علايم خستگي
عباس عبدي
نقد سياستهاي جاري را از يك منظر متفاوت نيز ميتوان انجام داد. اقدامات مداخلهجويانه، متكي بر مجازات، نظارت بيش از اندازه و حتي غير ضرور و نيز شيوههاي تقابلي و پرهيز از گفتوگو، نخ تسبيح سياستهاي جاري در بيشتر حوزههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي و حتي سياست خارجي است. از صبح كه اخبار را پيگيري ميكنيم در هر زمينهاي با مصاديقي از اين رويكرد مواجه هستيم. در اقتصاد قيمتگذاري و تعزيرات، دخالتهاي دستوري اركان اساسي آن هستند و جالب اينكه همه ميدانند اين سياستها نه دردي را دوا ميكند و نه چنانكه بايد و شايد اجرا ميشود و از همه بدتر اينكه نتيجه آن توزيع رانت و فساد و ناكارآمدي است. از نرخ سودهاي بانكي گرفته تا نرخ ارز، تا سياستهاي بورسي و نرخ مرغ و تخممرغ و آب و برق و گاز و بنزين تا نرخ بليت هواپيما و نرخ گندم و جالبتر از همه تعيين نرخ براي اجاره و تهديد بنگاههاي مسكن، نرخ خودرو و شيوههاي مسخره در فروش آن، تا نرخ مدارس غيرانتفاعي و... در واقع جايي نيست كه حكومت محترم دخالت نكند. اين نرخگذاريها بهطور طبيعي بايد همراه با ضمانت اجرا و تهديد و ارعاب و مجازات باشد و گروههاي نظارتي متعدد نيز بر آن نظارت كنند و طبيعي است كه لفت و ليسهاي فراوان در اجراي اين دو مرحله رخ ميدهد و در نهايت هم جز دردسر و گراني چيز ديگري نصيب مردم نميشود و شايد بتوان گفت كه همه اينها نوعي بازي و توزيع رانت است و در پايان هم به سر ملت منت ميگذارند كه اگر ما نبوديم!! قيمت مرغ به جاي ۱۰۰ هزار تومان، ۱۸۰ هزار تومان ميشد. در حالي كه اگر آنان نبودند، قيمت مرغ الان زير ۲۰ تومان بود!
در حوزه اجتماعيات نيز با همين وضع سر و كار داريم، حجاب و فرزندآوري دو نمونه دم دست آن است و البته در ساير موضوعات هم همين است. مساله اين نيست كه حجاب و فرزندآوري خوب يا بد است. مساله اين است كه اينها را نميتوان با برخورد و نظارت احضار و جريمه و زندان و... حل كرد. اينكه هر كس آزمايش حاملگي او ثبت شود، ميرود در ليست نظارتي كه مبادا سقط جنين كند. بله سقط جنين غيرقانوني و بد است، ولي خيلي چيزهاي ديگر هم هست كه حكومت نميتواند با اين شدت وارد آنها شود و عمليات نظارتي را پيش ببرد. در مورد مواجهه با حجاب نيز هر روز اخباري از بستن اماكن و كافهها و فروشگاهها و ارايه لوايح عجيب و غريب و... ميشنويم كه گويي كل حكومت كار ديگري جز پرداختن به اين مسائل ندارد و همه توان خود را بسيج كرده كه آنها را حل كند و جالب اين که بدتر ميشود. اگر همين سه مورد فرزندآوري، حجاب و قيمتگذاري را در نظر بگيريم، شايد ۹۵ درصد توان فكري و نيروي حكومت را مشغول خود كرده است و هر روز هم بايد بودجه و منابع و نيروي بيشتري را صرف اين كارها كند و تمام حكومت را مستهلك و فرسوده ميكند و در پايان هم هيچ، تاكيد ميكنم هيچ دستاوردي ندارد، جز اينكه فاصله خود با مردم را بيشتر كرده است.
در حوزه سياست و رسانه و فرهنگ هم عينا همين شيوهها رايج است. هر روز اخباري از پروندههاي جديد براي زنان، وكلا، روزنامهنگاران، فشارها به روزنامهها، سانسور كتاب و برخورد با هنرمندان و... ميشنويم كه كل جامعه را تحت تاثير قرار ميدهد. آخرش هم نتيجه چه ميشود؟ اينكه براي مقابله با شاديهاي مردم، جشنهاي مشابه مذهبي راه مياندازند و با افتخار ميگويند كه «ابتكار عمل جريان شادي و نشاط جامعه به دست جبهه انقلاب افتاده است.» يعني تازه ميشوند مثل همانها كه محكومشان ميكنند. همه مساله همين است كه كسي از خودشان ميداندار باشد. متاسفانه در حال فرسوده كردن دستگاه قضايي هم هستند، دستگاهي كه بايد فصلالخطاب جامعه باشد، در حال تبديل شدن به نهادي است كه يك طرف منازعه است. از همه اينها بدتر، برخوردهايي است كه در دانشگاه با دانشجويان و اساتيد ميكنند. آييننامههاي انضباطي نادرست و تضييعكننده حقوق دانشجويان و استادان مشكلي را حل نميكند. مقابله با خواست عمومي دانشجويان مثل استفاده از چاقو براي بريدن آهن است كه به سرعت آن را از كار مياندازد. خودشان ۷۰ تا ۸۰ درصد دانشجويان را معترض ميدانند بعد درصدد مواجهه سختافزاري با اين پديده هستند! اين وضعيت در آموزش و فرهنگ نيز وجود دارد. فقدان عناصر ايجابي براي محتواي كتابها، نداشتن آموزگار و استادان مجرب كه همسو با ارزشهاي رسمي باشند، آنان را به سوي تخريب هر چه بيشتر محتواي كتابها يا اخراج و بازنشسته كردن استادان و جذب افراد همسو ولو بيسواد واداشته كه اين امر خطرناكي است.
در هر حال اين شيوه حكومتداري نيست. تمام قدرت حكومت را در تقابل با فرآيندهاي اصلي جامعه بسيج و مستهلك و فرسوده ميكنيد. زماني ميرسد كه خودتان هم خسته خواهيد شد كه علايم خستگي هويداست.