مهدي بيك اوغلي
بلافاصله پس ازآغاز اعلام احراز صلاحيتها از روز جمعه 19 آبان ماه، مشخص شد كه اين ردصلاحيتها اكثرا متوجه يك طيف خاص و در راستاي زدودن فضاي انتخابات از هر نوع رقابت سالمي است. يكي از اسامي مهمي كه خبر ردصلاحيت او بازخوردهاي منفي فراواني در فضاي عمومي كشور پيدا كرد، مسعود پزشكيان بود كه از زمان مجلس هشتم تا مجلس يازدهم همواره در پارلمان كشور حضور داشته است. چهرهاي كه پيش از آن هم رداي وزارت بهداشت و درمان كشور را به تن كرده و منشأ تحولات مثبت بسياري شده بود. موضوع ردصلاحيتها زماني بحرانيتر شد كه مشخص شد حتي چهرهاي مانند پزشكيان هم نتوانسته از تيغ تيز هياتهاي اجرايي عبور كند. كوبيدن انگ عدم التزام عملي به نظام، گزارهاي بود كه هيات اجرايي اين فعال سياسي اصلاحطلب را از گردونه انتخابات حذف كرده بودند. پزشكيان اما در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد» ضمن طرح اين پرسش كه اگر او به نظام التزام ندارد، خوب است اسامي ملتزمين به نظام اعلام شود تا مردم آگاه شوند چه افراد يا جرياناتي با چه كارنامهاي، به نظام اعتقاد و التزام دارند. خبرنگار اعتماد در اين شماره پاي روايت چهرهاي نشسته است كه همواره در تحولات انقلاب و نظام نقش بيبديلي داشته است. كسي كه اوضاع نابسامان بيمارستانهاي كشور را به سامان رساند و تلاش كرد همواره مطالبات مردمش را فرياد بزند.
روز جمعه وقتي با برگه رد صلاحيت خود روبهرو شديد، چه افكاري به ذهن شما خطور كرد؟ انتظار ردصلاحيت خود را داشتيد؟
راستش مشاهده رد صلاحيت براي من بسيار تعجبآور بود. بندي كه مبتني بر آن ردصلاحيت شدم، بند 2 ماده 31 است كه در حقيقت عدم التزام عملي به نظام است. براي مايي كه عمرمان را روي اين نظام گذاشته و از زماني كه خودمان را شناختهايم (چه قبل از انقلاب، چه در زمان انقلاب و چه پس از انقلاب) همواره در اين مسير زندگي و تلاش كردهايم؛ اينكه ناگهان عدهاي بيايند و بگويند، اينها براي نظام كاري نكرده و فاقد صلاحيتند، ناراحتكننده است. از 29بهمن سال 56 در تبريز (تلاشهاي قبل از اين تاريخ بماند) كه نقطه آغاز اعتراضات مستمر ايرانيان تا موعد پيروزي انقلاب شد تا به امروز در صحنه خدمت به كشور حضور داشتهام. اساسا برادر من در همان تجمعات (29 بهمن 56) تير خورد. بعد ما را به زندان بردند. پس از انقلاب همان برادرم شهيد شد. من در پاكسازيها، بازسازيها، گزينشها، جبههها، دانشگاهها و... حضور داشتم. مسوول بودم، رييس بيمارستان بودم، رييس دانشگاه شدم، معاون وزير شدم، وزير شدم، سالها نماينده بودم و... اگر ما عملا به اين نظام خدمت نكردهايم، خوب است كساني كه خدمت كردهاند معرفي شوند تا ببينيم چه كساني هستند! راستش خيلي به من برخورد.
تصميم داريد به اين ردصلاحيت اعتراض كنيد يا از آن عبور ميكنيد؟
تصميم داشتم اعتراض نكنم، ولي اطرافيان و دوستان و مردم گفتند، اعتراض كن تا اينها فكر نكنند ردصلاحيتها را قبول داريد. به هر حال با فشار دوستان امروز اعتراضم را ثبت كردم تا آقايان بدانند نظام براي آنها نيست، بلكه براي مردم است. گشتند و گشتند عليه ما چيزي پيدا نكردند، گفتند «فلاني نظام را قبول ندارد!!!» من اگر نظام را قبول نداشته باشم در مجلس چه كار ميكنم؟ ما براي اين انقلاب همه چيزمان را دادهايم. من هم ميتوانستم مثل بسياري از همين دوستان، فرزندانم را به خارج بفرستم و جور ديگري زندگي كنم. همين امروز تلاش من و امثال من براي حضور در صحنه
در راستاي ماندن نظام است. به صحنه آمدهايم تا 4 نفر آدم اضافي را پاي صندوقهاي راي بياوريم.
براي نخستينبار است كه هياتهاي اجرايي در يك چنين سطح و وسعتي اقدام به رد صلاحيتهاي وسيعي كردهاند. در اين زمينه نظري داريد؟
يكسري افراد نامشخص را به اسم امناي شهر در هياتهاي اجرايي قرار دادهاند تا منويات آنها را اجرايي كنند. 80درصد مردم شهر تبريز نميدانند اين امنا چه كساني هستند. اما همينها گفتند ما نظام را قبول نداريم.
شما به مبدا شكلگيري انقلاب در سال 57 اشاره كرديد. برخي معتقدند ريشه رفتارهاي افراطي و راديكال را بايد در همان برهه ابتدايي انقلاب جستوجو كرد. همزمان با پيروزي انقلاب برخي افراد و جريانات كه به راي مردم، مردمسالاري و تعامل و تكثرگرايي اعتقادي نداشتند، براي لحظه موعود كمين كردند. هر چند در زمان حيات امام(ره) اينها فرصت زيادي پيدا نكردند اما طي دهههاي اخير فرصت بيشتري براي اجراي منويات خود پيدا كردهاند. شما اين روند استحاله را چطور ارزيابي ميكنيد؟
بسياري از اين افراد در انقلاب حضور نداشتند، يا در سني نبودند كه بخواهند اثري بگذارند. حتي بزرگان اين جريانات، نقشي در پيروزي انقلاب نداشتند. اين افراد و گروهها براي كساني كه انقلاب كردند، زندگيشان را گذاشتند و هنوز هم به ارزشهاي انقلاب پايبند هستند، تعيين تكليف ميكنند! اگر فرزندان واقعي انقلاب نباشند، ديگر چه كسي ميماند كه بخواهد از ارزشهاي اسلام، انقلاب، امام(ره) و... حفاظت كند؟ حذف من مهم نيست، اما اين تندروها آيا در دانشگاهها، مجامع و نشستهاي تخصصي و... كساني را دارند كه بتوانند از ارزشهاي كشور دفاع كند. اينها فقط بلدند دستور بدهند و زور بگويند. درحالي كه اسلام دين منطق، عدالت، انصاف و اخلاق است. اينها به جاي اينكه اخلاقي عمل كنند، تحقير ميكنند، انگ و تهمت ميزنند، بيادبي ميكنند، حرفهاي زشت ميزنند و... همه اين اعمال شنيع را هم به اسم دفاع از اسلام انجام ميدهند. شهيد بهشتي در كتاب حق و باطل از ديد قرآن تفسير جالبي ارايه ميكند و ميگويد: «اگر كساني كه ما را نميشناسند و از دور ما را نظاره ميكنند، بگويند اين افراد منصف و عادلي هستند، اين افراد آدم اسلام هستند. اما اگر همين ناظران بگويند، آدمهاي بيانصاف و غير عادلي هستند، اين جماعت هر شكل و شمايلي داشته باشند و با هر نامي خوانده شوند، ربطي به اسلام ندارند.» نميشود كه اسلامي را به مردم معرفي كنيم كه از نظر اخلاقي، عدالت، انصاف و... ناهنجاري داشته باشد. پيغمبر اسلام اين دين را ارايه كرد و گفت: «من مبعوث شدم تا اخلاق را مبعوث كنم.» خداوند خطاب به پيغمبر ميگويد: «ولوْ كُنْت فظًّا غلِيظ الْقلْبِ لانْفضُّوا مِنْ حوْلِك... اگر تو بد اخلاق بودي كسي دورت جمع نميشد.» در ادامه هم تاكيد ميكند: «فاعْفُ عنْهُمْ واسْتغْفِرْ لهُمْ وشاوِرْهُمْ فِي الْأمْرِ... گذشت كن، براي آنان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و اجازه بده اينها نظر بدهند...» اما تندروها در اين كشور، معتقدند هرچه آنها بگويند درست است و بقيه بايد سرخم كنند و هيچ نگويند. درست ضد آنچه كه قرآن و پيامبر، امام(ره) و مقام معظم رهبري ميگويد، عمل كرده و به اسم رهبري تمام ميكنند. رهبري ميگويد، كرسيهاي آزادانديشي بگذاريد، اينها چون بلد نيستند با ديگران مناظره و گفتوگو كنند، انگ ميزنند و ميگويند، شما مخالف رهبري هستيد!!! بعد اگر كسي پيدا شود و بگويد چرا اينطور رفتار ميكنيد، ميگويند، شما نظام را قبول نداريد! بالاخره براي حذف افراد بايد انگ بزنند تا افرادي سر كار بمانند كه منطق آنها اطاعت كوركورانه است.
اين تندروها اگر منجر به حل مشكل مردم ميشد، قابل تحملتر بود، اما حذف افراد متخصص كشور را گرفتار نارساييهاي اقتصادي، اجتماعي و... كرده است.
دقيقا اگر مهارت داشته باشند و مشكلات مردم و كشور را حل كنند، آدم دلش كمتر ميسوزد، هيچ مهارتي براي حل مشكلات ندارند. افرادي در حال كسب جايگاهها هستند كه حتي نميتوانند زندگي خود را ساماندهي كنند. بعد در جايگاههاي بزرگ با امكانات نجومي، پست ميگيرند و منابع را اتلاف ميكنند. از سوي ديگر افرادي كه ميتوانند گرهي از هزار توي مشكلات باز كنند، به انحاي مختلف آنها را از صحنه حذف ميكنند. اين روند به ضرر انقلاب، كشور و مردم است. ضد خون شهدا و ضد استقلال و آزادي و باورهاي ديني و مذهبي كشور است.
در سال 1400 و در جريان انتخابات رياستجمهوري اشاره كرده بوديد كه نهادهاي نظارتي هر پروندهاي عليه شما دارند عمومي منتشر كنند. آيا هرگز دلايل رد صلاحيت شما از سوي متوليان اعلام شد؟
اينها اخيرا كليپي از من درآوردند كه من در مجلس راه ميروم! اين افراد و اين جريانات همه زندگي من و بچههايم و اطرافيانم را شخم زدهاند. اگر چيزي عليه من داشتند تا امروز صدبار افشا شده بود. جرم من در كليپ منتشر شده، راه رفتن در مجلس است، خوشبختانه رانت و رشوه نگرفتم، مشكل اخلاقي نداشتم، حق كسي را ضايع نكردم، به كسي ظلم نكردم و... حتي اگر بگردند هم چيزي پيدا نميكنند. من حتي از بسياري از مواهبي كه حق من بود هم چشمپوشي كردهام. زندگي بسياري از افرادي كه مانند من جراح قلب هستند را ببينيد، وضعيت بچهها و خانواده و وسيله نقليه آنها را بررسي كنيد. من اگر طبابت خودم را انجام دهم، راحتتر ميتوانم زندگي كنم. نمايندگي براي من خير مالي نداشته است. فقط به دنبال آن بودم كه در بهداشت و درمان مملكت قدمي بردارم، مشكل محرومان كمتر شود، طبقهاي كه قدرت خريد ندارند در بيمارستانها گرفتار نشوند. فراموش نكنيد قبل از حضور من در وزارت بهداشت و درمان، مردم نميتوانستند مرده خود را از بيمارستان تحويل بگيرند. چطور شد بعد از وزير شدن من، اوضاع برگشت و امروز مشكلات مردم در بيمارستانها كمتر شده است؟ در قانون برنامه هفتم هم تلاش كرديم مشكلات كمتر از اين هم شود. گناه ما به جز اينكه به فكر مردم و محرومان بودهايم و به فكر اعتقاداتمان بودهايم، چيز ديگري است؟ طبيعي است زباني هم داشتيم و در جايي كه بيعدالتي و بداخلاقي مشاهده كرديم، حرفمان را زدهايم. آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است؟
به عنوان يك تحليلگر، دليل ردصلاحيت خود را چه ميدانيد؟
فقط اين را ميدانم افرادي كه از نظر اعتقادي تندرو هستند هر فردي كه برخلاف آنها فكر و عمل كند را پس زده و حذف ميكنند. البته ممكن است برخي افراد از اين تندروها، سوءاستفاده كنند. اما مشخص است ادامه اين روند به ضرر سرمايه اجتماعي و انسجام ملي ماست. حتي اگر من و امثال من نخواهند در صحنه باشند بايد سراغ ما بيايند تا نه فقط من بلكه بسياري از نامها كه به مردم و مملكت خدمت كردهاند وارد صحنه شوند. اين حضور پشتوانه نظام را افزايش ميدهد. اما تندروها تلاش ميكنند مردم را از پاي صندوقهاي راي فراري دهند. اينها ضد نظامند. افراد و گروههايي كه كاري ميكنند كه مردم پاي صندوقهاي راي نيايند، اينها ضد انقلاب و ضد نظامند. بسياري از افراد بودند كه ميگفتند، آقا شما كانديدا نشويد، ما نميخواهيم راي بدهيم. ما ميگوييم اين انقلاب و اين نظام براي ماست. مگر ميشود با كشور قهر كرد. حال اعتراض و حرف داريم. نبايد اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.
پس از رخدادهاي اعتراضي سال قبل شما انتقاداتي را مطرح كرديد. فكر ميكنيد آيا دليل ردصلاحيت شما اين نقدها بوده است؟
اين انتقادات حتما در ردصلاحيت ما اثرگذار بوده است. اما توجه كنيد اگر به هشدارها و پيشنهادات ما توجه ميشد، بسياري از اين مشكلات رخ نميدادند. يعني به راحتي ميتوانستند جلوي بسياري از مشكلات و اعتراضات و نارساييها را بگيرند. فقط سوءمديريت باعث شد اين حجم از مشكلات براي مردم از يك طرف و بسيجيان، نيروهاي نظامي و امنيتي و... از سوي ديگر رخ دهد. خيلي راحت ميتوانستند اين اشكالات را رفع كنند، اما سوءمديريتها و تندرويها باعث شد هم مردم و هم انقلاب و نظام ضرر كنند و هزينه بدهند.
ادامه روند خالصسازيها و تندرويها چه مشكلاتي را ايجاد ميكند؟
در جامعهاي كه رقيب وجود ندارد و انحصار ايجاد ميشود، پيشرفتي رخ نميدهد. مانند وضعيت خودروهايي كه در ايران توليد ميشود؛ چون بازار خودرو بيرقيب و انحصاري است و اجازه حضور خودروهاي با كيفيت داده نميشود، هر محصول بيكيفيتي با قيمتهاي گزاف به خورد مردم و كشور داده شود. اما اگر ميدان باز شود و رقابت شكل بگيرد، كشور به سمت رشد حركت ميكند. بايد مسابقهاي ميان گروههاي مختلف بر سر رضايتمندي بيشتر مردم، ايجاد توسعه اقتصادي، اجتماعي و مردمسالاري برگزار شود. نهايتا مردم انتخاب كنند كه كدام فرد و جرياني بهتر ميتواند در كشور توسعه ايجاد كند. اين روند باعث ميشود اجناس بنجل در عرصه سياسي به مردم غالب نشود. به عنوان يك پزشك اگر تنها دكتر شهر باشم هر نسخه اشتباهي را هم ميدهم، اما وقتي همكاران ديگر من هم حضور داشته باشند، رقابت شكل ميگيرد، بحث و تبادل نظر ميشود و نهايتا سود آن متوجه مردم ميشود. در يك چنين فضايي من بايد سعي كنم بهترين استانداردها را ارايه كنم. اما در فضاي بدون رقيب، پيشرفتي حاصل نميشود. ما براي پيشرفت كشور بايد اجازه دهيم رقباي ما هم در ميدان خودي نشان دهند. مگر نميگوييم دين و عقيده و باور ما بهتر است؟ اين را بايد در عمل نشان دهيم نه با تندروي، حذف رقيب و دستاوردسازي. چرا جوانان از ما فرار ميكنند؟ چون با دستور و تندي با اينها رفتار ميكنيم، دين اسلام منطق دارد، ريشه دارد، اخلاق دارد، عدالت و انصاف است. اگر واقعا به محتواي دين عمل كنيم، جوانان جذب ميشوند. اما ما مغزها، استعدادها و نخبگان كشور را فراري ميدهيم و اين فاجعه است.
در جامعه ای که رقیب وجود ندارد و انحصار ایجاد می شود، پیشرفتی رخ نمی دهد
باید مسابقه ای میان گروه های مختلف بر سر رضایتمندی بیشتر مردم، ایجاد توسعه اقتصادی، اجتماعی و مردمسالاری برگزار شود
نهایتا مردم انتخاب میکنند که کدام فرد و جریانی بهتر می تواند در کشور توسعه ایجاد کند این روند باعث می شود اجناس بنجل در عرصه سیاسی به مردم غالب نشود
اگر به هشدارها و پیشنهادات ما توجه می شد، بسیاری از مشکلات رخ نمی دادند
افرادی که از نظر اعتقادی تندرو هستند هر فردی که بر خلاف آنها فکر و عمل کند را پس زده و حذف می کنند