• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5458 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۱ فروردين

تغيير در معماري امنيتي اروپا

پيوستن فنلاند به ناتو، تغيير اساسي و بنيادين در منظرهاي جغرافيايي، تاريخي، سياسي و امنيتي فنلاند است

رضا رحمتي ٭

فنلاند در  تاريخ 4 آوريل 2023 به سي و يكمين عضو ناتو تبديل شد. اينك عليرغم ميل روسيه پرچم فنلاند در مقر ناتو به اهتزاز درآمده است. در اين يادداشت ابتدا به روابط روسيه- فنلاند اشاره مي‌شود و سپس تغييرات امنيتي ايجاد شده در پرتو الحاق به ناتو بررسي مي‌شود. روابط روسيه- فنلاند را بايد از منظرهاي مختلف مورد بررسي قرار داد؛ جغرافيايي، تاريخي، امنيتي و سياسي. 

نخست: منظر جغرافيايي؛ فنلاند يكي از كشورهاي اسكانديناوي و در منطقه شمال اروپا قرار دارد. 5.4 ميليون نفر جمعيت دارد، از شمال با نروژ، از شرق با روسيه و از غرب با سوئد همسايه است. اين كشور با روسيه نزديك به 1340 كيلومتر مرز مشترك دارد. 
دوم: منظر تاريخي: از نظر تاريخي عضويت فنلاند در ناتو را بايد ضربه‌اي بسيار بزرگ براي روسيه قلمداد كرد؛ چه اينكه اساسا روسيه در يك دوره تاريخي فنلاند را بخشي از قلمرو خود قلمداد مي‌كرد. بعد از شكست سوئدي‌ها از فنلاند در سال 1809، فنلاند به عنوان دوك‌نشين بزرگ روسيه به الكساندر اول واگذار شد. تنها در سال 1917 و بعد از انقلاب بلشويكي در روسيه بود كه استقلال فنلاند به رسميت شناخته شد. برخي از تحليلگران خاطرنشان مي‌كنند كه اگر اين انقلاب به وقوع نپيوسته بود، شايد فنلاندي‌ها هنوز هم در كش و قوس استقلال از روسيه بودند. در دوره دوك‌نشيني، فنلاند در سال 1865 پول رايج و بانك ملي خود را به دست آورد، در سال 1877 يك ارتش كوچك فنلاندي با (6-5 هزار سرباز) ايجاد شد، زبان فنلاندي به عنوان زبان رسمي در دهه 1880 ظهور يافت و حتي سخنراني‌هاي مقامات روسي به زبان فنلاندي و سوئدي ترجمه مي‌شد. وابستگي فنلاند به روسيه تا حدي بود كه برخي از پژوهشگران، ملي گرايي فنلاندي را «ناسيوناليسم تحت تزاريسم» قلمداد مي‌كنند (آرتر، 1400) . اين روند وابستگي به روسيه حتي بعد از انقلاب نيز ادامه داشت. 
سوم: منظر گفتمان امنيت بين‌الملل: در گفتمان امنيت بين‌المللي، ادبياتي در خصوص فنلاندي‌سازي وجود دارد. يك مفهوم‌سازي ريشه‌دار كه ريشه در دهه 1960 و 1970 دارد. مفهوم «فنلاندي‌سازي» (Finlandisation) به منظور نشان دادن كاهش اختيارات تصميم‌گيري يك دولت اروپاي غربي (به صورت تحقيرآميزي به وسيله آلماني‌ها و امريكايي‌ها خلق شد) و افتادن در دام حوزه نفوذ شوروي مورد استفاده قرار گرفت. جورج مود، در مورد فنلاند از «بيطرفي در سايه قدرت» يا «شوروي‌سازي به روش نرم» ياد مي‌كند (Maude, 1976: 45) . شروع اين دوره با انعقاد پيمان دوستي، همكاري و كمك متقابل (FCMA) بين فنلاند و اتحاد جماهير شوروي بود. در اين دوره هر چيزي كه با علائق سياسي و استراتژيك شوروي ناهمخواني داشت، «به دلايل كلي» در فنلاند مورد مخالفت قرار مي‌گرفت، و دلايل كلي نيز دلايلي بود كه با سياست‌هاي شوروي مخالفت دارد. بسيار سعي مي‌شد رضايت شوروي در بسياري از سياست‌ها جلب شود، رسانه‌ها حق تعدي به سياست‌هاي شوروي را نداشتند، احزاب مخالف شوروي امكان حضور در قدرت را نداشتند (نه به صورت قانوني و رسمي، بلكه به‌صورت عملي) و در كل فضايي وجود داشت كه هرگونه اظهارنظر سياسي برخلاف منافع روسيه، ممنوع بود. در عين حال فنلاند تلاش مي‌كرد بي‌طرفي خود را نيز حفظ كند و ايالات متحده امريكا و غرب را نيز در زمينه‌هاي اقتصادي با خود همراه داشته باشد. نوعي سياست توازن بخش كه برآمده از دكترين دو رييس‌جمهور هوشيار فنلاند پاآسيكيوي و ككونن بود در سياست اين كشور جاري بود. در عرصه داخلي صداهاي مخالف روسيه خفه مي‌شدند و در عرصه خارجي توازني بين شوروي و غرب به‌وجود آمده بود. 
منظر سياسي: وزن روسيه در مناسبات داخلي فنلاند از منظر سياسي بسيار زياد بوده است. همواره نيروهاي طرفدار روسيه در فنلاند از اهميت بسيار زيادي برخوردار بوده‌اند. نقش احزابي شبيه به حزب كارگران سوسياليست (SWP)، اتحاديه دموكراتيك خلق فنلاند (SKDL)، حزب كمونيست فنلاند (SKP) كه در مسكو تاسيس شد، و بعدها جنبش خلق ميهن‌پرست (PPM) و ساير نيروهاي سياسي در قرن بيستم بر اساس اهداف و رسالت روسي فعاليت مي‌كردند و همواره تمايلات روسي در فنلاند وجود داشته است. 

