«چرا اينجا اينجوري شده؟.... پس كافه كجاست؟» اينها بخشي از ديالوگ بين دو دختر حدودا 20 ساله است كه يكي از آنها كولهاي هم بر پشت دارد. دختر دوم اما انگار تازه چيزي يادش آمده باشد، ميگويد: فكر كنم اينجا هم جزو كافههايي است كه دانشگاه آنها را بسته، چون هم مقابل دانشگاه است و هم خيلي شلوغ بود. پسري كه گويا او نيز همراه آنهاست و تازگي به آنها پيوسته وارد بحثشان ميشود و سوال قابل تاملي را مطرح ميكند: پس چرا فقط اين دو تا كافه را بستهاند؟ چون وقتي داشتم ميآمدم ديدم كه هنوز تعدادي از آنها باز هستند! سوالي كه به نظر ميرسد هيچ كدام جوابي براي آن ندارند، چراكه سوار ماشين پسر شده و از محل دور ميشوند. احتمالا ميروند تا گعدهشان را در كافه ديگري برگزار كنند.
يك سناريوي يكساله
اينجا يكي از چند خيابان اطراف دانشگاه تهران است كه تا همين چند هفته قبل به نوعي نقطه ثقل كافههاي تهران بود. خيابان پورسينا در ضلع شمالي دانشگاه تهران كه حداقل 5-4 كافه در آن قرار داشت اما حالا دو، سه هفتهاي ميشود كه تعداد آنها به يكي، دو تا تقليل پيدا كرده است. دليلش هم برميگردد به سياستهاي دانشگاه كه منجر به تعطيلي آنها شده است. آنچنانكه امروز ديگر حتي آثاري از دكور و تزئينات آنها باقي نمانده است! سريالي كه خيليها معتقدند اولين جرقههاي آن از تابستان سال گذشته زده شد. يعني زماني كه محسن منصوري، استاندار وقت تهران در مصاحبهاي از جلسهاي ياد كرد كه در آن گزارشي از اماكني كه در شهر تهران ساختارشكني ميكنند همچون برخي كافهها و رستورانها كه با اهدافي خاص در اطراف دانشگاهها شكل گرفتهاند و ارتباط آنها با ساختارهاي بيگانه رصد شده، سخن گفت. او همچنين آن زمان تاكيد كرد كه در آيندهاي نزديك براي ساماندهي آنها به زودي طرح عملياتي اجرايي خواهد شد. او همچنين در حاشيه نشست خبري خود در پاسخ به سوال خبرنگار اعتماد در مورد جزييات اين اظهارات تنها به گفتن اين جمله اكتفا كرد كه فعلا اجازه بدهيد از اين مساله بگذريم! به وقتش اطلاعرساني خواهد شد!
حالا بعد از يكسال به نظر ميرسد با انتشار نامه منتسب به رييس دانشگاه تهران وعده استاندار قبلي تهران محقق شده باشد. رييس دانشگاه تهران در اين نامه، با افتخار از حذف و جمعآوري كافههاي اطراف تهران كه مالكيتِ ساختمانهايش در اختيار دانشگاه بوده، نوشته و اعلام كرده كه كافه پنجره، كافه ايما، كافه باراكا، كافه سكو و... به خواست و دستورِ اين دانشگاه تعطيل شدهاند. اما شايد قابل تاملترين بخش اين نامه دليل نويسنده آن، براي تعطيل كردن كافهها باشد. دلايلي از جمله «جلوگيري از اشاعه فرهنگ غيرخودي»، «صيانت از فرهنگ اصيل ايراني-اسلامي» و «جهاد علمي براي تحقيق دانشگاه كارآفرين»!
مهمترين نكته نامه آنجاست كه رييس دانشگاه حتي فعاليتهاي كافههايي كه مالكيتِ آن با دانشگاه نيست را هم زير سوال ميبرد و اعلام ميكند كه «همكاران و نيروهاي مامور، وظايف خود را با جديت پيگيري ميكنند».
موضوعي كه باعث شده تا بسياري از كاربران و كارشناسان، از آن به عنوان «خالصسازي» كافهها ياد كنند!
