وضعيت ايدهآل براي هر نيروي برانداز
مهرداد احمديشيخاني
آن موقعها كه دانشآموز سال دوم يا سوم راهنمايي بودم (كه احتمالا معادل كلاس هشتم يا نهم الان ميشود)، در آموزش هندسه يك درسي داشتيم با نام «برهان خُلف» كه چون كسره و ضمه در نوشتنش نداشت، ما آن را «خِلف»، «خَلف»، «خَلِف» و كلي شكلهاي اشتباه ديگر ميخوانديم تا بالاخره معلممان خواندن درست آن را گفت و گذشت. اما موضوع اين بود كه در برهان خُلف اولينباري بود كه غيرمستقيم با موضوع منطق آشنا ميشديم، به اين شكل كه از مسير عكس به درستي يك موضوع پي ميبرديم. برهان خُلف يكي از روشهاي اثبات در منطق است كه روش اثبات غيرمستقيم نيز ناميده ميشود. در اين روش، براي آنكه ثابت كنيم قضيهاي درست است، ثابت ميكنيم كه خلاف آن قضيه، يعني نقيض آن، نادرست است و چنين فرضي منجر به تناقض ميشود. سالهاست كه عده بسياري تلاش دارند به صاحبان قدرت در كشورمان توضيح دهند، آنچه در اداره كشور انجام ميدهيد سبب بروز فساد و بحرانهاي غيرقابل حل ميشود و كشور را به مسيري بيبازگشت ميبرد. آنچه معلوم است اين همه اصرار بر اينكه صاحبان قدرت در كشور متوجه نتيجه روشهايشان شوند، ثمري نداشته و در، همچنان بر همان پاشنه كه تاكنون بوده، ميچرخد. مثلا كم نبودهاند كساني كه از خيلي سال پيش به حاكمان كشور گفتهاند آنچه در موضوع حجاب و برخوردهايي كه نهادهاي قدرت انجام ميدهند، عوارضي به دنبال دارد كه به ايجاد شكاف بين جامعه و حاكميت منجر ميشود و نهايتا اين شكاف به تعارض خواهد انجاميد كه بالاخره هم چنين شد و شد آنچه سال گذشته شد و جامعهاي كه چهار دهه، بالاخره به هر شكلي بود، صورتي از حجاب را رعايت ميكرد، در دورهاي كه به دوران حاكميت يكدست معروف شده و همه قوا در اختيار آنهايي است كه خود را متدينترين اقشار اين كشور ميدانند و بر حفظ ظواهر ديني بسيار تاكيد دارند، ناگهان آن شد كه امروز در معابر و كوچه و خيابان ميبينيم و كار به جايي رسيده كه همه نهادها تلاش ميكنند وضعيت جامعه را به قبل از استقرار اين حاكميت يكدست برگردانند و نميشود و مثلا كار به جايي رسيده كه براي نمونه در مساله حجاببانها كه بيتاثيرياش در بازگشت به گذشته معلوم است، هم حمايت نهادهاي حاكميتي را شاهديم و هم همان نهادهاي حامي ميگويند اين ربطي به ما ندارد و وجودش را گردن نميگيرند و انتظار دارند جامعه هم باور كند. اما برگرديم به همان برهان خُلف. گفتم كه سالهاست سعي بر آن بوده كه با استدلالهاي مختلف به ساختار قدرت توضيح دهيم كه آنچه ميكند به بروز بحرانهاي عميق ميانجامد و البته بيتاثير بوده، به همين دليل ميخواهم اينبار پوستين وارونه تن كنم و از مسير عكس و شبيه همان برهان خُلف به ماجرا بپردازم. فرض كنيد كه من يك مخالف جمهوري اسلامي باشم. مگر نه اين است كه اين جمهوري با آراي بيش از 98 درصد جامعه انقلابي سال 58 به قدرت رسيد؟ خب اگر فرض كنيم كه من مخالف جمهوري اسلامي باشم و قصد سرنگوني آن را هم داشته باشم، چه بايد بكنم؟ طبيعتا بايد تلاش كنم تا از آن 98 درصد ابتدايي كم بشود؛ غير از اين است؟ و اين چگونه امكانپذير خواهد بود؟ يكي از راههايش اين است كه به مردم نشان دهم كه نظرشان در اداره كشور بيتاثير است و بهترين راهش هم اين است كه سعي كنم براي انتخاب مردم محدوديت ايجاد شود و راهش اين است كه من به عنوان مخالف جمهوري اسلامي، از ردصلاحيتها دفاع كنم تا محدوده انتخاب مردم، تنگتر و تنگتر شود و با حذف هر فرد، عدهاي هم از جمع رايدهندگان كم شود. كار ديگري كه بايد بكنم، محدود كردن حداكثري رسانهها و بردن اصحاب رسانه به دادگاه با كوچكترين بهانه و زنداني كردن آنها و سپردن رسانه ملي براي تبليغات و پروپاگانداي يك گرايش ويژه است تا مرجعيت رسانهاي در كشور از دست برود و رسانههاي خارج كشور مرجعيت را به دست بگيرند و همزمان چنان بر احزاب سخت بگيرم و اين تشكل و آن حزب را منحل كنم كه در بزنگاههايي مثل همين ماجراي حمله اسراييل به غزه، هيچ كسي نباشد كه بتواند مردم را براي حمايت از مردم فلسطين جمع كند يا مثلا بايد تلاش كنم كه به جاي ساختار كارشناسي و تخصصي، كار به افراد بيمايه سپرده شود و چنان شرايطي فراهم كنم كه متخصصان كشور، گروه گروه مهاجرت كنند و سرمايههايي كه صرف آموزش آنان شده، به سادگي در اختيار كشورهاي ديگر قرار بگيرد يا چرا راه دور برويم؟ براي مني كه پوستين وارونه به تن كردهام، چه از اين بهتر كه يكي مثل معجزه هزاره سوم به قدرت برسد تا فقط در يك قلم، 800 ميليارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت را آتش بزند و چنان نمايشي راه بيندازد كه هفت قطعنامه در شوراي امنيت عليه ايران تصويب شود؟ يا مثلا از اين بهتر هم ميشود كه تلاش ديپلماتيك براي رسيدن به برجام را چنان هوا كنيم و بگوييم ما معيشت مردم را به برجام گره نميزنيم و بعد براي جفتوجور كردن بودجه، فقط مانده كه ارزش افزوده نفس كشيدن را هم محاسبه و از آن ماليات بستانيم و آخرينش هم كسب افتخار بزرگترين اختلاس تاريخ ايران و در مقابلش دستگيري يك پيرمرد براي رقصيدن. آيا براي من با اين پوستين وارونه، بهتر از اين هم ميشود؟ اين وضعيت ايدهآل هر نيروي براندازي است بدون آنكه خودش براي رسيدن به اين شرايط كاري كرده باشد.