چرا با ايران چنين ميكنيد؟
احسان هوشمند
يكي از معاونين شهردار تهران از يك جريان سياسي خاص در اظهاراتي نسنجيده، عجيب و مخالف انسجام ملي و مسلمات تاريخي گفت: تا قبل از اسلام يك اثر مكتوب راجع به شعر، معماري و رياضي نداشتيم. اين نوع سخنان نشاني از نوع رويكرد سياسي و اجرايي جاري محسوب ميشود.
1- در اينكه ايران كشوري تاريخي است ترديدي در ميان اهل فن و پژوهشگران و ايرانشناسان و متخصصان نيست، اما گويا براي برخي با اغراض سياسي مخالف اين واقعيت هستند. در تاريخ معاصر چند نوع نگاه به ايران و ايرانيت براي كشور دردسرهاي بزرگي ايجاد كرده و به صورت مشهودي هزينههاي زيادي نيز در پي داشته است؛ يكي جهان وطني اسلامي است، ديگري جهان وطني ماركسيستي است و سوم جهان وطني به ظاهر ليبرالي و چهارم قومگرايي و تجزيهطلبي. درباره هر يك از روايتهاي بالا ميتوان با كنكاشي تبارشناسانه سخن گفت و ريشهها و ابعاد آن را كاويد. نخستين نگاه در عثماني به شكلي سياسي متولد شد و سيدجمال اسدآبادي هم در ميانه راه بدان پيوست و در درون ايران نيز بعدتر پيرواني يافت. دومي و چهارمي هم به ويژه پس از ظهور ماركسيسم در روسيه تزاري و شوروي سابق ظهور و به درون ايران رخنه كرد و آخري هم در سالهاي اخير مورد توجه گروهي از فعالان سياسي قرار گرفته است.
2- از فرداي 22 بهمن 1357 نشانههايي از روايتهاي چندگانه فوق در سپهر سياسي كشور خود را هويدا كرد. در تدوين قانون اساسي به صورت مشهودي مباحثي درباره دوگانه ملت و امت درگرفت و در عرصه حقوقي و سياسي تعارض و تداخل دو مفهوم ملت ايران يا امت بالا گرفت.
انقلابيون آن دوره در اين مجلس به تدوين و بررسي قانون اساسي مشغول شدند. جهان وطني اسلامي ويژگي گفتاري گروه قابل توجهي از اين افراد بود كه در حال تدوين قانون اساسي بودند. بررسي برخي اصول قانون اساسي در اين باره نمايانگر اين دوگانگي امت-ملت است. البته تنها در عرصه حقوقي نبود كه چنين موضوعاتي طرح شد بلكه برخي اقدامات مانند اصرار برخي تندروهاي تازه به قدرت رسيده مبني بر خليج اسلامي ناميدن خليجفارس عليرغم تمام مستندات حقوقي و سياسي و تاريخي و حتي هويتي موضوع، يا بيمهري به تخت جمشيد و ديگر آثار و ميراث كهن ايرانيان هم مزيد بر علت شد تا به تدريج در كشور شاهد تعميق تعارض دو مفهوم ملت و امت باشيم. در آن حال و هواي انقلابي كمتر كسي جسارت نقادي چنين روندي را داشت. البته كه در سالها و دهههاي بعدي هيچگاه نظام سياسي عليرغم شعارهاي سياسي به صورت تام و تمام و در عمل در چارچوب يكي از دو مفهوم امت يا ملت خود را تعريف نكرد. هر چند در عالم واقع و عمل تمركز دستگاه تبليغاتي رسمي بر مفهوم امت بود تا ملت! اما اين توجه عملي هم موجب نشد تا يكسره گفتار نظام سياسي به سوي مفهوم امت تغيير پيدا كند، چراكه در اين صورت به ملزومات و پيامدهاي متعدد و گاه غيرقابل قبول پذيرش رسمي اين مفهوم ميبايست پايبند بود .
3- با گذر چهار و نيم دهه از استقرار نظام سياسي جمهوري اسلامي همچنان اين دوگانگيها خود را در رويكردهاي رسمي يا مواضع بخشي از نيروهاي سياسي نمايان ميكند. سخنان اخير معاون شهردار تهران، جداي از انگيزههاي احتمالي مرتبط با موقعيت شغلي و ارتقاي شغلي، يادآور حل نشدن اين دوگانگي در ساختار سياسي است. يعني تنها يك معاون شهرداري تندروي شاغل در شهرداري تهران يك استثنا نيست بلكه نمونه كساني چون وي كم نيستند كه در ساختار اداري موجود چنين ميانديشند و ميگويند. اگرچه اين رويكرد يا بيتوجهي به معناي آن نيست كه در ميان بخش غالب شهروندان و جامعه ايراني نيز وضعيت شبيه رويكرد سياسي موجود يك جريان خاص سياسي باشد. موضوعي كه نيازمند بررسي ميداني دقيقي است تا ابعاد آن مشخص شود.
اين نكته لازم به تاكيد است كه استمرار چنين وضعيتي پيامدهاي فراواني در پي دارد. بيتوجهي به اين پيامدها يا كمتوجهي بدان، نفي ارزيابي رويكردهاي پيشين و عدم احصا یجدي افكار عمومي در اين باره، به دوگانگي و شكاف و حتي بروز دشواريهاي جدّيتر ميان افق جامعه ايراني با رويكرد جناح سياسي حاكم دامن ميزند و البته تشديد اين دوگانگي و شكاف در صورت استمرار وضع موجود و عدم مديريت عقلايي و منطبق بر منافع ملي و مناسبات مبتني بر حقوق شهروندي ميتواند سخت هشداردهنده باشد. بيگانهسازي دو سويه يعني اينكه هر طرف ديدگاه طرف ديگر را ناديده گرفته و راه خود رود آفتي است خطير و پرهزينه كه به تدريج علائم هشداردهنده جدّي خود را نمايان ميكند. آيا عقلاي قوم به پيامدهاي اين وضعيت انديشيدهاند؟ يا همچون ديگر مسائل كشور به بايگاني سپرده شده تا در وقتي ديگر شايد توجهي به خود جلب كند. اگر وقتي ديگر بسيار دير نباشد!