با اين وجود به نظر ميرسد اعضاي كميسيون فرهنگي نيز حداقل در ظاهر از اين ماجرا بياطلاع هستند. مجيد نصيرايي، عضو كميسيون فرهنگي و اجتماعي مجلس با اظهار بياطلاعي از وجود چنين نامهاي گفته است: اگر اين نامه صحت داشته باشد بايد اذعان كنيم كه نامه عجيبي است! يعني اولا چرا رييس يك دانشگاه براي پلمب 15 كافه به كميسيون فرهنگي مجلس نامه بنويسد و ثانيا اصلا دليل اين دانشگاه براي پلمب اين كافهها چيست؟ مگر دانشگاه اداره تعزيرات است؟!
او البته تاكيد كرده كه اگر دانشگاه مثلا به خاطر تغيير كاربري اين كافهها را ميبست يا مثلا بعد از اتمام قرارداد آنها اين كار را ميكرد، شايد قابل توجيه بود ولي اينكه به بهانه «جلوگيري از اشاعه فرهنگ غيرخودي» يا مثلا «صيانت از فرهنگ اصيل ايراني-اسلامي» بخواهد اين كار را بكند به نظرم اصلا منطقي نيست.
انتشار اين نامه عجيب همانطور كه پيشبيني ميشد با موجي از واكنشها در رسانهها و البته فضاي مجازي همراه بود. با اين حال، نه دانشگاه تهران نسبت به اين تعطيليها واكنشي نشان داده و نه وزارت علوم و نه حتي نيروي انتظامي. كما اينكه پيگيريهاي خبرنگار «اعتماد» از نيروي انتظامي تهران و همچنين با استانداري تهران به نتيجهاي نرسيده و آنها با وعده «پيگيري ميكنيم» و طولاني كردن فرآيند معرفي يك مسوول براي پاسخگويي عملا سعي در طفره رفتن از بار مسووليت در مورد اين موضوع و نامه عجيب داشتند!
نامه جعلي
در كنار تمام زواياي عجيب و غريب و پيدا و پنهان تعطيلي كافههاي اطراف دانشگاه تهران، به نظر ميرسد نامه منتسب به رييس دانشگاه تقلبي باشد. اين را يك منبع موثق به «اعتماد» ميگويد و اضافه ميكند: اين را هر كسي كه كمي از قوانين اداري سررشته داشته باشد هم به سادگي ميتواند متوجه شود. ولي همين قدر بدانيد كه اين نامه جعلي است.
خوديها و غيرخوديها
همانطور كه گفته شد تعطيلي تعدادي از كافههاي اطراف دانشگاه تهران در حالي صورت ميگيرد كه هنوز تعدادي از كافههايي كه ملك آنها متعلق به دانشگاه است همچنان به كار خود ادامه ميدهند. كافه كارسو يكي از همين كافههاست كه درست چند پلاك ثبتي با كافههايي كه در خيابان پورسينا و در ضلع شمالي دانشگاه تعطيل شدهاند، فاصله دارد. براي ورود به كافه بعد از گذشتن از يك حياط نقلي وارد سالني ميشوي كه با .... تزيين شده و داخل آن پر است از كتابهاي آييني و مذهبي و دفاع مقدس. جواني با هيبت مذهبي پشت ميز و كامپيوتر رزروشن نشسته و مشغول ور رفتن با گوشي موبايل خود است. سالن خلوت است و تنها دو پسرجوان در انتهاي آن و پشت ميزي مشغول صحبت هستند. به گفته كافهدار جواني كه پشت كامپيوتر پذيرش نشسته، آنها نيز ملك كافه را از دانشگاه تهران اجاره كردهاند. او در پاسخ به اين سوال كه آيا تاكنون اخطاري براي تعطيلي كافهتان از سوي دانشگاه دريافت كردهايد يا نه؟ ميگويد: نه، اصلا.
جوان كه نميخواهد نامي هم از او برده شود، از تعطيلي كافههاي همسايه خود در همان خيابان خبر دارد و در مورد دلايل آن معتقد است؛ هنگام عقد قرارداد با دانشگاه، كافهداران فرمي را امضا ميكنند كه در آن شرايطي لحاظ شده كه ملزم به رعايت آن هستند و اگر آنها را ناديده بگيرند، دانشگاه ميتواند قراردادشان را فسخ و آنها را تعطيل كند. مثل الزام به ممنوعيت دخانيات يا رعايت حجاب. احتمالا دليل تعطيلي كافههاي همسايه ما هم همين موارد بوده است. يعني پلمب نشدهاند، بلكه فسخ قرارداد شدهاند يا ديگر قراردادشان تمديد نشده است وگرنه چرا هيچ كس به ما كه مفاد قراردادمان را اجرا ميكنيم تذكري نداده يا نخواسته اينجا را تعطيل كند؟!
