايان با چه كسي و چه گروهي اختلاف دارد. او كار خودش را دنبال ميكند. اگر كسي بخواهد طراحياش را در اردوگاه اصولگرايان برهم بزند يا بايد بنشيند و ببيند چگونه باهنر او را مجاب كرده يا آنكه ايزوله شدنش را روزشماري كند. هنر باهنر تنها در انعطاف و چرخشهاي ناگهاني خلاصه نميشود. او پر از پيچيدگي است.
همين پيچيدگي و چندلايه بودن شايد باعث شده تا به همان اندازه كه او در اكثريت مواقع حلالمسائل اصولگرايان باشد، بازهم راستهاي سياسي تكليفشان را نتوانسته باشند با او مشخص كنند. باهنر به همان اندازه كه دوست اصولگرايان محسوب ميشود، مايه نااطميناني بعضي از اصولگرايان هم هست، چرا كه كمتر كسي ميتواند بفهمد در مغز او چه ميگذرد. به همان اندازهاي كه تكليف اصلاحطلبان با محمدرضا باهنر مشخص است حداقل بخشي از اصولگرايان با او تكليف نامشخص دارند. همين است كه نميدانند با او چه بايد بگويند و چگونه رفتار كنند.
از او انتقاد كنند يا آنكه بنشينند و ببينند سر انگشت اشاره او كجا را نشان ميدهد. باهنر البته در اين ميان خيلي هم اهل توضيح دادن به ديگر اصولگرايان نيست. گويي بار سنگين بر زمين مانده و زمان اندك، مجالي باقي نگذاشته تا او به همكيشان سياسياش قصه نشست و برخاستهايش با اين و آن را تعريف كند. باهنر اما از همان آذرماه دو سال پيش كه با اكثريت اعضاي جبهه پيروان جانشين مرحوم حبيبالله عسگر اولادي شد گويا نتوانسته نقش «حبيب اصولگرايان» را بازي كند و همان محبوبيت حبيبالله عسگراولادي را براي خود دست و پا كند. شايد حق هم داشته باشد چرا كه او يك سياستمدار حرفهاي است كه در ميدان سياست جداي از آنكه بازوبند اصولگرايي را بر بازو دارد يك عملگراي به تمامعيار سياسي است. عملگرايي كه تنها ميخواهد پيروز باشد. علاقه دارد زمين خود را بر اساس برگهاي برنده بچيند. تقريبا در تمام دوران سياسي محمدرضا باهنر او هميشه سعي كرده است از كارتي استفاده كند كه شانس پيروزي دارد.
حالا در صفحه بازي اصولگرايان هم بدون توجه به آرايش ديگر مهرهها، هرجا كه صلاح ميداند در اين صفحه حركت ميكند. يك روز رودرروي پايداريها قرار ميگيرد و روز ديگر با آنها دور يك ميز مينشيند. زمين بازي باهنر برخلاف ديگر اصولگرايان، حد يقفي ندارد. اينچنين است كه اگر ماه پيش باصراحت به رد تئوري برتري اصلح نامقبول بر صالح مقبول آيتالله مصباحيزدي پرداخته بود و چندباري درباره آن سخن گفت، همين سه روز پيش با صادق محصولي از مريدان آيتالله مصباحيزدي درباره وحدت اصولگرايي و راهبردهاي انتخاباتي حرفوحديث داشت. البته همين چرخشهاي ناگهاني باعث شده تا موقعيت باهنر در جبهه پيروان خط امام و رهبري تضعيف شود.
از نشانههاي تضعيف موقعيت لابيگر قهار اصولگرايان حرفي است كه ديروز احمد كريمي اصفهاني، دبيركل جامعه اسلامي اصناف و بازار به عنوان يكي از اعضاي هفدهگانه احزاب تشكيلدهنده جبهه پيروان گفته است. كريمي اصفهاني چند ساعت پس از آنكه محمدرضا باهنر در مقام دبيركل جبهه پيروان مصاحبه كرد و گفت كه «سياست راهبردي جبهه پيروان حركت زير نظر جامعتين و هماهنگي با آنها است» اعلام كرد كه: «جبهه پيروان هيچ نمايندهاي را در نشست همگرايي اصولگرايان نداشته است.» عضو جبهه پيروان خط امام و رهبري درباره حضور محمدرضا باهنر در اين نشست به نمايندگي از جبهه پيروان رهبري گفت: آقاي باهنر اگر در اين نشست شركت كرده، به نمايندگي جبهه پيروان خط امام و رهبري نيست، بلكه ايشان شايد به نمايندگي از جامعه مهندسين حضور داشتهاند.
كريمي اصفهاني تصريح كرده كه: «ما هيچ نمايندهاي به اين نشست نفرستاديم و هنوز براي اين جلسات فردي را انتخاب نكردهايم تا به نمايندگي از جبهه حضور داشته باشد.» اين اظهارات كريمي اصفهاني در حالي است كه محمدرضا باهنر در گفتوگويي با خبرگزاري فارس اعلام كرده كه نشست روز شنبه كه به ميزباني دفتر سياسي جامعه روحانيت مبارز و با حضور اعضاي ارشد جمعيت ايثارگران، جبهه پايداري، جمعيت رهپويان و جبهه پيروان برگزار شد درراستاي فعاليت اصولگرايان زيرنظر جامعتين بوده است. باهنر در همين مصاحبه به توافقات صورتگرفته در جلسه نشست پنججانبه روز شنبه اصولگرايان اشاره كرد و گفته است: دبيران احزاب حاضر در جلسه موافقت كردند كه وحدت حول محور جامعتين باشد. همچنين قرار شد تا تمام گروههاي اصولگرا براي رسيدن به وحدت حاضر و فعال باشند.
«اظهارات باهنر در اين گفتوگو نشان از آن دارد كه او به عنوان دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري در اين جلسه حضور داشته است اما واكنش احمد كريمي اصفهاني از اعضاي اين جبهه ميتواند حاكي از آن باشد كه اصولگرايان جبهه پيروان برخلاف حرفشنوي مطلق و اعتماد بيحرف و حديثي كه به مرحوم حبيبالله عسگراولادي داشتند به محمدرضا باهنر اعتماد تام و تمام ندارند و او را نماينده ويژه خود در جلسات همگرايي اصولگرايان نميدانند.
شايد انعطاف و پيچيدگي محمدرضا باهنر توانسته باشد هرازچندگاهي اصولگرايان را از بنبست خارج كرده باشد اما اينبار به نظر ميرسد كه همكيشان سياسي او در جبهه پيروان اگر با يك چشم او را «رفيق» خود ميدانند با چشم ديگر او را «رقيب» ميپندارند، مسالهاي كه شايد باعث شود در نهايت ريش و قيچي جبهه پيروان از دست او خارج شود و به دست كسي سپرده شود كه بيش از ديگر اعضاي جبهه پيروان به مرحوم حبيبالله عسگراولادي نزديك بود و او را ميشناخت؛ اسدالله بادامچيان، نايبرييس اول جبهه پيروان.» آيا باهنر خلعت دبيركلي جبهه پيروان را از تن بيرون ميكشد يا آنكه اعضاي جبهه پيروان را در فرآيند تصميمات و كنشهاي خود قرار خواهد داد؟