فنلاند، سياست بي‌طرفي 
علاوه بر منظرهاي بالا، بايد به سياست بي‌طرفي اشاره كرد. بي‌طرفي، مهم‌ترين گزينه سياست امنيتي فنلاند در سال‌هاي بين دو جنگ و بعد از جنگ جهاني دوم بوده است. برخلاف سوئد كه بي‌طرفي آن، فرهنگي و برآمده از خواست نيروهاي اجتماعي داخلي و نيازهايي شبيه به دوري جستن از منازعات براي حفظ ثبات اقتصادي و صنعتي‌سازي بوده است، بي طرفي فنلاند يك «بي‌طرفي طراحي شده» و در راستاي سياست‌هاي روسيه بود كه به‌منظور پاسخگويي به موارد ضروري سيستم امنيتي جنگ سرد، طراحي شده بود. همين سياست (و نه فرهنگ) بي‌طرفي هم، بخشي از رفتار سياست خارجي و سياست امنيتي فنلاند بوده است. بي‌طرفي فنلاند اگرچه نه اندازه سوئد، اما توانسته بود اين كشور را در سرزمين مقدسي قرار دهد. بنابراين سواي از خود فنلاند كه برنده اين سياست بوده است، شايد بتوان شوروي و بعدها روسيه را مهم‌ترين برنده سياست بي‌طرفي فنلاند در نظر گرفت. چه اينكه پيامدهاي سياست امنيتي بي‌طرفي فنلاند مستقيما منافع روسيه را به‌دنبال داشته است. هم از اينرو است كه فنلاند و سوئد همواره به عنوان مناطق حائل در اروپا در نظر گرفته مي‌شدند و پتانسيل مذاكره در مواقع بحران را بالا مي‌بردند. 

