• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5622 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۶ آبان

ادامه از صفحه اول

هویت فرهنگی، انسجام اجتماعی، اقتدار ملی

برای رسیدن به توسعه پایدار، برنامه نویسان و اعضای اتاق فکر در سطوح بالای قدرت، بایستی هویت ملی را با حفظ تنوع فرهنگی برای ترویج ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، اسلامی و ایرانی مدنظر قرار دهند. 
اما آن چیزی که در عرصه اجتماعی رخ نمایان کرده و بخشی از آن در فضای مجازی و حقیقی در حال شکل گرفتن است حرکت به سمت دو قطبی شدن جامعه و تقابل نیروهای اجتماعی و ایجاد شکاف میان ملت است. تقابل اسلام گرایان و باستان گرایان با دیدگاه‌های متفاوت در مورد مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که در برخی موارد درگیر چالش و تعارض می شوند. جمعی از افراد از هر دو گروه ممکن است با رویکردی تقابلی و نفی دیگری به شکلی افراطی به عقاید و دیدگاه‌های خود پایبند باشند و به نظرات و دیدگاه‌های طرف مقابل حمله کند که در نهایت شکاف میان نیروهای اجتماعی را ایجاد می کند. 
در صورتی که بسیاری از عناصر فرهنگی و هنری ایرانی با ارزش های اسلامی ترکیب شدند و این تعامل و تلاقی باعث شکل‌گیری یک هویت مشترک ایرانی- اسلامی شده است و با توجه به اینکه هیچ تقابل و ضدیتی میان ارزش ها و نمادها در فرهنگ مردم ایرانِ قبل از اسلام و بعد از اسلام مشاهده نمی شود باید مسیر هم افزایی بین ارزش های اسلامی و فرهنگ ایرانی هموار شود.   اما در واقعیت بین فرهنگ و گفتمان رسمی که سعی بر ترویج و ارائه آن در فضاهای رسمی و دولتی تاکید شده است و گفتمان غیر رسمی، فضاها، رفتارها و تمایلات مردم در کوچه و خیابان تفاوت های بسیاری وجود دارد و با توجه به شرایط فعلی جامعه و پافشاری بر یک قسمت و نفی گفتمان دیگر فاصله بین افراد روز به روز بیشتر می شود. تفاوت در نگاه رسمی و غیر رسمی می تواند آثار زیانباری همچون بی‌تفاوتی سیاسی- اجتماعی و کاهش سرمایه های اجتماعی را به همراه داشته باشد. و تأثیر منفی بر شکل‌گیری ساختارهای سیاسی و تنش های اجتماعی را در آینده به همراه داشته باشد. با همین حال گفت‌وگو در موضع برابر و در نظر گرفتن نقاط مثبت و منفیِ هر دو دیدگاه به همراه تقویت و تاکید بر اشتراکات می تواند به کاهش شکاف اجتماعی کمک کند. 
برنامه‌ریزان و متولیان حوزه فرهنگ از طریق تلویزیون، رادیو، آموزش و پرورش، رسانه های مکتوب، سازمان های فرهنگی و فرهنگسراها، واعظان، خطیبان و سایر سازمان ها و نهادهای متولی در این بخش باید در سیاست گذاری و اجرای برنامه‌های فرهنگی و آموزشی در جهت ایجاد تعادل و نزدیکی اقوام مختلف ایران و نیروهای اجتماعی تلاش کنند و با در نظر گرفتن اشتراکات و یکپارچگی تاریخی، تاریخ این کشور را به دو دوره  قبل و بعد از اسلام تقسیم نکنند. 
