• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5532 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۴ تير

روزگار خاكستري!

مهرداد حجتي

دهه ۶۰ پوشيدن شلوار جين در مدارس ممنوع شده بود. موي بلند هم براي پسران دانش‌آموز ممنوع شده بود و همين‌طور همراه داشتن هر گونه نشريه و كتاب غيردرسي، نظير مجلات خارجي و البته كاست موسيقي كه آن هم ممنوع شده بود. آن سال‌ها نوار كاست رواج داشت و هنوز از cd و فلش مموري و كامپيوتر خانگي و لپ‌تاپ خبري نبود، به همين خاطر مدارس روي نوار كاست هم حساس بودند و همراه داشتن آن براي دانش‌آموزان ممنوع شده بود.پخش ترانه‌هاي خوانندگان پاپ، ممنوع شده بود و نسل جوان ترانه‌هاي آنها را ديگر از راديو و تلويزيون نمي‌شنيدند. علاقه و گرايش به موسيقي با انقلاب چندان تغيير نكرده بود. همان جوان‌هايي كه در ۵۷ به خيابان آمده بودند تا تكليف شاه را يكسره كنند، در دهه ۵۰ با صداي همان خوانندگان پاپ، خو گرفته بودند و بسياري از ترانه‌هاي‌شان را زمزمه مي‌كردند. مشكل بزرگ در چشم آنها، اين چيزها نبود، مشكل در چشم آنها خود شاه بود و حالا هم كه شاه رفته بود. اما قوانين تازه، بسياري از معيارها را تغيير داده بود. مثل مقررات تازه در مدارس و دانشگاه‌ها. نوع پوشش، لباس و آرايش كه براي دختران تغيير كرده بود. آنها هم بايد از آن پس با مانتوهاي تيره و بدون كوچك‌ترين آرايش در مدارس حاضر مي‌شدند. هيچ دختري حق پوشيدن لباس با رنگ شاد نداشت. رنگ مانتو‌ها طبق بخشنامه بايد از ميان سه رنگي كه وزارت آموزش و پرورش اعلام كرده بود انتخاب مي‌شد؛ سورمه‌اي، قهوه‌اي سوخته و خاكستري. اين بخشنامه شامل همه مقاطع تحصيلي از دبستان تا دبيرستان مي‌شد. مقنعه هم مثل ادارات اجباري بود. همراه با مانتوي زير زانو، شلوار هم اجباري شده بود. در ادارات هم براي خانم‌ها وضع كم و بيش همين گونه بود. آنها هم بايد بدون آرايش بر سر كار حاضر مي‌شدند. «انقلاب اداري»، تحول در ادارات را نشانه گرفته بود. انقلابي كه در پي فرمان آيت‌الله خميني آغاز شده بود. تحولاتي كه حتي از نظر بسياري از انقلابيون، خيلي دير آغاز شده بود. اشاره آنها به سخنان رهبر انقلاب در همان روزهاي نخست پس از پيروزي انقلاب در ۱۶ اسفند ۵۷ بود. روزي كه روزنامه كيهان از قول آيت‌الله خميني تيتر زده بود: «زنان بايد با حجاب به ادارات بروند» در صفحه اول همان روزنامه به نقل از رهبر انقلاب نوشته‌ بود: «در وزارتخانه اسلامي نبايد معصيت بشود. در وزارتخانه‌هاي اسلامي نبايد زن‌هاي لخت بيايند. زن‌ها بروند، اما باحجاب باشند. مانعي ندارد بروند كار كنند ليكن با حجاب شرعي باشند.» فرداي همان روز بود كه در روز جهاني زن، گروه پرشماري از زنان در تجمعاتي به اين سخنان واكنش نشان دادند. واكنش‌هايي كه نزديك به يك هفته ادامه پيدا كرده بود و در جهان هم بازتاب‌هايي يافته بود. مصادف شدن سخنان رهبر كاريزماتيك ‌‌‌‌و پرنفوذ انقلاب با روز جهاني زن، آن رخداد را بسيار بيشتر برجسته كرده بود. خصوصا تجمع گروه كثيري از زنان در دانشگاه تهران در ۱۷ اسفند كه در ادامه به تظاهرات خياباني منجر شده بود. روايت‌هاي پرشماري از آن روز منتشر شده بود كه اينك در دسترس است. روايت دو روزنامه عصر، كيهان و‌ اطلاعات هم تصويري از آن رخداد به دست مي‌دهد كه در نوع خود خواندني است. رهبر انقلاب همواره در ديدارهاي عمومي خطاب به مردم حرف مي‌زد، اما آن روز ۱۶ اسفند ۵۷، معلوم بود از دولت موقت مهندس بازرگان انتظار داشت تا اوضاع را هر چه زودتر تغيير دهد. تغييري متناسب با شعاير اسلامي كه مدنظر همه رهبران ديني انقلاب بود. آن روز و روزهاي بعد، اين دگرگوني به سرعت رخ نداد. اما در مراكز دولتي به تدريج، تغييرات آغاز شد. خصوصا مراكزي كه در آنها، تصفيه عناصر ضد انقلاب هم آغاز شده بود. آبان ۵۸ و تصرف سفارت امريكا كه همراه بود با ظهور گروهي از دانشجوياني كه خود را پيرو خط امام مي‌خواندند، موج جديدي در هواداري از رهبر انقلاب به راه انداخته بود. اين موج تازه، قرار بود در ادامه به انقلاب فرهنگي در دانشگاه‌ها و مراكز آموزشي منجر شود كه منجر هم شد. چند ماه بعد، زماني كه آيت‌الله خميني در پيام نوروزي خود گفت: «بايد انقلاب اسلامي در تمام دانشگاه‌هاي سراسر ايران به وجود ‌آيد تا اساتيدي كه در ارتباط با شرق يا غربند، تصفيه شوند و دانشگاه محيط سالمي شود براي تدريس علوم عالي اسلامي.» تحولات پس از آن هم به سرعت رخ داد. به شكلي كه در خرداد ۵۹، دانشگاه‌ها پس از امتحانات پايان ترم، براي مدت چند سال كاملا تعطيل شدند. مدارس هم در پي همين تحولات، دستخوش تغييرات گسترده شدند. با اين تحولات بود كه كشور وارد دوراني تازه شد. شايد بي‌دليل نبود كه آيت‌الله خميني، ماجراي «اشغال سفارت» را انقلابي بزرگ‌تر از انقلاب اول ناميده بود، چون همان رخداد كاملا كشور و انقلاب را به مسيري ديگر برده بود. مسيري كه قرار بود زنجيره‌اي از تحولات در آن رخ دهد و چهره كشور را به كلي دگرگون كند. چند ماه پس از وقوع انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه‌ها، جنگ هم آغاز شد و اين رخداد، به آن تحولات شتاب داد. گرايش مذهبي در اقشار مختلف پررنگ شد. جوان‌هاي بسياري داوطلبانه به جبهه رفتند و در هر كوي و برزن، حجله‌هايي براي شهدا برپا شد. حالا سراسر كشور درگير مساله‌اي بزرگ‌تر بود كه وجهه ديني انقلاب را برجسته كرده بود. بسياري از زنان جوان، خصوصا زنان مناطق درگير جنگ در همين دوران، داوطلبانه به حجاب اسلامي روي آوردند. چادر، پوشش مناسب‌تري براي حضور آنها در عرصه‌هايي بود كه به جبهه‌ها مرتبط بود. بخش‌هاي تبليغات و كمك‌هاي مردمي. امدادهاي پزشكي داوطلبانه هم بود كه بسياري از دختران را به خود جذب كرده بود. رسيدگي به مجروحان و پرستاري در بيمارستان‌ها و مراكز درماني. اين تحول تازه، يعني جنگ، كاملا چهره كشور را دگرگون كرده بود. طبيعتا مدارس هم از اين قاعده مستثني نبود. كشور وارد دالاني از تغييرات شده بود كه قرار بود سرنوشت چند دهه بعد را هم تعيين كند. در همين دوران است كه سخت‌گيري‌ها شدت مي‌گيرند و نظارت بر رفتار دانش‌آموزان بيشتر مي‌شود. حتي در نقاطي از پايتخت، مديران مدارس، هنگام ورود دانش‌آموزان به مدرسه آنها را بازرسي بدني مي‌كردند. مثل مدير جوان دبيرستان پسرانه دكتر محمود شيمي در منطقه هفت تهران كه هر صبح دم در، يكايك دانش‌آموزان را بازرسي بدني مي‌كرد. او با اسلحه كمري كه آشكارا آن را به نمايش مي‌گذاشت، هر بامداد در برابر دانش‌آموزان ظاهر مي‌شد! آن روزها البته چندان عجيب نبود. بسياري از اين مديران، با گرايش انقلابي جذب آموزش و پرورش شده بودند و قصد ايجاد تحولي تازه در آموزش و پرورش كل كشور داشتند. مربي‌هاي پرورشي هم در ايجاد اين تحولات نقش برجسته‌اي داشتند. خصوصا در مدارس دخترانه كه بلوغ دختران در آن زودتر از پسران رخ مي‌داد.مساله اما تنها لباس و پوشش نبود. گرايش به دين و انجام شعاير ديني هم بود. مثل برپايي نماز جماعت و خواندن سرودهاي انقلابي و شركت در آيين‌ها و مراسم سياسي، نظير راهپيمايي‌ها و تجمعات سالانه انقلاب كه در سراسر كشور به شكل يكپارچه برپا مي‌شد. جنگ به همه ‌چيز شتاب داده بود از جمله تغييرات درون حكومت كه آن هم شتاب گرفته بود. دولت دوران جنگ هم ديگر دولت ابتداي انقلاب نبود. ساده‌زيستي يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي آن دولت بود. دولتي به رياست مهندس ميرحسين موسوي كه در آن روزها بسيار مورد حمايت آيت‌الله خميني بود. آن روزها از تجمل هيچ اثري نبود. از نظر ظاهر چندان تفاوتي ميان دولت و مردم نبود. به همين خاطر دولت ميان مردم محبوب شده بود. خصوصا نخست وزير كه با بخش‌هاي وسيعي از جوانان انقلابي در ارتباط بود. همان ارتباط‌ها سال‌ها بعد او را در كانون توجه سياسيون قرار داده بود. تحولات دهه ۶۰، اما تحولاتي پايدار نبود. با پايان جنگ و روي كار آمدن دولت سازندگي، بسياري معيارها در هم ريخته بود. ورود تجمل به زندگي بسياري از سياسيون، كشور را وارد دوران تازه‌اي كرد كه بازگشت از آن ديگر غيرممكن بود. نوعي دوگانگي ميان شعارها و رفتارها از همان دوران بروز كرده بود و همين فاصله ميان مردم با دولتمردان را بيشتر كرده بود. دولتمردان ساده زيست دهه ۶۰، به تاريخ پيوسته بودند و دولتمرداني جديد جاي آنها را گرفته بودند. هر چند كه شعارها همچنان همان شعارها بود. كشور از آن پس دگرگوني‌هاي بسياري را شاهد بود از جمله رخداد «دوم خرداد۷۶» كه دور تازه‌اي از تغييرات را آغاز كرده بود. خاكستري جاي خود را به رنگ‌هاي شاد داده بود و موسيقي به زندگي مردم بازگشته بود. هر چند اين دوران هم با رخداد بعدي دستخوش چالش شده بود. ۱۸ تير ۷۸، هم دانشگاه و هم كشور را با موضوعي تازه روبه‌رو كرده بود. نسل دانش‌آموز دهه ۶۰ حالا دوران تازه‌اي را با تحولات تازه آغاز كرده بود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون