پيشگويي زلزله امري غيرعلمي و بياعتبار است
در اين دهه با توجه به تبديل اكثريت مسكنهاي خشتي به مسكن استاندارد، تلفات ازدحام، فرار، چيدمان شيشهاي منازل و لوستر و پنجره بسيار بيشتر از مدفون شدن در زير آوار است. جهان به سمت آموزش رفته است. البته اروپا فاقد اين تجربه است، چون در اروپا جز در ايتاليا و يونان و شرقش؛ زلزله به ندرت ميآيد. لذا علم زلزله بيشتر در شرق آسيا و قاره امريكاست. اينكه خيلي دهان به دهان شده پيشگويي است. پيشبيني بر اساس تجميع سه بستر است؛ مطالعه حركت صفحات زمين و گسلها، تناوب سالهاي زلزله و تكرارشان و مطالعات روزانه زلزلهخيزي در طول گسل. اين سه بستر را بايد با هم تطبيق داد تا احتمال زلزله بزرگ را پيشبيني كرد. هر اظهارنظري فاقد اين سه بسته پژوهشي باشد قطعا دروغ است و ممكن است مثلا يكي پيدا شود و بگويد كه از سي زلزله روزانه ايران، يكي از آنها ريشتر بزرگي دارد كه اين امر تصادفي است. علم احتمال آن هم را رد ميكند. من نگاه ديگري به تجربه در مورد زلزله تهران دارم و بيشتر ترسم از تاسيسات سست و غيركارشناسي تهران است تا اثر تخريبي زلزله. زلزله با دو امر آموزش مردم و نوسازي علمي ابنيه، الان ديگر بلا نيست. آزمون مديريت و مردم است.ما در نجات موفقيت داريم ولي نبايد تيراژ حادثهديدگان اينقدر زياد باشد. در ايران واقعا نه مردم يادگيري مطلوب و مهارتي دارند و نه نظارتي بر ابنيه هست. وگرنه مطمئن باشيد جز در كانون زلزله امكان تخريب ساختمانها چيزي در حدود صفر است ولي لوستر و پنجره و آينه و مهمتر از همه عكسالعمل غريزي مردم ممكن است باعث تلفات شود.