تغيير معماري امنيتي اروپا
پيوستن فنلاند به ناتو، نه تنها تغيير اساسي و بنيادين در منظرهاي جغرافيايي، تاريخي، سياسي و امنيتي فنلاند بوده است، بلكه تغيير در اصل بي‌طرفي، و سياست‌هاي امنيتي فنلاند نيز بوده است. اگرچه فنلاند پيش از اين نيز با پيوستن به اتحاديه اروپا در سال 1995 بنيان‌هاي بي‌طرفي را متزلزل كرده بود، با اين حال پيوستن به ناتو مستقيما بي‌طرفي سياسي و امنيتي اين كشور را از بين برد. الحاق به ناتو در واقع پايان سياست امنيتي بي‌طرفي فنلاند و افتادن اين كشور در كانون امنيتي غرب است. برخي از مهم‌ترين تغييراتي كه پيوستن فنلاند به ناتو در معماري امنيتي اروپا به‌وجود مي‌آورد را مي‌توان به شرح زير بررسي كرد: 
1. تغييرات ژئوپليتيك: عضويت فنلاند در سازمان پيمان آتلانتيك شمالي، مرز ناتو و روسيه را به نزديك به 2600 كيلومتر افزايش داد. تمام تلاش روسيه اين بوده است كه ناتو را از مرزهاي خود دور كند، حال مرزهاي ناتو با روسيه به دو برابر رسيده است. علاوه بر اين، موضوع دفاع از كشورهاي بالتيك كه تا سابق بر اين بايستي از كريدور باريك سوالكي (Suwalki) صورت مي‌گرفت، حالا مي‌تواند از طريق فنلاند به جنوب صورت گيرد و بنابراين دفاع از بالتيك كه تا پيش از اين به سختي مي‌توانست انجام شود، حال راحت‌  تر ترتيب داده مي‌شود. طبيعتا اين اتفاق با پيوستن سوئد به ناتو، سبب خواهد شد كه درياي بالتيك، تبديل به درياي ناتو شود. بنابراين در بلندمدت ظرفيت دفاع ناتو به لحاظ جغرافيايي بزرگ‌تر خواهد شد و توان اين ائتلاف را تحت تاثير قرار مي‌دهد، اما در عين حال بر ناتواني روسيه براي ابتكار عمل نيز خواهد افزود. تغيير ديگر جغرافيايي، تغيير در مركز ثقل ناتو است كه اينك بيشتر به شرق و شمال اروپا حركت كرده است.
2. تغيير استراتژيك: جنگ اوكراين يادآور جنگ‌هاي سنتي اروپا است. البته به‌نظر مي‌رسد با هوشمندي كمتر پوتين در قامت ژنرال جنگ همراه بوده است، پوتين با اعزام نيرو به اوكراين، تصور مي‌كرد ناتو را دور نگه داشته است، اما نه‌تنها وارد يك نبرد فرسايشي شد و به اهداف اوليه نرسيد، بلكه ائتلاف ناتو را با يك عضو تازه نفس، استراتژيك، و قدرتمند (از نظر موقعيت راهبردي) مواجه كرد. برخي تحليلگران استراتژيك، خاصيت اين الحاق را پر كردن «نقاط كور» دسترسي ناتو به اروپاي شرقي در صورت حمله روسيه قلمداد كرده‌اند. همچنين سوئد و فنلاند در صورت اشغال بالتيك، مي‌توانند به عنوان عمق استراتژيك عمل كرده و فرصت بازآرايي نيروها را به ناتو از طريق زميني و دريايي با استفاده از درياي بالتيك (دسترسي از فنلاند) و از طريق هوايي با استفاده از ظرفيت هوايي گاتلند سوئد فراهم كنند. علاوه بر اين پيوستن فنلاند به ناتو، شهر استراتژيك و مهم سنت پترزبورگ را در پيشاني عمليات نظامي ناتو قرار خواهد داد، موضوعي كه براي روسيه از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. 
3. بازتوليد قدرت ناتو: يكي ديگر از تغييرات به‌وجود آمده، تغيير در توانمندي ناتو است. ناتو در سال‌هاي اخير به دليل گستردگي، ناتواني در ابتكار عمل براي اعضاي شرقي، وابستگي بسيار به ايالات متحده و بي‌برنامگي (كه در پايان نشست مادريد قابل مشاهده بود)، ائتلافي ضعيف قلمداد مي‌شد، حال روسيه با هل دادن فنلاند به سمت اين ائتلاف، قدرت و مشروعيت ناتو را بازتوليد كرد. 