با تکیه بر آثار مکتوب و ادبیات ایران، به ویژه شاهنامه فردوسی، می‌توان با تولید فیلم و سریال‌های مبتنی بر داستان‌ها و اساطیر ایرانی بر هویت ملی و انسجام اجتماعی خود تاکید کنیم که نقش موثری در اتحاد اقوام و اقتدار ملی کشورمان خواهد داشت. داستان‌های همچون رستم و سهراب، پاکدامنی و دلاوری سیاوش، دادخواهی کاوه آهنگر و برافراشتن پرچم ظلم ستیزی علیه ضحاک ماردوش، هفت خوان رستم، عاشقانه های بیژن و منیژه و خیلی از گنجینه های ادبی نظیر هفت پیکر نظامی، بوستان، گلستان، مثنوی معنوی و ... که مفاخر فرهنگی ما تولید کرده و امروز می توانند به فیلمنامه، انیمیشن و ... تبدیل شوند و به جای فیلم ها، سریال ها، و انیمیشن‌های  بیگانه با فرهنگ ایران، از تلویزیون و سینماها و پلتفرم های مرتبط پخش شوند. عرصه موسیقی نیز وضعیت بهتر از  سینما نیست.  بعضا مشاهده می کنیم موزیک هایی که از طرف برخی چهره ها به جامعه عرضه می شود که مغایر با فرهنگ ایرانی هستند و متاسفانه از محتوایی برای تولید این موزیک ها استفاده می شود که از ذکر واژگان نازیبای آن در این نوشتار معذورم.  شوربختانه در کمبود موسیقی فاخر صفحات منتشر کننده موسیقی مبتذل دنبال کننده های میلیونی جذب کرده اند. در سایر حوزه های فرهنگی و اجتماعی نیز وضعیت به همین شکل است که پرداختن به آن در این نوشتار وجود ندارد. 
نتیجه گیری: در یک جامعه منسجم وجود تعاملات مثبت بین اعضا در بخش های مختلف اقتصاد، سیاست، فرهنگ و امنیت تاثیرگذار است. در بخش‌های مختلف اقتصادی، انسجام اجتماعی سبب ثبات بازار، افزایش اعتماد عمومی و رونق تجارت می شود که این امر به بهبود وضعیت رفاه اجتماعی کمک می کند. در بخش‌های سیاسی شکاف های ایجاد شده بین دولت- ملت را ترمیم خواهد کرد و اعتماد عمومی را افزایش می‌دهد. یا در حوزه های فرهنگی، انسجام اجتماعی باعث حفظ و تقویت هویت ملی و افزایش تعلق به کشور می شود و میهن دوستی اعضا سبب وحدت‌آفرینی میان ملت می شود. انسجام اجتماعی باعث افزایش قدرت و اقتدار ملی می شود و در برابر تهدیدات خارجی و داخلی قدرت بیشتری را به جامعه می دهد. 
پیوند دادن دو گفتمان اسلام و ایران باستان به مشارکت اجتماعی و تقویت هویت فرهنگی منجر می شود. هم افزایی، فهم متقابل و تعامل بین فرهنگ‌ اقوام مختلف زیر چتر ایران بزرگ و همچنین ترویج رواداری فرهنگی و مذهبی و روحیه تعاون برای کاهش تعارضات، حل مسائل اجتماعی، سیاسی و امنیتی اثرات مثبت و ارزنده ای دارد. 
راه دیگری که برای پویایی فرهنگی و اجتماعی مدنظر باشد این است که: با استفاده از مطالعات رفتاری اعضای جامعه برای بررسی عملکردها و تعاملات افراد و تلاش در جهت شناخت عوامل موثر بر تغییرات بین نسلی و ساختارهای اجتماعی از بن بست های فرهنگی، اجتماعی پیشگیری  شود. 
  مولفه های فرهنگی و ارزش اجتماعی را با حفظ هویت و الگوهای غنی و تاریخی سرزمین مان باز تعریف کنیم و از کج روی های اجتماعی جلوگیری نماییم.


