سيد محمد خاتمي در ديدار فرهنگيان و نمايندگان تشكلهاي صنفي معلمان:
تقاضاها و پيشنهادهاي خيرخواهان شنيده نميشود
گروه سياسي
«خوداصلاحي به جاي خودبراندازي» عبارتي است كه سيد محمد خاتمي از آن استفاده ميكند تا چشماندازي پيش روي سياستگذاران و تصميمسازان بگشايد. تذكارهايي كه رييس دولت اصلاحات اين روزها در بزنگاههاي مختلف آنها را مطرح ميكند تا جمهوري اسلامي را متوجه اصول و گزارههايي كند كه انقلاب اسلامي بر بلنداي آن شكوفا شد و باليد. خاتمي انحراف از اين اصول را باعث خالي شدن انقلاب از محتواي اصلي خود ميداند و خواستار بازگشت به همان بنيانهايي است كه توجه اكثريت ايرانيان را به خود جلب كرد. دو هفته پس از آخرين پيام سيد محمد خاتمي، اينبار رييس دولت اصلاحات در جمع فرهنگيان و تشكلهاي صنفي معلمان تلاش كرد روايتهايي از اصول انقلاب، بايدها و نبايدهاي حكمراني و ضرورت اصلاحات بيان كند. رييسجمهور پيشين كشورمان روشهاي مدني آنها براي احقاق حق خود را ستود و از اصناف و اقشار و جريانهاي سياسي خواست با الگو قرار دادن روش اعتراضي خشونتپرهيز معلمان، به سوي اصلاح ساختار، رويكرد و رفتار حاكميت حركت كنند. به گزارش جماران، سيدمحمد خاتمي در اين ديدار پس از شنيدن نظرات و دغدغههاي نمايندگان تشكلهاي معلمان گفت: شخصيت عاطفي، عقلاني، علمي و اجتماعي فرد نوعا در دوران كودكي و نوجواني شكل ميگيرد و بيشترين زمانِ دوران كودكي و نوجواني در اختيار نظام آموزش و پرورش است بنابراين نقش آموزش و پرورش در شكلگيري و تجلي شخصيت واقعي انسان، بسيار مهم است. او با انتقاد از نگاه ايدئولوژيك به «ساختن انسان»، ساختن را شيءانگاري انسان عنوان كرد و افزود: در اين نگاه انسان شيئي است كه ميتوان او را هر طور كه بخواهيم، بسازيم و آن را شكل بدهيم در حالي كه ساخته شدن انسان، يك فرآيند است كه آموزش و پرورش ميتواند در اين فرآيند نقش مهمي داشته باشد. تعليم و تربيت يك حركت ديالكتيكي و مشاركتي است يعني مشاركت معلم با متعلم و مشاركت مربي با متربي. در درون انسان جوهر و گوهري وجود دارد كه بايد پرورش يابد و اين پرورش با فعل و مشاركت خود فرد انجام ميگيرد. خاتمي با اشاره به اهميت ساختن يك فرودگاه، ماشين يا اداره يك شهرك صنعتي و كساني كه در اين زمينهها فعاليت ميكنند، يادآور شد: اين ساختن را با ساخته شدن شخصيت انسان مقايسه كنيد؛ آيا در حال حاضر نگاه جامعه به اين دو يكسان است؟ آيا دريافتيهاي فعالان در اين دو عرصه براي گذران زندگي برابر است؟ مهندسان و مديران جامعه ارزشمندند و بايد برخوردار و بهرهمند باشند، ولي سخن اين است كه ساخته شدن انسان و حضور در عرصه و فرآيند ساخته شدن انسان كه كار معلم است، بسيار با اهميت است و معلم هم بايد برخوردار از امكانات لازم براي گذران زندگي باشد و از آن مهمتر منزلت است كه بسياري از كمبودهاي مادي را جبران ميكند. وي با اشاره به محروميتهاي مادي و منزلتي معلمان توضيح داد: اگر عدالت در عرصه حيات اجتماعي را امكان برابر دسترسي همه افراد به قدرت، ثروت و منزلت در نظر بگيريم، جامعهاي به عدالت دست مييابد كه اين امكان را براي همه افراد به صورت مساوي فراهم كرده باشد تا همه افراد بتوانند به قدرت، ثروت و منزلت دسترسي پيدا كنند. خاتمي، مراد از قدرت در عرصه حيات اجتماعي را داشتن حق حاكميت بر سرنوشت خود تعبير كرد و گفت: هر انساني بايد قدرت اين را داشته باشد كه سرنوشت خود را بسازد؛ هر جامعهاي نيازمند قدرت متمركز است اما اين قدرت متمركز بايد ناشي از قدرت منتشر باشد يعني به نمايندگي از مردم و با راي و رضايت تك تك افراد جامعه كه صاحب اصلي قدرت هستند، تحقق يابد و در مقابلِ مردم مسوول باشد و مردم، قدرت جابهجايي اين قدرت را داشته باشند و در فرآيند تحقق قدرت متمركز دخالت داشته باشند.