4. تغيير در موازنه قدرت: مهم‌ترين تغييري كه با عضويت فنلاند و بعدا سوئد به ناتو در هندسه قدرت به وجود مي‌آيد را بايد تغيير در موازنه قدرت در اروپا قلمداد كرد. اين موضوع را بايد در كنار اهميت فنلاند و سوئد براي ناتو در نظر گرفت، فنلاند و بعدها سوئد، قطعا با اعضاي شرقي و ناتوان و بعضا غيردموكراتيك ناتو متفاوت هستند؛ هر دو نزديك به 2% از توليد ناخالص داخلي خود را به امور دفاعي اختصاص مي‌دهند، موقعيت بسيار قدرتمندي در نيروهاي دريايي، زيردريايي و دفاع هوايي دارند. با توجه به ثروتمند بودن فنلاند، عدد 2% عدد چشمگير 2.2 ميليارد دلاري خواهد بود. به همين دليل است كه برخي از اين الحاق به عنوان بزرگ‌ترين ظرفيت تقويت از زمان پيوستن آلمان غربي به اين ائتلاف در سال 1955 ياد كرده‌اند. ارتش فنلاند، همان ارتشي است كه سابقه يك نبرد در جنگ زمستان سال‌هاي 1940-1939 با روسيه شوروي را دارد در حالي كه هيچ متحد استراتژيكي نداشت. علاوه بر اين فنلاند، نيروهاي نظامي و ذخيرهاي معادل 280 هزار نفر دارد. صاحب ادوات جنگي متنوعي است، در همسايگي و دوستي سوئد به عنوان يكي از توليد‌كنندگان اصلي سلاح قرار دارد، يكي از رهبران اصلي تكنولوژيك جهان است و برخلاف اعضاي ديگري كه پتانسيل پيوستن به ناتو را دارند، كشوري داراي اصطكاك و اختلافات سرزميني و نقاط منفي نيست.
5. تغيير در سياست‌هاي ملي دفاع: عضويت فنلاند و بعدها سوئد در ناتو كه از آن تحت عنوان انقلاب كوپرنيكي در سياست دفاعي و سياست خارجي دو كشور ياد مي‌شود، سواي از اينكه چشم‌پوشي از سياست سنتي عدم تعهد و بي‌طرفي بوده است، تغيير در استراتژي‌هاي دفاعي ملي و انتخاب‌هاي ملي و در نتيجه تامين تضمين‌هاي امنيتي اضافي و فراتر از توانمندي‌هاي ملي بوده است. 
6. بالتيك‌ها، برندگان عضويت فنلاند در ناتو: در پاسخ به اين سوال كه چه طرفي «برنده اصلي» و چه طرفي «بازنده اصلي» پيوستن فنلاند به ناتو است، بي‌ترديد بالتيك‌ها (لتوني، ليتواني و استوني) برندگان اصلي و روسيه بازنده اصلي خواهند بود. به‌همين دليل است كه در پايتخت‌هاي بالتيك‌ها جشن و سرور بر پا شد و مسكو در بهت فرو رفت. 
7. نقطه عطف نورديك‌ها و صورتبندي نظم امنيتي جديد: به‌نظر مي‌رسد نورديك‌ها (سوئد، فنلاند، نروژ، دانمارك و ايسلند) حالا با چهره امنيتي جديدي مواجه هستند. كشورهايي كه تا اوايل دهه 1990 به دنبال سازوكارهاي امنيتي منطقه اي و مستقل از اروپا بودند، اينك بحث بر سر الحاق آنها در چارچوب‌هايي شبيه به «سياست مشترك امنيتي و دفاهي اتحاديه اروپا (CSDP) » به ميان مي‌آيد و نظم امنيتي جديدي را صورت‌بندي مي‌كنند.
8. اروپاي بدون حائل: همانطور كه پيشتر گفته شد، فنلاند و سوئد، بي‌طرف‌ها/حائل هاي اروپا محسوب مي‌شدند، حال اروپا يكي از حائل‌ها، ضربه‌گيرها، و نقاط گفت‌وگو را از دست داده است و هلسينكي تبديل به موضوع تنش شده است و از سياست سنتي تنش‌زدايي خود عدول كرده است، طبيعتا با پيوستن سوئد به ناتو، يكي ديگر از حائل‌ها نيز از بين خواهد رفت و اروپا بي‌پشتوانه تر خواهد بود. بنابراين شايد بتوان در كنار روسيه، كليت اروپا را نيز در كنار بازندگان تغيير هندسه جديد قرار داد؛ اروپايي كه بيشتر به سمت قطبي‌شدن حركت مي‌كند و خود را از ظرفيت بالانسر، كنترلر، حائل، ثبات‌ساز، و در نهايت ميانجيگري خود عاري مي‌سازد. 
منابع: 
آرتر، ديويد (1400)، سياست و حكومت در اسكانديناوي، ترجمه رضا رحمتي، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلي‌سينا.
Maude, George (1976) The Finnish Dilemma. Neutrality in the Shadow of Power, Oxford University Press: London. 
٭ تحليلگر مسائل اسكانديناوي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون