• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5503 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۰ خرداد

كوتاه درباره فيلم ابلق ساخته نرگس آبيار

عقب‌تر از جامعه، در تراز با حاكميت

محسن آزموده

ابلق، آخرين ساخته نرگس آبيار فيلم ديدني و خوش‌ساختي است، دست‌كم از نگاه آماتوري و غيرحرفه‌اي نويسنده كه سينما تخصصش نيست و بيش از همه به ماجراي فيلم و به اصطلاح ديدگاه فيلمساز و پنجره‌اي كه مي‌گشايد، نگاه مي‌كند. داستان خوبي را به خوبي روايت مي‌كند، قصه زندگي رنجبار و فقيرانه زن جوان و زيبايي كه گير همسري بي‌مبالات و بي‌فكر و خانواده‌اش افتاده و آزار مي‌بيند. مثل خيلي از فيلم‌هاي به اصطلاح اجتماعي اين روزها، داستان فيلم در حاشيه شهري بزرگ و در ميان طبقات و اقشار اصطلاحا فرودست اتفاق مي‌افتد. برخي تصويرهاي فيلم هم از اين قشر و گروه، كليشه‌اي و ناشي از نگاه از بالاي فيلمساز به مردمان اين طبقه‌ها به نظر مي‌رسد، مثل سكانس خنديدن دسته جمعي سر سفره كه تا حدودي برخورنده است، لااقل از ديد نگارنده كه خود به آن اقشار اجتماعي تعلق دارد.  مشكل اصلي فيلم اما اينها نيست، البته اگر آن را بتوان مشكلي قلمداد كرد. قطعا نويسنده اين يادداشت با نگاه يا به اصطلاح دقيق‌تر ايدئولوژي نرگس آبيار همراه نيست. او به گواه ابلق و آثار پيشينش نگاهي واپس‌گرا به خانواده و زن ايراني دارد، يعني ساختار پيشين خانواده سنتي ايراني پسند اوست، خانواده‌اي عموما و به ظاهر مردسالار، بعضا گسترده و شلوغ. زن در اين ساختار، مادري دلسوز و فداكار، همسري گوش به فرمان و عشوه‌گر و كدبانويي كاردان و مدبر است، اصلي‌ترين عنصر قوام خانواده و قلب و تا حدودي مغز آن كه براي حفظ كيان آن از هيچ ايثارگري فروگذار نمي‌كند. روشن است كه اين نگاه آبيار به زن و خانواده، كاملا تراز با نگاه همه يا بخش‌هايي از حاكميت به ايشان است، بي‌دليل نيست كه نرگس آبيار همچون ابراهيم حاتمي‌كيا و رضا ميركريمي اوليه و محمدحسين مهدويان اين همه پيش مسوولان مقبول است و از او حمايت مي‌شود.  البته نگاه خاص و مشخص فيلمساز به خود او ربط دارد و هر كس مي‌تواند هر نظر و ديدگاهي نسبت به جامعه داشته باشد كه با ديدگاه و آرزوي ديگري متفاوت باشد. مشكل زماني ظهور مي‌كند كه اين ديدگاه، آرزوانديشانه و نامنطبق با واقعيت‌هاي اجتماعي باشد و بدتر از آن اينكه بكوشد نوع نگاه و خواسته خود را القا كند. به نظر مي‌آيد ابلق چنين است. تصويري كه ابلق از خانواده و به ويژه زن ايراني نشان مي‌دهد، با آنچه هست، متفاوت است. اين تفاوت را بيش از هر چيز وقايع يك سال اخير نشان داده. جامعه ايران و به ويژه زنان در ميان طبقات و گروه‌ها و اقشار گوناگون نشان داده‌اند كه با آن تصور قالبي و سنتي متفاوت‌اند، آن را نمي‌خواهند و ديگر حاضر نيستند در برابر نابرابري‌ها و تبعيض‌ها و آزارها سكوت كنند. اين سخن البته نافي وجود ظلم و ستم‌هاي رايج به زنان و به معناي پايان نابرابري‌ها نيست. همه مي‌دانيم كه همچنان در ميان اقشار گوناگون جامعه به ويژه در ميان طبقات فرودست و به اصطلاح آسيب‌پذير، زنان بسياري آزار مي‌بينند و ناگزير از سكوت‌اند، اما اين سكوت، صداي غالب زنان جامعه ايراني نيست. درست است، موش‌ها مدت‌هاست كه از حفره‌ها و سوراخ‌ها و تونل‌ها و دالان‌هاي‌شان به سطح كوچه و خيابان آمده‌اند و ديگر سم‌پاشي افاقه نمي‌كند، جامعه نيز سكوتش را شكسته نرگس آبيار اما تعمدا يا ناخواسته از جامعه عقب افتاده و همچنان مي‌خواهد همان ساختار پيشين را حفظ كند، خودش را به كوچه علي چپ مي‌زند و مي‌گويد «ان‌شاءالله گربه است»، همسو و هم‌تراز با نگاه و خواست حاكميت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون