محمد فرهاد كليني در گفتوگو با «اعتماد»:
دو طرف در مذاكرات به «انعطاف برابر» بيشتر رسيدهاند
محمدابراهيم ترقي نژاد/مذاكرات به روزهاي پاياني خود نزديك ميشود. ضرباهنگ مذاكرات هستهاي بيش از هر زمان ديگري شتاب به خود گرفته و نبض مذاكرات تندتر از قبل در حال زدن است. 11 روز ديگر به ضربالاجل دستيابي به توافق هستهاي از سوي ايران و ١+٥ كه در دومين تمديد مذاكرات هستهاي در وين روي آن تفاهم شد، باقي است. با نزديك شدن به زمان ضربالاجل نيز اظهارنظرها و تحليلها بيش از پيش شده است. چندي پيش نيز جان كري، وزير امور خارجه امريكا اعلام كرده است كه توافق و پايان تحريمها ربطي به پاسخ ايران درباره «پيامدي» ندارد. همين اظهارنظر موجب شده است تا اميدها براي دستيابي به توافق هستهاي بيش از پيش شود. محمد فرهاد كليني، كارشناس ارشد مسائل استراتژيك معتقد است كه با وجود زيادهخواهيهاي طرف مقابل، هشدارهاي سيستمي طرفين به يكديگر، عملا مذاكرات به نقطه جديدي رسيده است و براساس پيشبينيها، امكان دستيابي به تفاهم بالاي 65 درصد است. وي در خصوص راهبرد كنوني امريكا در مذاكرات هستهاي ميگويد كه اين كشور در اين باره راهبرد منسجم و يكساني ندارد و برخلاف اوباما و تيمش كه سعي ميكنند تا مكتب جديدي را از تعامل اين كشور با جهان پيريزي كنند، جريانات تندروي امريكايي به دنبال «مونروئيسم هستهاي» هستند. كليني در رابطه با اظهارنظر اخير وزير امور خارجه امريكا نيز اعتقاد دارد كه «برخي از مواضع سيال هستند يعني برخي از رسانهها اخباري را منتشر ميكنند تا از اين طريق واكنشگيري كنند تا از اين طريق به كشف معادلات بپردازند و خود را متصل بر مذاكرات كنند. » مشروح گفتوگوي «اعتماد» با محمد فرهاد كليني، كارشناس ارشد مسائل استراتژيك در ادامه ميآيد:
شرايط و روند كنوني مذاكرات هستهاي ايران و گروه 1+5 را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اگر شرايط و روند كنوني مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 را معطوف به ماههاي گذشته و دورهاي قبلي مقايسه كنيم، مذاكرات هستهاي با افت و خيزهاي متفاوتي روبهرو بوده و طي اين دوران، سطح چانهزنيها نيز از سطح تفاهم لوزان تغيير يافته است و با توجه به نگاهي كه تيم مذاكرهكننده هستهاي ما به اين مساله دارد، زيادهخواهيهاي عجيبي را مشاهده ميكنيم. با اين حال، با توجه به مذاكراتي كه انجام شد و هشدارهاي سيستمي طرفين به يكديگر، عملا نقطه مذاكراتي مجددا به نقطه جديدي رسيده است. هماينك مذاكرات در جريان است و ايران اراده خود براي دستيابي به توافق را مشخص كرده و براساس پيشبينيهايي كه امروز (جمعه) از مذاكرات ميشود، امكان دستيابي به تفاهم بالاي 65 درصد است. گويا چند مورد هنوز باقيمانده است كه طرفين در حال گفتوگو هستند. فكر كنم طرفين به اضافه كردن زمان مذاكرات براي حل موضوعات باقيمانده همنظري دارند و اين امكان و احتمال وجود دارد كه در ماه بعدي ميلادي در حوزههايي يا همزمان در سه ماه آينده در محيط بزرگتر شاهد نتايجي آشكار باشيم.
