وقتي تهران و رياض چاره را پشت ميز مذاكره يافتند
عدم تطابق عوامل تعيينكننده شكلگيري هويت تاريخي بين عربستان سعودي و ايران همواره زمينهاي بوده كه به اختلافات مبتني بر ايدئولوژي مذهبي و قوميتي در حوزههاي نفوذ در غرب آسيا دامن زده است. اما اين اختلاف مانع از وجود همكاري مشترك بين پادشاهي عربستان سعودي و شاهنشاهي ايران به عنوان متحدان و شركاي استراتژيك واشنگتن، به دوران جنگ سرد بين ايالاتمتحده امريكا و اتحاد جماهير شوروي نشد.
با پيروزي انقلاب در ايران سال 1979 و بنيانگذاري جمهوري اسلامي، همه اشكال همكاري و تفاهم بين تهران و رياض نابود شد و شدت رقابت با شعار صادر كردن انقلاب اسلامي از ايران به اطراف آن آغاز شد و با حمايت همهجانبه عربستان از عراق در جنگ هشت ساله ايران و عراق گسترش يافت.
با آغاز سال 2003، توازن قوا و تهديد بين پادشاهي سعودي و جمهوري اسلامي به دليل حمله امريكا به عراق، سرنگوني نظام سياسي رييسجمهور وقت عراق صدام و روي كار آمدن يك نظام سياسي جديد به رهبري مخالفان شيعه كه سالهاي زيادي به ايران نزديك بودند، نامتعادل شد. اين امر، دليل عمدهاي براي انتقال نبرد ميان تهران و رياض به عنوان دو قدرت منطقهاي به رويارويي در سراسر خاورميانه بود.
سپس، انقلابهاي بهار عربي كه در سال 2011 در تونس شروع شد، به ويژه وقتي جرقه آنها به سوريه و يمن رسيد، اهرم اساسي براي شكستن قواعد تعامل منطقهاي شد؛ زيرا اين كشورها به عنوان مناطق نفوذ مستقيم ايران و عربستان سعودي به شمار ميروند. با اين حال، يمن جايي بود كه اين دو قدرت منطقهاي تواناييهاي خود را براي تاثيرگذاري بر حوزه نفوذ يكديگر آزمايش ميكردند.
رياض اتفاقات يمن را به عنوان تهديدي جدي براي امنيت ملي، نظام سياسي و معادلات استراتژيك اين كشور طبقهبندي كرد. درحالي كه تهران آن را عامل جديدي در رقابت منطقهاي با عربستان سعودي ميدانست. اين تقابل ديدگاهها منجر به آغاز جنگ سرد سخت و شديدي بين دو طرف در خاك يمن شد كه در آن دو طرف سعودي و ايراني بخش مهمي از خطوط قرمزي كه بر مراحل گذشته نبرد ميانشان حاكم بود، را شكستند.
از ديدگاه عربستان سعودي، ظهور حوثيها به عنوان يك گروه مسلح قادر به تسلط بر بخشي از سرنوشت سياسي كشور، كابوسي واقعي براي عربستان ايجاد كرد. اين امر باعث شد عربستان اعلام جنگ در جغرافياي حوثي در يمن با هدف بازگرداندن صنعا، پايتخت يمن، از انصارالله و قطع آنچه از آن با نفوذ ايراني در عرصه يمن نام ميبرد، كند.
اين اقدام عربستان با بالا بردن سقف از طرف جنبش انصارالله حوثي مورد حمايت ايران و هدف قرار دادن تاسيسات نفتي و برخي مراكز حساس در عربستان سعودي با موشك و پهپاد شد.
بنا بر اين يمن خود را در ميانه فاصله بين دو قدرت منطقهاي گرفتار يافت كه در نبردهاي استخوانشكني در خاك يمن يا در نتيجه جنگ مستقيم سعوديها عليه حوثيها يا در جنگ نيابتي ايران و عربستان به واسطه متحدان محلي يمني گير كرده بود. جنگي كه عربستان سعودي به راه انداخت، درمورد تضعيف حوثيها و سوق دادن آنها به پذيرش شروط رياض براي راهحل سياسي به نتايج روشني نرسيد و همچنين حوثيها در كنترل جغرافياي يمن به ويژه در شهرهاي جنوبي موفق نشدند كه درنهايت منجر به جنگي يمني-يمني به مثابه جبههاي براي جنگ سرد بين دو بازيگر منطقهاي شد.
با گذر زمان، تصميمگيرندگان در پادشاهي عربستان سعودي و جمهوري اسلامي به شدت متقاعد شدند كه بايد مقاصد طرف مقابل را در مورد حل اختلافات در يمن از طريق ميز مذاكره دو جانبه را به آزمايش بگذارند. اين امر عملا از طريق پنج دور گفتوگو در بغداد و برخي ديدارها در عُمان نشان داده شد، بهطوري كه همه ميانجيگريها و مذاكرات با امضاي توافقنامه مشترك در پكن، پايتخت چين، با هدف احياي روابط ديپلماتيك بين تهران و رياض، پس از 7 سال وقفه، به پايان رسيد.
توافق نوپا ميان رياض و تهران مورد تحليل و ارزيابيهاي بسياري قرار گرفت، اما نكتهاي كه يك اجماع نسبي ايجاد كرد اين است كه هرگونه نزديكي بين عربستان سعودي و ايران صرفنظر از ماهيت و محتواي آن، خود را مكلف ميبيند و لزوما گرهگشاي بحران يمن خواهد بود؛ بحراني كه به عامل مهمي در موفقيت اين نزديكي تبديل شده است، خواه توافقي اجباري يا يك توافق بزرگ منطقهاي باشد.