كودكان گمشدگان هياهو
علي ربيعي
۱۲ ژوئن (۲۲ خردادماه) روز جهاني مبارزه با كار كودكان ناميده شده است. اين نامگذاريها، فرصتي را فراهم ميكند تا برخي موضوعات كه در سطح جهاني و براي همه جوامع داراي اهميت هستند، مورد واكاوي و گفتوگوي اجتماعي قرار بگيرند. به نظرم مساله كودك، مانند دهها و شايد صدها مساله ديگر، تحت تاثير تحولات بزرگتر اجتماعي و هياهوهاي سياسي كمتر به چشم ميآيند. مساله كودك، در هر حال و در هر شرايط سياسي و اجتماعي جامعه، مساله هميشگي ماست. كودك، مساله امروز، فردا و فرداهاي بلندمدت هر سرزميني است. آمارهاي جهاني حكايت از آن دارد كه ۲۰۰ ميليون كودك در جهان در يكي از اشكال كار كودك، به كار گرفته ميشوند كه تعدادي از آنها در بدترين شكل كار كودك مورد بهرهكشي قرار ميگيرند. قرار بود تا سال ۲۰۲۵ شاهد محو بدترين اشكال كار كودك باشيم. در دستهبنديهايي كه در مورد كار كودك صورت گرفته، تعداد زيادي از كودكان در اين دستهبنديها (بدترين اشكال كار كودك) قرار ميگيرند. آمارهاي جهاني نشاندهنده كاهش روند كار كودك تا سال ۲۰۱۶ (از ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ حدود ۹۴ ميليون نفر كاهش يافت و به ۱۵۱ ميليون نفر رسيد) است، اما اين روند كاهشي متوقف شده و سپس شاهد افزايش مجدد كار كودكان هستيم. بهگونهاي كه از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ اين رقم به تعداد ۱۶۰ ميليون رسيده است. پيشبينيها حاكي از آن است كه طي چهار سال آتي نيز، حدود هشت و نيم ميليون نفر ديگر هم بر اين تعداد افزوده ميشود. عوامل بسياري را براي افزايش كار كودكان برشمردهاند كه به برخي از اين عوامل ديرين و جديد اشاره ميكنم.
عوامل موجده:
۱) از جمله عوامل هميشگي و ديرين، مساله جنگها، ناآراميهاي منطقهاي، شورشهاي مسلحانه، درگيريهاي خونين قومي و بهطور كلي جوامع ناآرام و ناامن است. عامل بعدي، مهاجرت معيشتي به دنبال زندگي بهتر يا مهاجرت ناشي از فشارهاي سياسي به خصوص تسويههاي خونين در كشورهاي موسوم به جهان سوم است.
به هر حال دو عامل مهاجرت به دنبال زندگي بهتر يا مهاجرت ناشي از جنگ، يكي از دلايل سنتي افزايش كار كودك بوده است.
۲) يكي ديگر از عوامل ديرين، سياستهاي اقتصادي جوامع و نبودن نظامهاي رفاهي و سياستهاي حمايتي موثر است.از جمله عوامل اثرگذار در اين امر، نابرابريهاي موجود در جامعه و گسترش فقر است كه از جمله دلايل مهم افزايش كار كودكان محسوب ميشوند.
۳) نظام آموزشي نامناسب و فاقد در برگيرندگي، هم از جمله مسائل مهم اثرگذار است. در ايران، بهرغم همه تلاشها، با پديده بازماندگي از تحصيل مواجهيم. دادههاي مربوط به بازماندگي از تحصيل كودكان و نوجوانان 6 الي 17 سال نشان ميدهند كه براي مثال در استان سيستان و بلوچستان، در مقطع متوسطه اول بازماندگي از تحصيل ۲۴.۲ و در مقطع متوسطه دوم ۴۵.۸۴ است. در ميانگين كشوري محاسبه شده در سال ۹۸، اين آمار درمقطع متوسطه اول ۶.۲۴ و در مقطع متوسطه دوم ۱۸.۶۴ بوده است. مقايسه دادهها، حاكي از دو مساله است: نخست، بازماندگي ناشي از ترك تحصيل به مراتب بيشتر از بازماندگي اوليه از تحصيل است و دوم اينكه نابرابريهاي منطقهاي نيز اين امر را تشديد كرده است. آمارهاي سال تحصيلي ۱۴۰1-۱۴۰0 نيز نشان ميدهد حدود يك ميليون و ۲۰۰ هزار كودك در سن تحصيل (معادل هشت درصد) در مدرسه حضور ندارند. مطالعات صورت گرفته نشان ميدهد بخشي از اين امر ناشي از دلايل اقتصادي، اجتماعي و بخشي هم فرهنگي (به خصوص در ميان دختران روستايي و اهل سنت) است.
۴) در علتهاي متاخر بايد به مواردي چون كمآبي و خشكسالي كه در نتيجه آن فقر روستايي، تغيير درآمدزايي و معيشت خانوار به مشاغل خانگي و به كارگيري كودكان در آن است، اشاره كرد.
۵) عامل بسيار متاخرتر هم آثار پاندومي كوويد ۱۹ است كه با فقير و فقيرتر كردن برخي خانوادهها و از دست رفتن برخي مشاغل، سبب عدم بسنده سياستهاي رفاهي شده و منجر به بهرهگيري از كودكان براي كمك به تامين معاش خانوادهها شد.
انواع كار كودك:
در تبيين انواع كار كودك در يك دستهبندي صورت گرفته؛ كار كودك خانوادگي، كار كودك معيشتي، كار كودك اجير شده تعريف ميشوند. كودكان كار خانوادگي بيشتر در روستاها حضور دارند. هرچند اين امر افت و بازماندگي از تحصيل را در بطن خود دارد.
مورد بعدي، كار كودك معيشتي است؛ كودكاني كه براي كمك به معاش خانواده، بيرون از خانه فعاليت ميكنند. اين دسته نيز دچار بازماندگي يا افت تحصيلي شده و معمولا در كارگاهها مورد بهرهكشي قرار ميگيرند.
اما بدترين شكل از كار كودك در ايران كودكان كار اجير شده هستند. برخي جوامع قومي و محلي در ايران به اين مقوله به عنوان يك سبك زندگي نگاه و عمل ميكنند. در برخي موارد شبكههاي مافيايي و تبهكاري نيز با خريد و فروش كودكان، از آنها بهرهگيري ميكنند.
سياستها و برنامهها:
۱) نخستين نقصان در سياستها و برنامهريزيها فقدان آمار و نظام آمارگيري در ايران است. در ايران آمارهاي كار كودك دقيقي وجود ندارد.نوعي نگاه امنيتي در آمارگيري از حوزههايي چون زنان، كودكان، آسيبهاي اجتماعي و... سايه افكنده كه منجر به نداشتن پروتكلهاي آمارگيري در اين حوزهها شده است.
۲) مساله ديگر، اتخاذ رويكرد تقليلگرايانه به موضوع است.
بر اساس بحث عامليت و ساختار، رويكرد كار كودك در ايران توجه به مساله عامليت و تاكيد بر عوامل فردي است. اين رويكرد، سبب شده است كه حل مساله به سمت برنامهريزيهايي همچون جمعآوري كودكان از خيابان سوق يابد و با اين سياستها، شهرداريها و سازمان بهزيستي صاحب مسووليت ميشوند. اين نگاه تقليلگرايانه منجر به حل مساله نشده است، در صورتي كه مجموعهاي از عوامل ساختاري اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، به خصوص سياستگذاريهاي منطقهاي، آموزشي و ... بايد مورد توجه قرار گيرند.
در اين نوع سياستها و برنامهريزيها كودكان خياباني با كودكان كار معادلسازي ميشوند. عوامل علي كار كودك در تركيبي از عوامل ساختاري و عامليتي است. عدم توجه به عوامل ساختاري، منجر به عدم تبيين درست مساله و اتخاذ مداخلات ناكافي شده است. تبيينهاي فردي و روانشناختي به جاي تبيينهاي ساختاري جداسازي شدهاند با اينكه بيشتر توجهها و هدفگيريها به سمت سوءاستفاده تبهكارانه از كودك متمركز شدهاند كه بخشي اندك از مساله كار كودك است. بهطور كلي از ساختار اجتماعي كار كودك غفلت شده و بهطور مشخص، زيست جهان كودكان و ذخاير تفسيري آنها از ادراك دلايل كار ناديده گرفته شده و در سياستگذاريهاي جايي ندارند.
۳) يكي از نارساييهاي ديگر، عدم اجتماعي كردن مقابله با كار كودك است. سازمانهاي مردمنهاد و نهادهاي اجتماعي جايگاهي در سياستگذاريها ندارند، حتي مورد محدوديت نيز قرار ميگيرند.
۴) از مشكلات ديگر، ضعف برنامهريزيها و مديريت اجرايي است و نتيجه آن ميشود كه بيشتر به دنبال پاكسازي شهرها يا پنهان ساختن اين مساله است در صورتي كه چهره شهر وجه كوچكي از مساله كار كودك است.
پيشنهاد ميشود در گام اول، اقدامات شناختي و تبييني درست بر اساس آمارگيريهاي ملي و استاني انجام شود و در سياستگذاريها به ساختارهاي اجتماعي كار كودك توجه شود. همچنين برنامههاي مداخلاتي بر اساس ويژگيهاي منطقهاي و از همه مهمتر برنامهريزي مبتني بر دستهبنديهاي ذكر شده از انواع كار كودك مورد توجه قرار گيرد.