انتخابات آزاد و اتكا بر راي مردم اصل است
وي راه تحقق اين قدرت در جامعه را وجود نهاد انتخابات آزاد و اتكا بر راي مردم و حضور آزادانه، مختارانه و مدبرانه افراد جامعه دانست و ادامه داد: اگر اين امر محقق شود همه احساس قدرت ميكنند و مسووليت قدرت متمركز اين است كه به بهترين وجه زمينه زندگي، امنيت، آزادي و رشد و تعالي جامعه را فراهم آورد.
خاتمي گفت: منظور از ثروت، تامين نيازهاي اوليه و ثانويه انسان است. نيازهاي اوليه مثل خوراك و پوشاك و امنيت و اميد به آينده و فراهم بودن زمينه رشد و... فوريت دارند و نيازهاي ثانويه، آزادي و داشتن زندگي معنوي و زندگي اخلاقي و نظاير آنهاست. هر انساني بايد بتواند بدون دغدغه و رنج و مانع براي برآوردن نيازهاي اوليه، امكانات لازم را داشته باشد و علاوه بر آن براي تامين نيازهاي ثانويهاش و احساس آزادي، حرمت و معناداري زندگي كند.
وي با اشاره به ضربالمثل رايج كه «شكم گرسنه خدا نميشناسد»، بيان كرد: انساني كه دغدغه نان و دارو و نظاير آنها دارد اصلا نميتواند به نيازهاي ثانويه خود بينديشد، چه رسد كه به آنها بپردازد. ثروت يعني امكان تامين نيازهاي اوليه بدون دردسر و امنيت خاطر و تسهيل در تامين نيازهاي ثانويه.
خاتمي ادامه داد: منزلت يعني شخصيت انسان داراي ارزش و اعتبار و احترام باشد. اگر جامعه دچار آپارتايد نژادي باشد، بخشي از جامعه منزلت و جايگاهي نخواهد داشت؛ اگر جامعه دچار آپارتايد و تبعيض جنسيتي باشد به منزلت بخش مهمي از جامعه لطمه وارد ميآيد
و اگر اين تبعيضها ديني معرفي شد يا با دين و ارزشها توجيه شد، مردم علاوه بر اينكه از اين تبعيض زيان ميبينند، از دين و ارزشها هم رويگردان ميشوند؛ همچنانكه متاسفانه برخي ارزشها به دليل استفاده نادرست و در خدمت امور ناروا قرار دادن، از اعتبار افتادهاند. خاتمي گفت: پارهاي تبعيضها و نارواييها در فرهنگ ما رواج دارد. اينكه در ادبيات ماست كه «زن آن به كه گل پرورد در كنارم» معنياش اين است كه اصل مرد است و زن در خدمت او يا اين جمله زيبا كه «مرد از دامن زن به معراج ميرود» حكايت از آن دارد كه اصل، مرد است! و به فرع بودن زن اشاره دارد و خود زن نبايد به معراج برود؟ مرد و زن هر دو بايد به معراج بروند؛ هر جا كه تبعيض باشد يا جامعه رانتي شود و عدهاي با رانتهاي مادي و سياسي صاحب امكانات مادي و موفقيت اجتماعي شوند بخش ديگر نه تنها از امكانات كه از منزلت نيز محروم ميماند.
