مهدي بيكاوغلي
ماجراي صدور احكام غيرمتعارف حجاب از سوي يك شعبه خاص در مواجهه با اقشار مختلف شهروندان به اندازهاي ميان افكار عمومي ايرانيان بازتاب پيدا كرد و نقد حقوقدانان و مردم را در پي داشت كه سرانجام رييس و معاون اول دستگاه قضايي را به واكنش واداشت. غلامحسین محسنی اژهاي و محمد مصدق تلويحا اشاره كردند كه صدور احكام قضايي بايد مبتني بر قانون و در راستاي اقناع افكار عمومي باشد نه اينكه باعث وهن مردم نسبت به نظام تصميمسازيهاي قضايي شود. يكي از احكامي كه طي روزهاي اخير منشأ بروز دامنه وسيعي از بحث و تبادل نظرها ميان مردم و حقوقدانان شده است، حكمي است كه اخيرا در پرونده افسانه بايگان صادر شده است. پس از صدور احكامي مانند شستن ميت در غسالخانه، مراجعه به روانپزشك و... افسانه بايگان هم كه براي تماشاي نمايشي در تئاتر شهرزاد با كلاه حاضر شده بود محكوم به 2سال حبس و مراجعه به روانپزشك شده است. ديروز خبر رسيد روساي 4 انجمن روانشناسي كشور ابعاد مختلف مرتبط با اين حكم را از منظر روانشناسي عمومي و اجتماعي بررسي كرده و خواستار تجديد نظر اساسي در صدور يك چنين احكامي شدهاند. وكيل افسانه بايگان اما با بررسي حقوقي اين پرونده ابعاد مختلف اين حكم را از منظر قانوني زير سوال ميبرد و آن را غيرمتعارف ارزيابي ميكند. الميرا نوري زينال با اشاره به اينكه بارها در سريالها، فيلمها و محصولات نمايشي شبكه خانگي، زنان با كلاه حضور داشتهاند، اعلام ميكند كه «در دادنامه هيچ استدلال حقوقي براي استناد به ماده مذكور و صدور مجازاتهاي موصوف يافت نميشود.»
پرونده خانم افسانه بايگان در خصوص پوشش ايشان بازخوردهاي فراواني در فضاي عمومي و رسانهها ايجاد كرده است؛ به عنوان وكيل افسانه بايگان ميفرماييد اين پرونده چگونه تشكيل شد؟
در پي تشكيل پرونده براي خانم بايگان به دليل حضور ايشان در سالن شهرزاد براي تماشاي تئاتر كافه عاشقي با پوشش كلاه اتهامي ذيل عنوان «قرار دادن حالت و وضعيت بيحجابي در انظار عمومي و نهايتا انتشار يافتن تصاوير در فضاي مجازي» عليه ايشان صادر شد. در ادامه به استناد قسمت دوم بند ٣ ماده ٦٤٠ قانون مجازات اسلامي ١٣٧٥ به ايشان تفهيم و كيفرخواست صادر شد (در حالي كه ايشان نه خود تصاوير را منتشر كردهاند نه به آن علم داشتهاند و نه اساسا رفتار ايشان مشمول ماده ميشود) و در نهايت پرونده ايشان به شعبه ١٠٨٨ مجتمع قضايي ارشاد ارسال شد.
استفاده از كلاه آيا نماد بيحجابي يا بدحجابي محسوب ميشود؟ در بسياري از آثار فرهنگي ميبينيم كه بانوان كلاه به سر دارند و اين آثار در صدا و سيما هم پخش ميشود چرا در مورد خانم بايگان اين موضوع اين اندازه حساسيتزا شده است؟
دقيقا، اصل تعقيب به خاطر استفاده از پوشش كلاه درحالي كه تصوير بسياري از سينماگران با اين پوشش در پلتفرمهاي رسمي وجود دارد و در بسياري از سريالها و فيلمهاي شبكه نمايش خانگي از اين نوع پوشش استفاده ميشود، به هيچوجه قانعكننده نيست. حضور بانوان با كلاه در فيلمها و سريالها و... در واقع تاييد ضمني و تلقي كلاه به عنوان نوعي پوشش است. اين در حالي است كه حكم صادرشده در مورد خانم بايگان اين تلقي را، با ترديد جدي مواجه ميكند. به عبارت روشنتر به نظر ميرسد نوعي برخورد دوگانه در خصوص امري واحد مشاهده ميشود كه افكار عمومي را با تضادهاي بسياري مواجه ميكند.
آيا در دادگاه به اين اقتضائات اشاره كرديد؟ اساسا روند رسيدگي به اين پرونده چگونه طي شد؟
در دادگاه با تشكيل دو جلسه رسيدگي، به ايشان اتهام «تشويق به فساد و فحشا از طريق بيحجابي» به ايشان تفهيم شد و قرار نظارت قضايي مبني بر منع دسترسي ايشان به شبكه اينترنت با توقيف تلفن همراه ايشان و سيمكارت(هاي) متعلق به ايشان صادر شد كه ايشان از حقوق شهروندي به اين قرار تمكين نكرده و جهت رسيدگي به آن در دادگاه تجديد نظر اعتراض كرديم. نهايتا دادنامه به استناد بند دوم ماده ٦٣٩ صادر شد.
ظاهرا قرار نظارتي عليه افسانه بايگان هم صادر شد كه گوشي تلفتن همراهشان را تحويل دهند. ظاهرا خانم بايگان از اين درخواست استنكاف ورزيدند. برخي حقوقدانان معتقدند بخشي از سنگين شدن حكم ناشي از مقاومت خانم بايگان بر استيفاي حقوق شهرونديشان است. شما اين را تاييد ميكنيد؟
بر اساس قانون، قرار نظارتي كه براي ايشان مبني بر توقيف گوشي و منع دسترسي به شبكه اينترنت و... صادر شد، و مصداق هيچيك از بندهاي ماده ٢٤٧ قانون آيين دادرسي كيفري نيست؛ ضمن اينكه صدور اين قرار، نقض حقوق شهروندي است كه مدنظر قانونگذار نبوده است. به نص ماده ٢٤٧ و نيز صراحت آييننامه شيوه اجراي قرارهاي نظارت و تامين قضايي هيچگونه ترديد و شبههاي در خصوص غيرقانوني بودن قرار صادره باقي نميگذارد. و در دادنامه هيچ استدلال حقوقي براي استناد به ماده مذكور و صدور مجازاتهاي موصوف يافت نميشود. در 4 صفحه دادنامه، دادرس تنها به بيان نظرات شخصي خود و تفسير به راي مواد قانون پرداخته . حتي از جانب ايشان حرفهايي بيان شده كه مطلقا در جلسه دادرسي عنوان نشده بودند. نهايتا در مورد پرسش شما هم بايد بگويم با توجه به اينكه هنرمندان ديگري كه در اين شعبه به اتهامشان رسيدگي و دادنامه عليه آنها صادر شد نيز مجازات سنگيني دريافت كردند، نميتوان با اطمينان گفت كه اصرار ايشان بر استيفاي حقوق شهروندي و حق اعتراض بر قرار نظارت قضايي صادره در صدور چنين حكمي تاثير مستقيم داشته است.
اگر قرار باشد به عنوان يك كارشناس حقوقي به اين حكم نقدي داشته باشيد، به چه گزارههايي در نقد حكم صادره اشاره ميكنيد؟
اساسا رفتار ارتكابي توسط افسانه بايگان، مبني بر حضور در سالن تئاتر شهرزاد با پوشش كلاه نه مصداق در معرض قرار دادن شيئي است كه عفت و اخلاق عمومي را جريحهدار كند (كه در دادسرا به ايشان تفهيم شد) و نه ترويج و تشويق به فساد و فحشاست (كه در شعبه ١٠٨٨ در جلسه دوم رسيدگي به ايشان تفهيم شد.) هنرمنداني كه از پوشش كلاه استفاده كردهاند با توجه به رويه مرسوم قصد تخطي از قانون و ارتكاب رفتار مجرمانه را نداشتهاند. مضافا اينكه عدم واكنش رسمي به پوشش كلاه و استفاده از اين نوع پوشش در فيلمها و سريالها و انتشار تصوير برخي سينماگران با كلاه در پلتفرمهاي رسمي مبني بر تاييد كلاه به عنوان نوعي پوشش است.
اما با چه استناد قانوني و حقوقي اين حكم صادر شده است؟
اساسا هيچگونه استدلال حقوقي در دادنامه مبني بر نسبت دادن عنوان مجرمانه ترويج و تشويق به فساد و فحشا يافت نميشود و نه عنصر مادي اين جرم محقق شده و نه عنصر معنوي آن. بنابراين انتساب چنين عنوان مجرمانهاي فاقد وجاهت قانوني است. علاوه بر موارد فوق، تشخيص بيماريها و ناهنجاريهاي شخصيت امري تخصصي و با روانپزشك است نه قاضي. بهطور كلي ميتوان گفت كه دادنامه صادر شده صرفا بيان نظرات شخصي قاضي صادركننده است. عجيب اينكه در جلسات رسيدگي نيز نماينده دادستان حضور نداشت و قاضي رسيدگيكننده نقش دادستان و قاضي را توامان ايفا كردند كه اين شيوه رسيدگي نيز خلاف قانون و اصل بيطرفي قاضي است.
صدور احكام غيرمتعارف در خصوص حجاب كه اخيرا در اين شعبه بازتابهاي وسيعي پيدا كرده، باعث واكنش رييس قوه قضاييه به موضوع شد. رييس قوه قضاييه از قضات خواستند كه از صدور احكامي كه باعث شكلگيري ابهام در افكار عمومي ميشود، خودداري كنند. فكر ميكنيد اين تذكارهاي اصلاحي رييس عدليه تغيير در اين نوع حكمها ايجاد كند؟
خوشحاليم كه رييس محترم قوه قضاييه به صدور اين احكام كه حقيقتا موجب وهن دستگاه قضا و توهيني است به قضات، در سخنراني خويش واكنش نشان دادند. اميدواريم شاهد نقض اين احكام در دادگاه تجديدنظر و ديوان عالي كشور باشيم و نيز اميدواريم كه قضات صادركننده دادنامهها در رويه خود تجديدنظر کنند .
درخواست و مطالبه شما از ساختار قضايي كشور در خصوص اين پرونده و ساير پروندههاي مرتبط با حجاب چيست؟
مهمترين درخواست ما و اساسا همه وكلا و حقوقدانان نظارت قضايي توسط مسوولان عاليرتبه دستگاه قضاست تا انشاءالله شاهد چنين رويهها و صدور مجدد چنين احكام و قرارهايي نباشيم.
اميدواريم كه قضات صادركننده دادنامهها در رويه خود تجديدنظر کنند
قرار نظارتي كه براي ايشان مبني بر توقيف گوشي و منع دسترسي به شبكه اينترنت و... صادر شدو مصداق هيچيك از بندهاي ماده ٢٤٧ قانون آيين دادرسي كيفري نيست
پرونده عليه افسانه بايگان به دليل حضور ايشان در سالن شهرزاد براي تماشاي تئاتر كافه عاشقي با پوشش كلاه اتهامي ذيل عنوان «قرار دادن حالت و وضعيت بيحجابي در انظار عمومي و نهايتا انتشار يافتن تصاوير در فضاي مجازي» عليه ايشان صادر شد
حضور بانوان با كلاه در فيلمها و سريالها و... در واقع تاييد ضمني و تلقي كلاه به عنوان نوعي پوشش است