او البته به گفته خودش خبري از سرنوشت كافههاي همكاري كه تعطيل شدهاند، ندارد. كافه گلدون در ابتداي تقاطع خيابان قدس و خيابان بزرگمهر يكي ديگر از كافههايي است كه هنوز باز است . اينجا نيز ورودي كافه پر است از المانهاي جنگ و دفاع مقدس از فانوس و چفيه گرفته تا كتابهاي مرتبط و عكسهايي از آن دوران. گرچه ديگر خبري از حياط نيست و بعد از در و طي كردن چند متر راهرو و گذر از دري چوبي وارد كافه ميشويد. خانم ميانسالي كه پشت ميز پذيرش نشسته در پاسخ به اين سوال كه چطور شما هنوز باز هستيد و توسط دانشگاه تعطيل نشدهايد، ميگويد: آخر ما ملكمان را به صورت شخصي اجاره كردهايم و با دانشگاه رابطهاي نداريم.
او نيز كه مانند همكارش نميخواهد خودش را معرفي كند با لحن معناداري ادامه ميدهد: البته از ماجراي پلمبها بينصيب نيستيم. همين قبل از اربعين بود كه آمدند و به جرم رعايت نكردن شوونات اسلامي و پذيرش مشتريان بدحجاب كافه را تعطيل كردند. درست مثل همه كافههايي كه در خيابان بزرگمهر و ساير خيابانهاي اطراف بودند! بعد هم دو هفتهاي هر روز ما را بردند و آوردند تا بعد از تعهد گرفتن و هزار جور توپ و تشر، بعد از 25 شهريور اجازه دادند كه دوباره باز كنيم.
دختري كه مشتري كافه است و همراه پسري در حال حساب كردن صورتحساب هستند در حالي كه چند قدم تا خروج از در فاصله دارد يك دفعه ميگويد: خب معلوم است چرا... به خاطر سالگرد ناآراميهاي پارسال بوده ديگه!
زن صاحب كافه و دختر نگاه معناداري به هم ميكنند و زن ميانسال به مشترياش لبخندي ميزند و با اين جمله بدرقهشان ميكند: خوش آمديد...به اميد ديدار مجدد.
دانشجويان نيز تقريبا همين ديدگاهها را دارند. يكي از آنها كه دانشجوي سال دوم حقوق است به خبرنگار اعتماد ميگويد: واقعا نميدانيد دليلش چيست؟ الان همه دانشجويان ديگر مطمئن هستند كه تعطيلي كافهها به بهانه توسعه دانشگاه است. اما كاري از دست كسي بر نميآيد.
دوستش كه به گفته خودش دانشجوي سال سوم فيزيك است، اما نظري مخالف او دارد، ميگويد: چرا نميتوانيم؟ دانشجويان و به خصوص دانشجويان دانشگاه ما هميشه ثابت كردهاند كه براي حقيقت و دفاع از حقوق خود و مردمشان، نه تنها كوتاه نميآيند كه روي خواستههاي بحقشان اصرار ميكنند.
تعطيليهاي طراحي شده
به نظر ميرسد اين سخنان چندان هم به دور از واقعيت نباشد. به خصوص آنكه يك منبع موثق در گفتوگو با خبرنگار اعتماد در مورد دليل اصلي تعطيلي كافهها ميگويد: به هر حال كافهها محل تجمع جوانان و دانشجويان هستند و با توجه به ناآراميهاي گذشته ميتواند نقاطي براي شكلگيري دوباره نطفه ناآراميهاي ديگري باشد! براي همين طبيعي است كه تلاش شود تا كافههاي اطراف دانشگاه تعطيل و از تعداد آنها كم شود و در اين ميان كافههاي تحت مالكيت راحتترين گزينه براي اجراي اين طرح هستند!
