• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5501 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۷ خرداد

تحليلي بر سريال آخرين بازمانده از ما / «The Last of Us» به كارگرداني كريگ مازن- نيل دراكمن

در جست‌وجوي روشنايي

رضا بهكام

اين تقريبا يك رويداد كم‌نظير است كه كارگردان و خالق يك بازي ويديويي خود از سازندگان و نويسندگان اصلي يك سريال تلويزيوني با همان موضوع بشود، اتفاقي نادر كه در سريال «آخرين بازمانده از ما» يا «The Last of Us» روي داده است. «نيل دراكمن» از خالقان بازي ويديويي مذكور، 10 سال پس از انتشار اولين نسخه از بازي ويديويي موفق «آخرين بازمانده از ما» با كوشش براي 
به تصوير كشيدن اين بازي در مديوم تلويزيوني كه دو بار به شكست انجاميد درنهايت در سال 2020 موفق شد مقدمات توليد آن را به نتيجه نهايي نزديك كند تا با مشخص شدن لوكيشن اصلي ساخت اين سريال پرهزينه در شهر «آلبرتا» كانادا او روياي ساخت سريال تلويزيوني خود را محقق شده بداند. حتي پاندمي كرونا نيز نتوانست عاملي براي جلوگيري از ساخت سريال نامبرده شود و اين پروژه پرهزينه در سال 2021 به بار نشست تا حاصلش هماني شود كه شبكه HBO با ركوردي بي‌سابقه در تعداد بينندگان در ژانويه 2023 آن را پخش كند كه رشد صعودي آمار مخاطبان از قسمت اول تا نهم سريال قابل اعتناست. اقتباسي وفادار به نسخه بازي ويديويي بار ديگر نظر برخي منتقدان مطرح دنيا به روند تغيير مديوم از بازي‌هاي ويديويي به رسانه تلويزيوني را به خود جلب كرده است. نظارت «دراكمن» با تجربيات فراوانش در كارگرداني بازي‌هاي ويديويي در ساخت سريال در كنار «كريگ مازن» كه خود مجموعه‌هاي موفق تلويزيوني «چرنوبيل» و «خماري» را به عنوان نويسنده در پرونده كاري‌اش دارد، مي‌تواند «شرط لازم» براي اين تبديل و درست از آب در آمدن اين تغيير ريسك‌پذير از مديوم كنسول بازي‌هاي ويديويي به تلويزيوني باشد اما قطعا «شرط كافي» براي ثبات اين موفقيت مكملي‌هايي هستند كه در ادامه به آن خواهم پرداخت: 
1- ايده اوليه و اصلي و نزديك به واقعيت شيوع قارچ‌هاي سرچماقي كه بيماري مشترك انسان و حيوان از منشا گياهي است از منظر علمي-تخيلي به قدري باورپذير و ترسناك به نظر مي‌رسد كه هسته اصلي هر سريالي را مي‌تواند متحول كند.
2- طراحي صحنه براساس موضوعيت آلودگي محيطي و فضاي پسا آخرالزماني در نسبت با طراحي شهرهاي مخروبه و متروكه كه ژانر مربوطه را برمي‌تابد.
3- جلوه‌هاي ويژه بصري و ميداني كه تحقق بخش عمده‌اي از توليدات پرهزينه را تحقق مي‌بخشد.
4- طراحي و ساخت ماكت‌ها و ماسك‌ها براساس الگوي پيش رونده بيماري در بدن و سر انسان كه دنياي گريم و چهره‌پردازي را از منظر بعد مفهومي سوررئاليسم متحول مي‌كند  .
مي‌توان چهار ركن بالا را شروط كافي براي «آخرين بازمانده از ما» برشمرد تا نه تنها تاريخچه پرفروش اين بازي ويديويي را تكميل كند بلكه مخاطبان را با عظمت صحنه‌هاي درگيري و خشونت صحنه‌اي ازسويي و دكورهاي متعدد و طراحي شهري و محيطي با جزييات بالا از سويي ديگر، سريال را براي آنان مهيج و دنبال كردني كند.
اگرچه داستان سريال خطي و ساده به نظر مي‌رسد و سوژه زامبي‌گونه سريال كليشه‌اي به ذهن مي‌رسد اما كيفيت ارايه طيف جديد گياهي-قارچي كه از تكنولوژي لايواكشن نيز بي‌بهره نمانده است از يك جهت و استفاده از فلش‌بك و فلش فورواردهايي كه در آغاز هر اپيزود قرار مي‌گيرند از جهتي ديگر در پاره‌اي از اوقات مخاطبان سريال را وارد اتمسفري جديد مي‌كند تا رفته رفته هر اپيزود را به اپيزود قبلي متصل كند. بنابراين يكي از مشخصه‌هاي موفق سريال مفروض آغاز و پايان‌بندي‌هاي هر قسمت است كه در نگاه اول بي‌ربط اما به مرور آن را به بدنه پيرنگ اصلي نزديك مي‌كند و اين دور و نزديك شدن‌ها مي‌تواند نوعي احساس شيفتگي براي مخاطب به وجود آورد. «جوئل» قاچاقچي است كه تصادفي در مسير خواسته گروه «فاير فلايز» قرار مي‌گيرد (در پايان قسمت اول) تا ماموريت يابد كه «الي» دخترك نوجوان روايت را به آزمايشگاهي در غرب ايالات‌متحده برساند تا متخصصان گروه نجات نامبرده از خون او براي تهيه واكسن جديد بهره‌مند شوند، «جوئل» قهرماني آسيب‌پذير است كه دخترش «سارا» را نيز به سبب همين بيماري قارچي سال‌ها قبل توسط حمله يك فرد آلوده از دست داده است لذا رفته رفته براساس همذات‌پنداري بين او و «الي» روابط احساسي و انساني ريشه‌دار شده و رشد شخصيتي كاراكترهاي اصلي را در بر دارد تا جايي كه در قسمت نهم يا آخر از فصل اول «جوئل» تصميم اصلي و كنشمندانه براساس زنده ماندن و بقاء «الي» را در خود متبلور مي‌كند تا برخلاف هدف اصلي‌اش كه همان به مقصد رساندن «الي» است به آن دست بزند، به عبارتي نجات يك فرد نسبت به يك اجتماع عظيم براي قهرمان روايت اولويت پيدا مي‌كند و همين پيچ داستاني تنها نكته مثبت پلات قابل حدس «دراكمن» و «مازن» خواهد بود كه خوراك اوليه را براي شروع فصل دوم رقم بزند. بازي درخشان و هم سطح «پدرو پاسكال» در نقش «جوئل» و «بلا رمزي» در نقش «الي» بينندگان سريال را به تعقيب آنان در قسمت‌هاي بعدي و حتي فصل دوم در آينده ترغيب مي‌كند، دو بازيگري كه تلاش كرده‌اند تا كمترين كپي‌برداري را از شخصيت‌هاي اصلي در نسخه ويديويي از خود ارايه دهند و براساس فيلمنامه موجود هويتي مستقل و باورپذير و البته جذاب از خود ارايه دهند.
قاعدتا در ژانرهاي آخرالزماني و پسا آخرالزماني شاخص «بقاء» ارزشي كيفي براي نويسندگانش خواهد داشت، كليشه‌اي كه بازي و سريال مفروض نيز از آن بي‌نصيب نمي‌ماند و سنگ بناي مبارزات تن به تن و جنگ‌هاي پياپي گروهي را رقم مي‌زند در اين بين نويسندگان سريال با قرار دادن مخاطبان در پاساژ‌هاي بينابيني آنها را با مضاميني اخلاقي و انسان‌دوستانه همراهي مي‌كنند، به‌طور مثال در قسمت سوم سريال كه زندگي آرام «بيل» و «فرانك» را شاهد هستيم، سريال وارد يك وقفه آگاهانه مي‌شود تا مخاطبش را از صحنه‌هاي اكشن و تريلر صِرف دور كند تا جنبه‌هايي از زندگي وفادارانه و عشق به هم‌نوع و هم‌جنس را تجربه كند، گاهي ما با خود مي‌گوييم خب كه چه؟ اما وقتي اپيزود سوم تمام مي‌شود و از آن فاصله مي‌گيريم و در خلوت به آن فكر مي‌كنيم متوجه اين پاساژ بهنگام در كوران حوادث و جنگ‌هاي گروهي و تن به تن مي‌شويم و متوجه مي‌شويم كه اپيزود سوم فرودي مناسب براي فاصله‌گذاري متفكرانه براي مخاطب و درك برخي مضامين انساني در آن آشفته بازار آخرالزماني است؛ يا به ‌طور مثال در قسمت هفتم «الي» با فلش‌بكي به گذشته به ياد «رايلي» دوست صميمي خود مي‌افتد و خاطرات او در شهر بازي متروكه و از دست دادن يك دوست و يار قديمي تا چه حد او و مخاطبش را وارد فازي احساسي مي‌كند. اين دو مورد مثالي است تا به دركي از ريتم‌سازي مناسب در سريال برسيم، اتفاقي كه با تمهيدات سازندگان سريال همراه است تا مخاطبان سريال صرفا با يك اثر اكشن و پر زد و خورد طرف نباشند و مضامين انساني و اخلاقي متعددي را در سكانس‌هاي متعدد سريال شاهد باشند. نويسندگان سريال تلاش كرده‌اند تا پلات دروني و بيروني را همسنگ با هم پيش ببرند و علاوه بر نيل آگاهانه قهرمان روايت به هدف اصلي داستان، تحولات شخصيتي و از سر گذراندن برخي تجربيات بين مرگ و زندگي را براي خود و مخاطبان سريال به ارمغان آورند. مواجهه قهرمانان روايت با خودكشي‌هاي فردي، خوردن گوشت هم‌نوع براي زنده ماندن و سوزاندن اجساد آلوده نزديكان و خويشاوندان از سر اجبار مواردي تكان‌دهنده است كه سازندگان تلاش كرده‌اند تا با قرار دادن قهرمانان روايت در موقعيت‌هاي بغرنج واكنش‌هاي آنان را نسبت به وضعيت موجود براي بينندگان سريال به تصوير بكشند، موقعيت‌هايي سخت و نفسگير كه جنبه‌هاي تاريك ابعاد انساني را بازسازي مي‌كند. نكته جالب توجه استفاده «دراكمن» از آهنگساز اصلي بازي ويديويي در نسخه تلويزيوني است. «گوستاوو آلفردو سانتائولايا» آرژانتيني كه عهده‌دار ساخت موسيقي متن بازي ويديويي بوده در نسخه تلويزيوني در كنار «ديويد فلمينگ» تهيه موسيقي متن اثرگذار سريال را به عهده داشته از اين رو وي با درايت «دراكمن» توانسته پلان‌هاي احساسي را به بهترين شكل ممكن بازتاب دهد و مخاطب سريال را به فضاي حسي موردنظر سازندگان نزديك كند. بنابراين نسخه تلويزيوني سريال باتوجه به تهيه‌كنندگان متعدد اصلي و اجرايي باتوجه به تامين سرمايه مورد نياز و سياست‌هاي سازندگان اثر توانسته بر جاه‌طلبي‌هاي «دراكمن» فائق آيد و ايده‌هاي بازي‌محور و بلندپروازانه او را به فرمي قابل قبول و باشكوه نزديك كند تا همواره سريال «آخرين بازمانده از ما» در زمره 250 سريال برتر تاريخ تلويزيوني و شبكه‌هاي خانگي جهان قرار بگيرد و به رنكينگ قابل قبولي (در حال حاضر شماره 46) دست يابد. در آينده بايد ديد كه فصل دوم سريال تلويزيوني «آخرين بازمانده از ما» تا چه حد به نسخه دو بازي ويديويي وفادار است و آيا در نسخه تلويزيوني براي فصل دوم برتري‌ها و خلاقيت‌هاي نسبي چون مضامين مرور شده انساني در فصل اول نسبت به بازي ارايه شده به وجود خواهد آمد يا خير.

