اضافه كردن سوالات مبهم هنر نيست
حشمتالله فلاحتپيشه
پیش از آغاز باید سوژه سطور پیشرو را مرور کرد. آقای روحانی رییسجمهوری سابق، در سخنانی گفته که « من امیدوار بودم که مساله برجام در اسفند ۹۹ یا فروردین ۱۴۰۰ حل شود تا دولتی که بر سر کار میآید، دچار این مشکل بزرگ نباشد. برای احیای برجام همه چیز تمام شده و آماده بود. حتی موفق شدیم از طرفهای مذاکره امتیاز خروج سپاه پاسداران از فهرست گروههای تروریستی و لغو تحریم دفتر رهبری و نهادهای مربوط به ایشان را بگیریم که وقتی آن را به مقام معظم رهبری گزارش دادم، ایشان خیلی خوشحال شدند. اما متاسفانه این امکان فراهم نشد». در تاريخ سياست خارجي ايران، فرصتسوزي در مورد برجام تا پيش از آغاز جنگ اوكراين، به عنوان يك واقعيت در ديپلماسي كشور وجود دارد. اين موضوع فارغ از نقش امريكا و اروپا بايد مورد ارزيابي دقيق قرار گيرد و تنها مساله مورد توجه در آن، «منافع ملي» باشد. اين كه آقاي روحاني ميگويد در فلان زمان ميشد با بهمان شرايط به برجام بازگشت، سوالات جديتري را مطرح ميكند. در جامعهاي كه با سوالات متعددي روبروست، افزودن يك سوال جديد هنر نيست و اوج محافظهكاري خواهد بود. يكي از ويژگيهاي بارز محافظهكاري اين است كه مساله و سوالي را در جامعه مطرح ميكنند، و بدون آنكه جوابي به آن سوال بدهند، جامعه را منتظر پاسخ ميگذارند. آقاي روحاني چندين مرتبه است كه سخنان مشابهي را در فضاي رسانهاي كشور مطرح ميكند و بر فرصتسوزي در سياست خارجي و تنشزدايي تاكيد ميكند. اوج اين فرصتسوزي تا پيش از آغاز جنگ اوكراين بود. آن زمان حدودا با تغيير دولتها در ايران و اصطلاحا دوران انتقال همزمان بود و ايران طرفهاي برجام را در حالت انتظار قرار داد. وقتي هم كه دولت جديد وارد مذاكرات شد، منافع ايران به نوعي قرباني طرف ثالثي به نام روسيه شد. از سوي ديگر، طرح چنين سخناني از سوي آقاي روحاني، به هيچوجه نميتواند نافي مسووليت ايشان و دولت متبوعشان در اين زمينه باشد. دولت حاكم در ايران، به لحاظ تعدادي بيشترين آراء را در شوراي عالي امنيت ملي دارد مگر اينكه دولتيهاي و بهخصوص رييسجمهوري در آن موضوع مورد بحث، دچار محافظهكاري شود. هرچند گفته ميشود كه دولتها در سال انتخابات، قدرت چنداني ندارند، اما طبق قانون اساسي، تا آخرين لحظه مسوول هستند. معالاسف رقابتهاي سياسي داخلي به سياست خارجي لطمات قابل توجهي وارد كرده است. در شرايطي كه انتظار ميرفت با تعويض دولت ترامپ و روي كار آمدن دولت بايدن، سياستهايي متكثر در رابطه با برجام پي گرفته شود، اما همان سياستهاي دوران ترامپ از سوي بايدن ادامه يافت؛ و برعكس در ايران كه پيگيري سياستي واحد درباره مسائلي مانند برجام مورد انتظار بود، اين اتفاق رخ نداد. برخي گروهها در كشور هستند كه منافعشان در به سرانجام نرسيدن اين موضوعات و برجا ماندن تحريمهاست؛ معمولا آنها را با عنوان كاسبان تحريم ميشناسند. اين عوامل، در عين اينكه قدرتمند هستند، منافع ملي برايشان در حاشيه قرار دارد و به آنچه اهميت ميدهند، منافع سياسي و جناحي خودشان است. لازم است عوامل و گروههاي قدرتي كه منافع ملي را فداي منافع گروهي و دستهاي خود كردند، مشخص و معرفي شوند. از سال 1399 تا امروز، اگر در نظر بگيريم كه ايران تنها بابت گذران معيشت، نفت صادر كرده است، همان تخفيفاتي كه به این صورت بر نفت صادراتي اعمال ميشود، روزانه حداقل ميلياردها تومان خواهد بود كه اين امر، تضييع حقوق مردم است. دولت قبلي و آنها كه در دوره انتقال دولتها در سياست خارجي فرصتسوزي كردند بايد پاسخگوي عملشان باشند. لازم است بار ديگر تاكيد شود كه دغدغههاي مطرح شده از جانب آقاي روحاني، نافي مسووليت ايشان و دولت ايشان نيست و نخواهد بود. محافظهكار نبودن عواقبي هم دارد. به عنوان مثال وقتي يك نمايندهاي بدون محافظهكاري در مجلس مسائلي را پيگيري ميكند و تاواني هم دارد. تنشزدايي و مساله هستهاي از وعدههاي آقاي روحاني بودند و لازم بود كه ايشان براي اين موضوع بيش از آنچه انجام داد، ميجنگيد. به هر شكل آقاي روحاني و مسوولان آن دولت، بايد درباره چرايي به نتيجه نرسيدن و ناكام ماندن مذاكرات آن زمان به پيشگاه ملت توضيح دهند. چرا كه در سايه مبهمگويي عوامل مخل منافع ملي مشخص نميشوند.