كنار هم قرار دادن قطعات اين پازل اما وقتي كاملتر ميشود كه بدانيد از ابتداي سال جاري و به خصوص طي دو، سه ماه گذشته، تقريبا همه كافههاي محدوده ميدان وليعصر تا كارگر حداقل يكبار پلمب شدهاند! گرچه بسياري از آنها اصلا در تملك دانشگاه نبودهاند. يكي از جوانان كافهداري كه به گفته خودش بيش از يك دهه است كه در اين منطقه كافه دارد و حدود 3 ماه قبل پلمب شده و مانند كافه گلدون بعد از 20 روز رفت و آمد و برخوردهاي آنچناني و البته تعهد گرفتن دوباره بازگشايي شده در گفتوگو با خبرنگار اعتماد ماجراي تعطيلي كافهاش را اينگونه تعريف ميكند: تا چند ماه بعد از ناآراميهاي سال گذشته همه چيز خوب بود. يعني كمتر كسي ميآمد و به ما گير ميداد. اما تقريبا از ابتداي سال كنوني ورق برگشت. يعني سختگيريها بيشتر شد. يعني هر از چندگاهي ماموران اماكن ميآمدند و تذكري ميدادند و ميرفتند تا اينكه حدود 3 ماه قبل يك روز چند نفر لباس شخصي آمدند داخل و شروع كردند به فيلمبرداري از مشتريان. بعد هم بدون اينكه تذكري در كار باشد نامه پلمب را دستم دادند! او ادامه ميدهد: آنها ميخواستند همان موقع كافه را پلمب كنند ولي اينقدر خواهش و التماس كرديم كه رحم و قبول كردند كه فردا كافه را ببندند و اين آغاز كابوس وحشتناكي بود كه حدود سه هفته ادامه داشت.
آهي ميكشد و ادامه ميدهد: اوايل كه اصلا ما را راه نميدادند. بعد هم كه راهمان دادند طوري با ما برخورد ميكردند كه انگار مجرم هستيم. برخوردهايي كه فكر نميكنم تا آخر عمر فراموششان كنم! در نهايت نيز ماموري كه آنجا بود پس از توجيه! به من گفت كه بايد بنويسيد، اگر مشتريان شما حجاب را رعايت نكنند ديگر قراردادتان تمديد نخواهد شد. من ابتدا مخالفت كردم. استدلالم هم اين بود كه وقتي شما يا خانواده اين بچهها، نميتوانيد حريف آنها شويد چطور انتظار داريد كه ما و مغازهدارها، از آنها بخواهيم كه حجابشان را رعايت كنند...؟ ولي بالاخره آن مامور خودش اين متن را نوشت و من هم مجبور شدم براي باز شدن مجدد كافهام، آن را امضا كنم!
اين كافهدار نه چندان جوان البته تاكيد ميكند: اين پلمبهاي پيدرپي نه تنها باعث شده تا بسياري از كافهدارها مثل «گودا» خودشان ديگر توان ادامه فعاليت را نداشته و محل كسبشان را جمع كنند، بلكه دستاورد ديگري را هم به همراه داشته است، چراكه تا ديروز كافهدارها از دانشجويان و كارگران ايراني براي اداره محل كسبشان استفاده ميكردند ولي حالا ديگر كمتر دانشجو و كارگر ايراني را ميتوانيد پيدا كنيد كه راغب باشند در كافهها كار كنند. براي همين كافهها به استخدام كارگران افغاني روي آوردهاند!
او در مورد اينكه ماموران چرا بايد دست به تعطيلي گسترده كافههاي اطراف دانشگاه بزنند نيز پاسخي ميگويد كه در جاي خود قابل تامل است؛ «نميدانم. احتمالا نميخواهند جوانان در اين پاتوقها دور هم جمع شوند! اتفاقا ما هم همين سوال را از ماموران پرسيديم. آنها ميگفتند اينها بخشي از طرحي است كه از قبل طراحي شده و آنها نيز ملزم به اجراي آن هستند. در واقع به نظر ميرسد به دنبال اين هستند كه شبكهاي از كافههاي همفكر و همطيف خود را باقي بگذارند و بقيه را ببندند، چون هنوز تعدادي از كافههاي همفكر دانشگاه كه مالك آنها نيز خود دانشگاه است باز هستند. به عبارت سادهتر، آنها تلويحا تاييد ميكردند كه اين كافهها، «بايد» تعطيل شوند. حالا چه بهانهاي بهتر از بدحجابي!»
پاسخ قانعكننده دانشگاه!
در اين ميان مسلما نخستين گزينهاي كه ميتواند پاسخگو باشد، دانشگاه تهران است. گرچه دكتر مقيمي، رييس دانشگاه تهران نيز در پاسخ به خبرنگار اعتماد تنها به گفتن اين جمله بسنده ميكند كه «من در اين زمينه صحبت نميكنم. شما با روابط عمومي صحبت كنيد.» بعد از تماس با روابط عمومي، مهدي شايان، مديركل اين واحد ابتدا تلاش ميكند تا موضوع را به طرح توسعه دانشگاه ربط دهد. او در اين زمينه به «اعتماد» ميگويد: از حدود 20 سال قبل طرح ساماندهي پرديس مركزي دانشگاههاي تهران و علوم پزشكي تهران آغاز شد و در اين راستا و با كمك دولتهاي گذشته بخش قابل توجهي از املاك محوطه دانشگاه كه در اين طرح قرار داشتند، خريداري و در اختيار دو دانشگاه قرار گرفتند.