اگر جامعه در هر يك از اين سه اصل امكان مساوي دستيابي به «قدرت»، «ثروت» و «منزلت» مشكل داشته باشد، عمدهترين مسووليت آن متوجه حكمفرمايي است يعني نتيجه حكمراني بد است.
ملاك و معيار سنجش خوبي حكمراني به اين است كه اين سه اصل در جامعه رعايت شود؛ حاكم چقدر توانسته در جامعه فقر را از بين ببرد و ايجاد برابري كند؟ چقدر توانسته در افراد جامعه احساس منزلت ايجاد كند؟ و چقدر زمينه را براي انتخاب مردم و آزادي و حاكميت مردم بر سرنوشت خود فراهم كرده است؟ اگر هر سه نبود كه وامصيبتا و اگر در هر بخشي مشكل وجود داشته باشد، در آن قسمت حكمراني، بد است و بايد تغيير كند.
بشر در طول تاريخ براي رسيدن به حكمراني خوب تلاش كرده و بسيار براي آن هزينه داده است و در بيش از يكصدسال اخير، جامعه ايران براي آن مبارزه، نهضت و حتي انقلاب داشته است براي اينكه حكمراني خوب در جامعه مستقر شود.
قانون به جاي سلايق مختلف بايد حاكم شود
خاتمي در ادامه با اشاره به محروميت معلمان در هر سه اصل قدرت، ثروت و منزلت گفت: در بخش ثروت، معلم ما در مقايسه با بخشهاي ديگر خود را عقب ميبيند. معلمان يا جزو طبقه مستضعف جامعه (از حيث درآمد) هستند يا دست بالا در طبقه متوسط رو به پايين و معلمي كه زندگياش تامين نباشد، نميتواند معلم و مربي خوبي باشد. از نظر قدرت - كه اين فقط اختصاص به معلمان ندارد- براي يك بخش با سليقهاي خاص امكان به قدرت رسيدن فراهم است و بقيه بخشهاي جامعه محرومند چه در انتخابات و چه نظارتهاي بيجا بر جامعه و...؛ در بخش منزلت، يكي از مشكلات اصلي معلمان، تحقيرشدگي است در حالي كه معلم بايد بالاترين ميزان حرمت را در جامعه داشته باشد.
وي با اشاره به تقسيم بودجه به جاري و عمراني و قرار گرفتن آموزش و پرورش كه ابواب جمعي بسيار بزرگي دارد به عنوان مصرفكننده بودجه جاري گفت: نگاه موجود به آموزش و پرورش اين است كه اينها سربارند نه سرور. به معلم به عنوان سربار نگاه ميشود در حالي كه سربار، حكمراني غلطي است كه وجود دارد و نميتواند تدبير كند و سرمايههاي جامعه را به فعليت برساند؛ نميتواند فناوريها و سرمايههاي خارجي را جذب و صرف سازندگي كشور كند؛ نميتواند برنامهريزي كند كه سرمايه بين نسلي نفت در خدمت زيرساختها و سرمايه تبديلپذير قرار گيرد تا جامعه ثروتمند شود و با اندكي از مازاد ثروت جامعه امور كشور و خدمات و نياز حقوقبگيران را به خوبي تامين كند. سربار، حكمراني بد است كه نميتواند تدبير درستي در اين زمينهها داشته باشد.
منشا اصلي محروميت جامعه ما در هر سه عرصه قدرت، ثروت و منزلت، حكمراني بد است كه اگر بخواهيم ايران باقي بماند و عزت داشته باشد، بايد اين حكمراني تغيير كند و اصلاح شود.