صاحبان ايران

بسياري از افراد بدون برخورداري از شايستگي‌هاي حداقلي و طي مراتب حرفه‌اي به واسطه عضويت در محافل و حلقه‌هاي خاص يا تحصيل در دانشگاه‌هاي خاص يك شبه ره صدساله مي‌پيمايند و به مكتب نرفته و خط ننوشته بر صدر سازمان‌ها و دستگاه‌ها مي‌نشينند. اين روند منحصر به سطوح مديريتي نيست و در سطوح پاييني و پايه نيز خودي‌ها بدون آزمون و رقابت و با بهره‌گيري از فرصت‌هاي نابرابر وارد خدمت دولت و سازمان‌هاي عمومي و حاكميتي مي‌شوند. در عرصه رسانه خصوصا راديو و تلويزيون نيز اين روند در سال‌هاي اخير شدت يافته و در دوران رياست دو مدير اخير صداوسيما، اين رسانه عملا از يك رسانه ملي به يك رسانه ميلي و مبلغ انديشه‌هاي خاص تبديل شده است. انديشه‌اي كه در حوزه فرهنگي و اجتماعي نيز خالص‌سازي را به ‌شدت دنبال كرده و تلاش مي‌كند با كنار زدن بسياري از هنرمندان و اهالي فرهنگ با برچسب‌هاي مختلف، سبك زندگي و الگوي فكري مورد نظر خود را به هرشكل ممكن و با هر ضرب و زور به ساير آحاد جامعه نيز حقنه كند. بسياري از تنش‌هاي روزمره اجتماعي و حوادث تلخ سال گذشته حاصل همين فشار و زورگويي است.
جالب‌تر از همه شدت تماميت‌خواهي و انحصارطلبي نورسيدگان اين گروه است كه اكنون به اوج رسيده و ديگر تاب مستوري ندارد. در گذشته، خودي‌هاي نسل‌هاي اول پذيرفته بودند كه در ازاي برخورداري از مثلا 80درصد مواهب و امكانات و ثروت كشور، سهمي بيست درصدي را نيز به اكثريت غيرخودي و غيربرخوردار وانهند. اما نورسيدگان امروز ‌آش را با جايش مي‌خواهند و نه تنها سهمي براي صاحبان ديگر افكار و اقشار جامعه قائل نيستند، بلكه واگذاري هيچ فرصتي به اينان را برنمي‌تابند و اعتراض خود را به تندترين شكل بيان مي‌كنند. از آن دخترخانمي كه روي آنتن زنده گفت هركس نمي‌خواهد جمع كند و برود تا آن مجري برنامه دو درصدي كه از بيم حضور يكي از مجريان باسابقه و موفق تلويزيون در برنامه و شبكه‌اي ديگر برآشفت و تهديد به قهر كرد و البته نازش را كشيدند و برگشت تا خانمي كه اخيرا با بيان برخي سخنان شاذ و عجيب در فضاي مجازي مطرح شد و وقتي به آنتن زنده راه يافت از حضور مديران ارشد سال‌هاي پيش كشور در تلويزيون با ذكر نام انتقاد كرد و گفت كشور مال ما حزب‌اللهي‌هاست. 
اينكه اين قبيل افراد از چه وزني در جامعه يا حتي بين همفكران‌شان برخوردارند چندان مهم نيست. مهم تفكر بسته، انحصارطلب و خطرناكي است كه همه ‌چيز حتي كل ايران را براي خود مي‌خواهد و براي ديگران هيچ حقي قائل نيست و اين‌گونه افراد معلوم‌الحال را براي ترويج منويات خود به ميانه ميدان مي‌فرستد. حلقه خودي بودن و خالص‌سازي روز به روز تنگ‌تر مي‌شود و بسياري حتي اگر بخواهند هم به درون آن راه نمي‌يابند يا از آن بيرون مي‌افتند و آنان كه درون حلقه‌اند هيچ حقي حتي حق زندگي در سرزمين آبا و اجدادي و خاك مادري براي بيروني‌ها قائل نيستند. مع‌الاسف به نظر مي‌رسد بخش اصلي قوه عاقله درون نظام نيز از اين حلقه بيرون افتاده و راهي در تصميم‌گيري‌ها و تصميم‌سازي‌ها براي توقف اين روند خطرناك ندارد و مانند اكثريت جامعه تنها مشاهده‌گر اين سير قهقرايي است. آشكار است كه اين ره به تركستان مي‌رود و تداوم آن چنان آسيبي به ايران مي‌زند كه نه از خودي چيزي مي‌ماند نه از غيرخودي. فاعتبروا يا اولي‌الابصار. 

بحث‌های جدید  درباره انتخابات

روحاني در جنگي سخت و نفس‌گير با نقش‌آفريني محمدجواد ظريف توانست شعار آشتي با دنيا را محقق كند اما جريان مخالف او براي يأس‌آفريني تلاش كرد. اين نوميدي فقط روحاني و دولتش را تخريب نكرد؛ فاجعه آنجا بود كه به مردم گفته شد آهاي ملت! بفهميد اگر براي رفع تحريم و امضاي برجام به كسي راي بدهيد روزگارتان را سياه مي‌كنيم و انصافا هم در كشتن اميد مردم از چيزي فروگذار نكردند تا اينكه زمانه انتخابات 1398 و سپس 1400 فرا رسيد.
در آن دو انتخابات بخش بزرگي از جامعه تصميم گرفت برود بخوابد و ديگر بازيچه قرار نگيرد. در واقع يك مقاومت منفي با اين پيام شكل گرفت كه: حالا كه راي ما بي‌تاثير است، خودتان مي‌دانيد و انتخابات‌تان و مملكت‌تان! در واقع مردم خواسته يا ناخواسته انتخابات را تقديم جرياني خاص كردند كه عشقش حضور حداقلي و مشاركت پايين بود. الان هم همان جريان از يك مشاركت حداقلي قند توي دلش آب مي‌شود و حضور 25درصدي مردم را جشن مي‌گيرد. آن اكثريت 75درصدي هم صندوق راي و انتخابات را به كتف‌شان هم حساب نمي‌كنند. اگر اراده‌اي براي بالا بردن مشاركت است، راهش كاملا آشكار و معلوم است. فهمش حتي براي يك دانش‌آموز كه شش كلاس ابتدايي سواد دارد ممكن است اما مشكل آن است كه كسي نمي‌خواهد اين موضوع روشن (نمايشي نبودن راي) را درك كند و البته درك اين موضوع زماني به نتيجه خواهد نشست كه اعتماد از دست رفته مردم -كه از سال 98 شروع شد و با آمدن رييسي شتاب گرفت- ترميم شود. كار بسيار سخت و زمان‌بري است و مهم‌تر آنكه كساني كه مي‌خواهند چنين اعتمادي را به جامعه بدهند نبايد مصداق آن مرد زشت سياهي باشند كه زور مي‌زد تا گريه و ضجه كودكي را كه در آغوش گرفته بود، پايان دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها