• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5640 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ آذر

پاسخي به يادداشت «وقتي از عكاسي جنگ حرف مي‌زنيم...»

سخن گفتن از «ما» پژوهش مي‌خواهد، نه هياهو

گروه هنر و ادبيات

روز 9 آبان يادداشتي به قلم سعيد فلاح‌فر با عنوان « وقتي از عكاسي جنگ حرف مي‌زنيم» در روزنامه اعتماد منتشر شد كه در آن انتقادهايي به بعضي از عكاسان جنگ مطرح شده بود. متن زير را سعيد صادقي، عكاس نام‌آشناي جنگ در پاسخ به آن يادداشت نوشته و دراختيار گروه هنر و ادبيات روزنامه قرار داده است. ناگفته پيداست كه بعد از اين نيز امكان گسترش دامنه بحث در روزنامه «اعتماد» براي هر دو طرف فراهم است. 

 

سعيد  صادقي

عكاسي ايران در دوران هشت سال جنگِ عراق با آنچه پيش از آن تجربه كرده بوديم، بسيار تفاوت و تمايز داشت. عكاسان دوران جنگ با عشقي كه به وطن و سرزمين مادري‌شان داشتند،  دوربين‌هاي‌شان را بر دوش انداختند و به جبهه‌ها رفتند تا در مواجهه با حقيقت تصاويري انساني خلق كنند. اگرچه در دوران انقلاب ايران نيز عكاسان تجربيات خوبي داشتند و عكس‌هاي درخور توجهي ثبت كردند، اما تجربه عكاسي در دوران جنگ، بسيار با اين دوران تفاوت دارد. با اينكه بعضي از عكاسي در دوران انقلاب و سختي‌هايش مي‌گويند، اما بايد به صراحت بگويم كه عكاسان مطبوعاتي در دو دهه اخير خصوصا در حوزه عكاسي اجتماعي با دشواري‌هاي بي‌سابقه‌اي روبه‌رو بوده‌اند. دشواري‌هايي كه از يك‌سو زندگي خيلي از عكاسان خبري را به مخاطره انداخت و از سوي ديگر از وقايع مهم تاريخي كه پشت‌سر گذاشتيم يا عكسي ثبت نشود يا عكس‌هاي موجود امكان انتشار پيدا نكنند. ۲۳ ساله بودم كه جنگ ايران و عراق شروع شد. تازه ازدواج كرده بودم. خبر آغاز جنگ را دوستم حسن افشردي كه بعدها با نام حسن باقري مشهور شد به من داد. ۳۱ شهريور سال ۱۳۵۹ بود كه چهار نفري سوار يك پيكان مدل ۴۸ راهي جبهه شديم. من هيچ آگاهي و دركي از جنگ نداشتم، اما به سبب شور و عشقي كه به وطن داشتم، بي‌هيچ چشمداشتي به جبهه رفتم و در ميدان‌هاي مختلف، دشوارترين و تحمل‌ناپذيرترين دقايق جنگ را تجربه كردم. زير باران گلوله‌ها تلاش كردم با اخلاص، حقيقت جنگ را ثبت كنم و در اين راه تنها از نگاتيوهاي سياه‌وسفيدي كه داشتم، تغذيه كردم. هر چند از همان روزهاي آغاز جنگ به‌طور اتفاقي در پشت ويترين يك كتابفروشي، كتاب «همسايه‌ها»ي احمد محمود را ديدم و در لحظاتي كه فرصت و فراغتي دست مي‌داد جرعه‌جرعه اين كتاب را نوشيدم. تصويري كه احمد محمود در اين كتاب از «وطن» به من داد، كمك كرد تا با ديدي باز به جنگ نگاه كنم و به ثبت تصاوير بپردازم. تصاوير رزمنده‌ها و پيكرهاي‌شان كه براي شرف وطن، جان‌هاي‌شان را ايثار كردند. عكاسي جنگ با اين پيكرها پيوند خورده است.
در اين ميان البته كساني هم بودند كه پس از جنگ از فريم‌هايي كه در جنگ ثبت كرده بودند به عنوان فرصت و بهره‌برداري از امكانات دولتي استفاده كردند؛ اما حساب كار اين گروه را نبايد به پاي تمام عكاساني كه با دل و جان‌شان در جنگ مايه گذاشتند، نوشت. بي‌شك سخن گفتن از عكاسي جنگ، كاري است بس دشوار و اين‌گونه نيست كه برخي با هياهو و بدون پژوهش درباره اين دوره مهم تاريخ عكاسي ايران حرف بزنند. نتيجه‌گيري‌هايي بي‌پايه كه حتي گاه رنجش عكاسان جنگ و از آن جمله نگارنده را در پي داشته است. مانند آنچه اخيرا در يادداشتي به قلم سعيد فلاح‌فر در روزنامه «اعتماد» منتشر شد. به عنوان يك عكاس جنگ، به صراحت مي‌گويم كه نويسنده مطلب درك درستي از جنگ و عكاسي جنگ ندارد و اين را مي‌توان از نوع نتيجه‌گيري‌اش دريافت. اميدوارم فرصت بحث و گفت‌وگو با آقاي فلاح‌فر فراهم شود.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون