تغيير چهره شهرها، تا چه حد قابل دفاع است؟!
محمد نيكوفر
يكشنبه، 2 تيرماه 1398:
روزهاي زيادي است كه از حضور من در شهر ليسبون ميگذرد. اين شهر آخرين نقطه تور دوچرخهسواري امسال من در اروپاست. اكنون فرصت دارم تا در اين شهر استراحت كرده و نيز از نقاط ديدني شهر ديدن كنم. در چند نقطه شهر ليسبون اين نوع از اسكلتبندي را در مقابل برخي ساختمانهاي در حال ساخت ديدهام. به نظر ميرسد نماي قديمي ساختمان را بستهاند تا مجددا از آن در بازسازي ساختمان استفاده كنند. از آنجا كه اين روش در نقاط ديگر شهر نيز تكرار شده است، احتمال ميدهم بايد نوعي الزام قانوني در اين زمينه وجود داشته باشد. طبيعتا مالك ساختمان نميتواند با اين نوع محدوديت بر تعداد طبقات بيفزايد يا اينكه مرز ساختمان را تغيير دهد.
اين شايد از نظر سرمايهگذار بخش مسكن نوعي مقررات دستوپاگير تلقي شود، اما از نظر حفظ زيبايي ظاهري و معماري شهري، نيز از نظر حفظ بافت بومي شهر عامل مهمي به حساب ميآيد. با اين نوع محدوديتها ظاهر معماري شهري دچار انقلاب دايمي نميشود. اين روش اعمال محدوديت را تنها در شهر ليسبون ديدهام، اما تا آنجا كه در سفرهاي خود در شهرهاي مهم و تاريخي در اروپا شاهد بوده و حتي از اهالي بومي آن شهرها پرسيدهام، امكان تغيير حتي در حد همان استانداري كه در ليسبون رعايت ميشود، در مراكز سنتي ديگر شهرهاي اروپايي وجود ندارد و مالكان اجازه تغيير در اسكلت و نيز نماي ساختمان خود را ندارند و تنها ميتوانند تغييراتي در حد تعمير، تزريق موادي در درون ديوارها براي عايقبندي يا استفاده از شيشههاي دوجداره اعمال كنند.
همه برنامهها و سياستها در اروپا قابل دفاع نيستند، اما ما ميتوانيم برنامههاي مختلف را مقايسه كرده و در مورد روش بهتر يا بهترين روشها قضاوت كنيم. آنچه من در مورد زادگاهم اصفهان از نزديك شاهد بوده و ميتوانم در مورد آن بنويسم، آن است كه از اواخر دهه شصت با شروع فروش تراكم منابع زيادي براي شهرداري در جهت سرمايهگذاري عمراني ايجاد شد كه در پي آن كارهاي مثبت فراواني نيز در شهر به انجام رسيد، ازجمله؛ تعريض بستر زايندهرود، بهسازي حاشيه رودخانه، تعمير جداول خيابانها و آسفالت معابر، احداث كمربنديهاي جديد و ... اما اين يك طرف سكه بود. از آن پس سرمايهگذاري در بخش مسكن با پرداخت عوارض به شهرداري بسيار سودآور و اين باعث ايجاد يك انقلاب در سيماي شهري و خصوصا در كوي و محلات قديمي سنتي اصفهان شد. اين تغييرات تنها به افزايش عرض كوچهها محدود نشد و طي سه دهه تقريبا ارتفاع اكثر ساختمانها در اين محلات بيشتر و بيشتر افزايش يافت و اين خود به ايجاد مشكلات ثانويه در اين محلات سنتي دامن زد.
مثال ديگري در اين مورد احداث ارگ جهاننماست كه در مركزيترين نقطه شهر و درست در مقابل ساختمان مركزي شهرداري اصفهان اجرا شد. اين مركز خريد بعد از تخريب يك كارونسراي قديمي ساخته شده است. در آنجا ساختماني بنا شده است كه نما و ظاهر آن هيچ تناسبي با معماري سنتي اصفهان ندارد. احتياجي نيست كه داراي تخصص معماري باشيد تا به اين تضاد آشكار ظاهر اين ساختمان با بافت معماري اسلامي-ايراني اصفهان پي ببريد. ممكن است طراحان يا سرمايهگذاران ادعاهايي در مورد فلسفه ساخت و دفاع از نوع نماي آن در اينجا و آنجا ابراز كرده باشند، اما به قول سعدي: «مُشك آن است كه ببويد، نه آنكه عطار بگويد.»