شادمانيهاي غيريواشكي
نگار مفيد
ساعت از 11 شب گذشته، قرار است بروم تا داروخانه و در خلوتي خيابان به خانه برگردم. اما خلوتي خيابان رويايي بيش نيست، يك روياي دور از دسترس. كمي پايينتر از داروخانه، پيش از آنكه دوربرگردان خودنمايي كند، ترافيك شروع ميشود. وسط خيابان در حال تعمير آسفالت خيابان هستند و من به شانس بد خودم لعنت ميفرستم. چند ثانيه ميگذرد، صداي بوق ماشينها بلند ميشود. با همان ريتم آشناي هميشگي كه توي عروسكشان يا بعد از انتخابات يا بعد از مسابقههاي فوتبال ميشنويم و من ذهنم به سمت عروسي ميرود، مگر آدمها در ماه رمضان عروسي ميگيرند؟ بايد چند ماشين از روي دست لودري كه خيابان را بند آورده رد شوند و پرچمهاي ايران را توي ماشينهايشان ببينم تا يادم بيايد، ما 3 بر صفر تيم امريكا را شكست دادهايم و 6 امتياز دلنشين در خانه توي جيب گذاشتهايم. اما معمولا ميشد حدس زد آدمهاي اين شهر در چه مواقعي از خانههايشان بيرون ميآيند و شادمانيهايشان را با روش بوق زدن ابراز ميكنند. به جز اين چند بار آخر كه نه شادمانيشان معلوم است و نه غم خوردنهايشان. براي 6 امتياز خيابان را بند ميآورند و براي مرگ خواننده جوان لباس سياه ميپوشند و اشك ميريزند. توي آن يكي ماشين، پژوي سبز تيره كه سه پسر جوان نشستهاند و صداي مرتضي پاشايي توي گرماي ساعت 11 شب تابستان ميپيچد؛ «عشق يعني اين لحظههاي خيلي خاص/ كه خدا هم فكر ماست/ همه دنيا اينجاست/ يه شروع يه نگاه، لبمون بيصداست». به اين ترتيب، در حاليكه ما با يك لبخند روي لبهايمان، با تشكر و غرور از واليباليستها و دستاندركاران از كنار برد تيم ملي ميگذريم، آدمهايي پيدا ميشوند كه هنگام افطار بازي تيمملي واليبالشان را ميبينند و بعد از بازي هم به خيابان ميآيند و دست و جيغ و بوق تا اين امتيازها را جشن بگيرند. اينها، همان مردمي هستند كه در هيچ منطق جامعهشناسانهاي نميگنجند، همان گروهي كه براي مرگ يك خواننده جوان به خيابان آمدند، همان آدمهايي كه سادگي متن آهنگ آنها را مجذوب ميكند و براي سرويس آخري كه فرهاد قائمي توي زمين مينشاند دور افتخار ميزنند. امروز اما تمام سايتها خبر شادماني خياباني را با ذوقمرگي منتشر كردهاند، بيآنكه تيترهايشان را با علامت سوال تمام كنند. جا دارد بپرسيم؛ فقط عزاداري آدمها براي يك خواننده جوانمرگ كه سال گذشته همين موقع هر شب صدايش از تلويزيون پخش ميشد، علامت سوال دارد؟ پايكوبي در خيابان براي به دست آوردن 6 امتياز و همچنان تيم سوم گروه بودن سوالبرانگيز نيست؟ طبيعي است كه باور نكنيم پايكوبي آخرين روز بهار 94، از روي مقاصد سياسي برنامهريزي شده است. به هر حال همهمان ميدانيم كه همين آدمها جوكهاي برقراري ارتباط با امريكا را موبايل به موبايل ميگردانند. شايد لازم است به دوستان روزنامهنگار و جامعهشناسي كه همچنان دنبال پديدارشناسي مرگ مرتضي پاشايي ميگردند، پيشنهاد كنيم كه شادماني غيريواشكي 6 امتيازي را هم در ميان علامتسوالهايشان لحاظ كنند.