اما چرا املاك خريداري شده به جاي آنكه كاربري علمي پيدا كنند به برخي مشاغل و به خصوص كافهها اختصاص پيدا كردند؟ سوالي كه شايان در پاسخ به آن ميگويد: قرار شد تا زماني كه طرح ساماندهي بر اساس ضوابط شهرسازي به تصويب كميسيون ماده پنج شهري و شوراي عالي شهرسازي برسد، در گذشته بهطور موقت به بعضي از مشاغل به صورت كوتاهمدت اجاره داده شده است. مشاغلي كه نوع فعاليت آنها متناسب با ماموريتهاي دانشگاه نبوده است.
او ادامه ميدهد: وقتي دكتر مقيمي، رييس دانشگاه تهران شد، در همان ابتداي كارشان دستور دادند كه با توجه به اينكه نوع فعاليت اين كافهها تناسبي با فعاليت دانشگاه معتبري چون دانشگاه تهران نداشت، بساط آنها جمعآوري شود و اين فضاها در اختيار شركتهاي دانشبنيان و پژوهشي قرار گيرد. در واقع بسته شدن اين كافهها نيز در همين راستا بوده است.
جالب اينجاست كه وقتي از شايان در مورد اينكه نامه منتشر شده درست است يا خير؟ يا اينكه چرا طي اين دو سال كافهها تعطيل نشده بودند و حالا در عرض يك ماه - آن هم در شرايط خاص كنوني - تعطيل شدهاند؟ و از آن مهمتر اينكه چرا تعدادي از كافههايي كه به نظر ميرسد از لحاظ ايدئولوژيك جزو همفكران رياست دانشگاه هستند همچنان فعال هستند و بدون هيچ مشكلي به كار خود ادامه ميدهند؟ فقط به گفتن اين جملات بسنده ميكند كه موضوع همان بود كه گفتم! جز اين، هيچ گونه بحث ايدئولوژيك و خاصي نميتوانيد پيدا كنيد كه دليل تعطيلي كافهها باشد! دانشگاه تهران و مديران آن، قرص و محكم و مصمم براي حفظ و صيانت از ارزشهاي ديني و مذهبي و ملي ايستادهاند و اگر هم هر از چندگاهي شيطنتي بخواهد غباري روي پيشاني اين دانشگاه 90 ساله بنشاند، مسلما نميتواند خللي در عزم مديران آن در مسير پيش رو و انجام ماموريتهاي آنها به وجود آورد!
او همچنين در پاسخ به اين سوال كه چرا دانشگاه تهران و وزارت علوم هيچ واكنشي به نامه منتشر شده و تعطيلي عيان كافهها و البته احترام به افكار عمومي نداشته است، ميگويد: هر نهاد و سازماني سياستهاي خاص خودش را دارد. سياست ما هم اين است كه در گام اول در زمين خودمان بازي كنيم نه در زميني كه تعدادي كاربر فضاي مجازي كه اكثرا حتي جسارت اين را ندارند كه هويت خودشان را افشا كنند! از همان يكسال قبل و پيش از ناآراميهاي 1401 مشخص بود كه به عنوان نمادي از ريشهدارترين بنياد علمي اين كشور، تحت آماج قرار خواهد گرفت و همين هم شد و هر روز يك سوژه جديد دستاويزي ميشد براي ضربه زدن به اين نهاد قديمي و معتبر كشور. در اين ميان اگر وزارت علوم يا دانشگاه تهران بخواهند هر روز به اين سناريورهاي منتشر شده در فضاي مجازي پاسخ دهند، در همان دامي گرفتار خواهند شد كه در پاييز 1401، رسانههاي معاند و مخالف نظام آن را پهن كرده بودند. همان كاربران و رسانهها و خبرنگاراني كه در نهايت در طراحيهاي رسانهاي و تصويرگريها و دروغپردازيهايشان، خيال تعطيلي دانشگاه تهران را در سر ميپرورانده و همچنان نيز ميپرورانند!