از رسيدن مذاكرات به نقطه جديد خبر داديد، اين نقطه جديد چيست؟
به عنوان كارشناسي كه در بيرون از صحنه مذاكرات است، اگر بر اساس تحليل رفتار مذاكراتي، مواضع اعلامي و نيمه پالسهايي كه در فضاي سياست جاري است، قضاوت داشته باشيم طرفين به «انعطاف برابر» بيشتر نايل شدهاند و به ارزش توافق براساس خطوطي كه تعيين كردهاند، بيشتر نزديك شدهاند. اينكه مذاكرات جلو رود و برخي اعضا و جريانهاي حاشيه تلاش بر مانعتراشي ميكنند، اين خود يك بحث ديگري است چراكه در درون مذاكرات شاهد مواضع سختتر از سوي برخي از كشورهاي اروپايي هستيم. اينكه مذاكرات در لحظات آخر به چه شكل پيش رود، موضوع ثانويه است و نقش جريانهاي داخلي درون امريكا و لابيهايي نظير لابي آيپك در مانعسازي آنلاين را مشاهده كردهايم ولي آنچه مهم است، پايبندي دولتها و به خصوص دولت امريكا به تعهداتشان است. برخي كشورهاي عربي هم كه با پيشنهاد معامله با برخي از كشورها از قبيل روسيه وارد دور جديدي از عمليات سياسي عليه توافق احتمالي شدهاند.
راهبرد كنوني امريكا در مذاكرات به چه شكلي است؟
امريكا در فواصل مختلف مذاكراتي از تاكتيكهاي مختلفي استفاده كرده است. در يك زمان خواسته است تا نقشي تعيينكننده به خويش در رابطه با مذاكرات بدهد و بعد يكسري درخواستها و اشاراتي را براي ضربالاجل مذاكراتي مطرح ميكند كه اينها مفيد نيست و طرف ايراني نيز به اين رفتارها پاسخ داده است. مثلا زماني كه امريكاييها اعلام ميكنند كه ما تا 30 ژوئن حاضر به مذاكره با ايران هستيم و طرف ايراني در مصاحبهها و مواضع رسانهاي خود يا در ديدارهاي دوجانبه بيان ميكند كه عامل زمان نقش تعيينكنندهاي در مذاكرات ندارد، در واقع پاسخ به طرف امريكاييهاست كه ميخواهند با تنگنا قرار دادن طرف ايراني، به خواست خود
دست يابند. برخيها نيز بيان ميكنند كه امريكا سياست يك گام به جلو يا دو گام به پس را مطرح كنند. اين سياست يك گام به جلو و دو گام به عقب يا سياست بازي موازي و بازي در شرايط مختلف هم وجود دارد. اما نكته اصلي اين است كه جهان غرب در تحول است و امريكا نيز از اين مورد استثنا نيست. راهبرد امريكا در اين باره منسجم و يكسان نيست. در پديدههاي ديگر سياسي نيز اين عدم انسجام وجود دارد مثلا مواضع آنها در خصوص داعش يا در چگونگي تعريف موازنه قدرت در جهان نيز نمايانگر اين عدم انسجام كلي است. به نظر ميرسد راهبرد كنوني امريكا بيشتر بر اساس نگاهي پراگماتيستي است و سعي ميكند براساس سود و ضرر رفتار خود را نسبت به مذاكرات سامان دهد. راهبرد امريكا نسبت به مذاكرات بيانگر راهبرد نهايي آنها نسبت به ايران نيست و بايد تفكيك لازم صورت پذيرد، البته در امريكا، آقاي اوباما و تيمش سعي ميكنند تا مكتب جديدي را از تعامل اين كشور با جهان پيريزي كنند كه اين براي جريانات سنتي كه نفوذ در ساختار امريكا دارند قابل قبول نيست و آنها سعي ميكنند تا با نفوذ ساختاري ايفاي نقش كنند و عملا بازيگر بازدارنده هستند. سياستي كه آقاي اوباما در ديپلماسي عمومي دنبال ميكند اين است كه سعي ميكند تا جهاني را شكل بدهد كه با برتري امريكا اهداف خود را بدون جنگ رسمي و البته با درك از منافع ملي امريكا چهره گذشته دوران بوش را تغيير دهد و براي همين تعاريف خود را از نظام بينالملل دنبال ميكند و اين در حالي است كه مخالفان وي معتقدند كه بايد هيبت و چهره امريكا همچنان بايد كمافيالسابق باشد. مثلا در بحث هستهاي جريانات تندرو امريكايي به دنبال «مونروئيسم هستهاي» هستند يعني بحث بهانه و مداخله هنوز وجود دارد. در زمان جمهوريخواهان كه آنها در مساله هستهاي ليبي ورود كردند، دولت وقت ليبي در بحث تحقيق و توسعه و توان موشكي و پيوند زدن نفت به شركتهاي اروپايي همه و همه را يكطرفه حل كرد، چه دستاوردي به دست آورد؟ آنها تا جايي جلو رفتند كه انگلستان اعلام كرد از ليبي در صحنه نظام بينالملل حمايت ميكند اما لندن (توني بلر) در قالب ائتلاف به ليبي حمله كرد. در مجموع ميخواهم بگويم كه نگاه راهبردي منسجمي درباره «مذاكرات» در امريكا وجود ندارد. اين موضوع با راهبرد امريكا در برابر ايران فرق ميكند. بخشي از راهبرد امريكا ميتواند با عبور از اين مذاكرات معنايابي شود. تاكيد ميكنم بخشي از راهبرد امريكا... در ادامه تاكيد ميكنم امريكا «نقض امنيت ملي و منطقهاي ايران» را در كليه عرصهها بايد فراموش كند.
به دليل همين عدم انسجام است كه افرادي نظير سناتور كوركر دولت امريكا را متهم ميكنند كه براي دستيابي به توافق حاضر است از خواستههاي امريكا عقبنشيني كند؟
بخشي از اين مواضع نيز برد رسانهاي است. اگر دنباله خبري را توجه كنيد، كري پس از اظهارات اخيرش در رابطه با PMD تماسي تلفني به برخي نمايندگان كنگره امريكا داشت و گفت كه مواضع آنها مشخص است و اين گونه نيست. برخي مواضع سيال هستند يعني برخي از رسانهها اخباري را منتشر ميكنند تا از اين طريق واكنشگيري كنند تا از اين طريق به كشف معادلات بپردازند و خود را متصل بر مذاكرات كنند.
در نشست فصلي اخير شوراي حكام، اتحاديه اروپا خواستار حل مساله PMD با توافق هستهاي ميشود و از سوي ديگر اخيرا وزير خارجه امريكا در اين باره عقبنشينيهايي داشته است. اكنون نگاه 1+5 به مذاكرات و به مساله PMD چگونه است؟
مساله PMD و حل و فصل آن، مساله توافق احتمالي هستهاي، نگاه آژانس به شرايط جديد و تمركز تعامل ايران با آژانس و پروتكل الحاقي و ارزش خطوط قرمز هر كدام امتداد و معناي خاص خود را دارند. PMD مسالهاي نيست كه به صلاحيت 1+5 در مذاكرات هستهاي ربط رسمي داشته باشد. در روزهاي اخير نيز سرگئي لاوروف و ولاديمير پوتين با يوكيا آمانو ديدار داشتند و تمركز صحبتهاي آنها نيز روي توافق هستهاي بوده است. اينكه آژانس به عنوان داور وارد شود، بايد ابعاد حرفهاي را كاملا رعايت كند و تحت تاثير جعل اسناد و... قرار نگيرد. مساله PMD در چارچوب آژانس است و اگر آژانس بخواهد با چينش سوالات و بهانهگيري وارد شود، اين مساله ميتواند معادله معاملات را به خطر اندازد؛ بنابراين رفتار آژانس بعد از نهايي شدن توافق احتمالي نقش تعيينكننده است. اين همان نكتهاي است كه بار حقوقي را در سند مذاكرات ژنو قبل از توافق برجام در لوزان در گذشته يادآوري كردم. مواضع كشور پيرامون بازرسي از مراكز حساس به صورت كاملا شفاف بيان شده است و در اين خصوص مراجع مسوول اعلام مواضع رسمي كردهاند.