خاتمي، معلمان را در به كار بستن روشهاي مدني خشونتپرهيز براي احقاق حق خود، باثباتترين و بادوامترين و پيگيرترين بخش جامعه دانست و گفت: ما كه از حركتهاي مدني خشونتپرهيز سخن ميگوييم بايد از معلمان سرمشق بگيريم. معلمان بدون آشوبطلبي و خشونت حق خود را مطالبه و حتي اعتراض ميكنند و حرف خود را ميزنند و در برخي موارد هم موفق ميشوند. اصناف و اقشار و جريانات سياسي بايد از معلمان ياد بگيرند و ما بايد با اين روشها به سوي اصلاح ساختار، رويكرد و رفتار حاكميت برويم. اگر بخشي از ساختار ما اشكال دارد، خودمان اصلاحش كنيم؛ اگر رويكردهاي ما غلط بوده و نتيجه غلط داده - كه داده- اين رويكرد را بايد عوض كنيم؛ اگر رفتار قضايي، حقوقي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي ما غلط است بايد اينها را اصلاح كنيم. خاتمي با اشاره به تلاشهاي پيشين و شنيده نشدن پيشنهاد خيرخواهان و تقاضاها براي اصلاح بنيادين امور تصريح كرد: بايد بتوانيم حاكميت را وادار كنيم كه اصلاحات بشود و براي اين كار بايد شيوههاي خشونتپرهيز عمل شود. اگر اصلاحات اساسي صورت گيرد جامعه رو به پيشرفت، ترقي و انسجام داخلي خواهد رفت و بدخواهان، تجزيهطلبان و دشمنان ناكام خواهند ماند. وي با اشاره به مطالبات جامعه و جواناني كه حاكميت زبان آنها را درك نميكند، گفت: درصد بزرگي از جوانان كه انقلاب را نديدهاند، ناراضي هستند. من پيش از اين گفتهام براندازي نه ممكن است نه مطلوب اما آنچه در حال حاضر جاري است، خودبراندازي است و ما ميگوييم خودبراندازي نكنيد، اصلاح كنيد تا جامعه راضي باشد و زمينه پيشرفت در همه زمينهها فراهم شود و تجزيهطلبان و قدرتهاي مخالف را ناكام كنيد. خاتمي افزود: اگر جامعه احساس مشاركت در امور داشته باشد، برخي مشكلات را هم تحمل ميكند اما اگر مشاركت نداشته باشد، نارضايتي تبديل به نفرت ميشود و نفرت، خشم ميآورد و بحرانهايي پديد ميآيد كه حل آنها آسان نيست. وي در پايان گفت: آنچه خيرخواهان بارها گفتهاند كه بياييد آزادي و عفو عمومي بدهيد و حصر را برداريد و زندانيان را آزاد كنيد، گوش ندادند ولي ميتوانيم آرزو كنيم كه همه آنها كه در بند و در محدوديت و حصر هستند و زندانيان سياسي بهخصوص معلمان و كارگران زنداني آزاد شوند و همه باهم در كنار يكديگر، جامعه متكثر ايران را با هدف اعتلا و پيشرفت و برخورداري جامعه و حفظ حرمت افراد پيش ببريم؛ معتقدم انقلاب اين را ميخواست و اگر امروز نيست يعني انقلاب از مسير خود منحرف شده است.
معلمان در اين ديدار چه گفتند؟
معلمان و نمايندگان تشكلها هم به بيان دغدغهها و مشكلات موجود و نگاه غلط به آموزش و پرورش پرداختند. در ابتداي اين ديدار رحيم عبادي با اشاره به نگاه دولت اصلاحات به توسعهگرا بودن آموزش و پرورش از رويكرد متفاوت موجود و نگاه ايدئولوژيك، واپسگرا و حكومتي، انتقاد و وضعيت آموزش و پرورش را نامطلوب توصيف كرد. دكتر اكرمي، وزير اسبق آموزش و پرورش نيز در اين ديدار گفت: آموزش و پرورش تابعي از سياستهاي كلي هر كشور است؛ وقتي در جامعه، مردم به ويژه گروه تحصيلكرده و ملي جايي براي سخن ندارند، معلم هم از نقد و اصلاح دور ميشود. وي با انتقاد از مسوولاني كه در آموزش و پرورش علاقهاي به توسعه فرهنگي نداشتند، گفت: با ديدگاههاي بسته و انتقادناپذير، آموزش و پرورش به سوي آينده قابل قبولي حركت نميكند. تلاش كنيم جامعه به سوي جامعه متكثر برود تا همه فرصت صحبت داشته باشند.