 

   اقتباسي وفادار به نسخه بازي ويديويي بار ديگر نظر برخي منتقدان مطرح دنيا به روند تغيير مديوم از بازي‌هاي ويديويي به رسانه تلويزيوني را به خود جلب كرده است. نظارت «دراكمن» با تجربيات فراوانش در كارگرداني بازي‌هاي ويديويي در ساخت سريال در كنار «كريگ مازن» كه خود مجموعه‌هاي موفق تلويزيوني «چرنوبيل» و «خماري» را به عنوان نويسنده در پرونده كاري‌اش دارد، مي‌تواند «شرط لازم» براي اين تبديل و درست از آب در آمدن اين تغيير ريسك‌پذير از مديوم كنسول بازي‌هاي ويديويي به تلويزيوني باشد اما قطعا «شرط كافي» براي ثبات  اين موفقيت مكملي‌هايي هستند .
   قاعدتا در ژانرهاي آخرالزماني و پساآخرالزماني شاخص «بقاء» ارزشي كيفي براي نويسندگانش خواهد داشت، كليشه‌اي كه بازي و سريال مفروض نيز از آن بي‌نصيب نمي‌ماند و سنگ بناي مبارزات تن به تن و جنگ‌هاي پياپي گروهي را رقم مي‌زند در اين بين نويسندگان سريال با قرار دادن مخاطبان در پاساژ‌هاي بينابيني آنها را با مضاميني اخلاقي و انسان‌دوستانه همراهي مي‌كنند، به‌طور مثال در قسمت سوم سريال كه زندگي آرام «بيل» و «فرانك» را شاهد هستيم، سريال وارد يك وقفه آگاهانه مي‌شود تا مخاطبش را از صحنه‌هاي اكشن و تريلر صِرف دور كند تا جنبه‌هايي از زندگي وفادارانه و عشق به هم‌نوع و هم‌جنس را تجربه كند، گاهي ما با خود مي‌گوييم خب كه چه؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون