حقوق و پايبندي حرفهاي روزنامهنگاران
اين برخورد دوگانه هم خودش از مشكلات بسياري است كه براي رسانه اتفاق ميافتد. او ادامه داد: بحث بعدي درباره اخبار محرمانه است كه در مملكت ما زياد است و اكثرا هم جاهاي مختلف ميگويند كه شما اخبار محرمانه را منتشر كرديد. من يك نقلقولي كنم از دكتر وردينژاد زماني كه مدير خبرگزاري ايرنا بود. او روايت كرد: «زماني كه من به ايرنا رفتم يك بولتن محرمانهاي بود كه بسيار ضخيم هم بود و هر روز براي مقامات ميرفت. من يواش يواش اين بولتن را اينقدر كوچك و كوچك كردم كه بولتن محرمانه اصلا ديگر وجود خارجي نداشت اگر هم بحثي ديگر خيلي محرمانه بود دو، سه نامه بود كه ميرفت. او توضيح داد كه هيچ اتفاقي هم در مملكت نيفتاد.» ببينيد، اين يك درس به ما ميدهد. اين درس اين است كه ما زنداني اعتقادات خودمان شدهايم. ما اعتقاد داريم كه مثلا اين موضوع محرمانه است و نبايد به مردم برسد. همان مسالهاي كه مردم را بيگانه ميدانيم.
استقلال روزنامهنگاران
مهاجري هم در پايان به مولفه ديگر در موانع پايبندي به اصول حرفه روزنامهنگاري اشاره كرد و گفت: يكي بحث عدم استقلال روزنامهنگاران است. وقتي كلمه مستقل بودن يك حرفهاي را ميخواهيم مثال بزنيم معمولا قضات را مثال ميزنند كه قاضي بايد مستقل باشد. مستقل از چه... يعني حتي رييس قوه قضاييه اجازه ندارد به يك قاضي دستور بدهد كه تو اين فرد را محكوم كن يا نكن. براي او قرار وثيقه صادر كن يا مثلا قرار كفالت. چنين اجازهاي را نداريم و اتفاقا ميبينيم اين استقلال قضات گاهي اوقات منجر به صدور احكام بسيار شجاعانه ميشود. اخيرا دو، سه مورد آن را ديديم ديگر... وقتي كه يك قاضي ميآيد در ديوان عدالت اداري درست در مقابل رييسجمهور ميايستد، ميگويد حكم معاون تو خلاف قانون است، اين يعني مستقل بودن قضات يا مثلا فرض كنيد همان قاضياي كه آمد احكام چندصدنفر افرادي را كه ميخواستند استخدام در آموزش و پرورش بشوند، لغو كرد يعني يك قاضياي كه توانست از استقلال خودش استفاده بكند. اين در همه دنيا شناخته شده است. حالا اگر اين را بخواهيم در مورد روزنامهنگار ترجمه كنيم واقعا روزنامهنگار از چه چيزي مستقل باشد؟ به نظر من از قدرت و ثروت. يعني يك روزنامهنگار بايد بتواند بدون اينكه لكنت بگيرد در مقابل همه اركان قدرت در نظام، همه اركان حكومت در نظام اگر بتواند لكنت نگيرد، اين همان معناي مستقل شدن در روزنامهنگاري است.
او ادامه داد: يك تلفن، يك روزنامهنگار مستقل را و يك سردبير مستقل را از موضعش عقب نميكشاند. هميشه هم اين استقلال به معني اين نيست كه افراد از بيرون تهديد ميشوند، گاهي اوقات تطميع است يا ميگويد كه مثلا قرار است به شما فلان امكان را بدهيم تا شما بتوانيد كار روزنامهنگاريتان را انجام بدهيد. آقاي رييس، آقاي سردبير اگر شما اينگونه رفتار بكنيد من يارانه شما را قطع ميكنم. آگهي شما را قطع ميكنم. معني اين فقط يك تهديد عليه موجوديت رسانه نيست. تهديد عليه استقلال حرفهاي است و مكرر ميشناسم روزنامهنگاراني كه به خاطر اين تهديدها و به خاطر اين تطميعها استقلال خودشان را از دست دادند و از دست دادن استقلال حرفهاي يعني از دست دادن شرف حرفهاي و شرافت روزنامهنگاري كه به هر حال به جاهاي بدي ميكشاند. در آخر اينكه روزنامهنگاري هنوز هم جزو شغلهاي لذتبخش در كشور است.