آزادي الهه محمدي و نيلوفر حامدي بعد از 17 ماه
محسن آزموده| عصر يكشنبه بيست و چهارم ديماه روز شادي براي روزنامهنگاران ايراني بود. الهه محمدي و نيلوفر حامدي بعد از گذشت 17 ماه با قرار وثيقه از زندان اوين آزاد شدند. از شنبه شب خبرهايي به صورت درگوشي در ميان برخي اصحاب رسانه دست به دست ميشد كه گويا قرار است اين دو خبرنگار آزاد شوند، اما همه ساكت بودند و هيچكس جرات نميكرد خبر را منتشر كند. تا نزديك ظهر روز يكشنبه، همچنان همه چشمانتظار بودند و برخي از روزنامهنگارها در شبكههاي اجتماعي، پيامهايي كوتاه و مبهم منتشر ميكردند كه خبر خوشي در راه است. از حدود ظهر بالاخره معلوم شد كه خبر جدي است و به راستي قرار است الهه و نيلوفر آزاد شوند. خانوادههاي اين دو روزنامهنگار، همسر و پدر و مادر و خواهر الهه و همسر و مادر نيلوفر به همراه شمار زيادي از همكاران و روزنامهنگاران و دوستان اين دو، از ظهر جلوي در زندان اوين جمع شدند. به گفته بستگان اين دو روزنامهنگار، خبر تعيين وثيقه ساعت هشت شنبهشب در سامانه ثنا ابلاغ شده بود. شعبه 31 دادگاه تجديد نظر استان تهران براي هر يك از آنها مبلغ 10 ميليارد تومان وثيقه صادر كرده است. از حدود ساعت يك و نيم، حوالي در خروجي اوين پر بود از روزنامهنگاراني كه چشمانتظار آزادي دوستان خود بودند. ماموران زندان براي جلوگيري از تجمع و شلوغي، جماعت را به سمت شمال بزرگراه يادگار امام هدايت كردند. همه در ماشينهاي خود نشسته بودند و بيم و اميد در چشمها و چهرههاي هر يك به چشم ميخورد. خودروهاي رهگذري كه از مسير يادگار جنوب به سمت چمران حركت ميكردند، از مواجهه با اين جمعيت نگران متعجب بودند و بعضا ميپرسيدند كه چه خبر است. بالاخره حدود ساعت 4 عصر، خبر آمد كه قرار است الهه و نيلوفر بيرون بيايند، اما نه مثل همه آزاديها از در كوچك بالاي پلهها. سعيد پارسايي و محمد حسين آجورلو را صدا كردند تا داخل بروند و همسرانشان را همراهي كنند و آنها را با ماشينهاي خودشان به سمت جمعيت منتظر ببرند. بالاخره ثانيههاي دلهرهآور انتظار به سر آمد و نيلوفر و الهه سوار بر ماشين همسرانشان آمدند. من داشتم با زحمت به سمت تقاطع كوچه هشت بهشت با خيابان بهاران ميدويدم كه ناگهان صداي فرياد و سوت را شنيدم. بر سرعت خود افزودم تا از قافله عقب نمانم. جمعيت به سمت ماشينها دويدند. انبوه روزنامهنگاران دو دوست و همكار خود را در آغوش گرفتند. شادي در فضا موج ميزد. ماشينهاي رهگذري كه از كنار جمعيت شادمان ميگذشتند، با تعجب ميپرسيدند چه خبر است و وقتي ميگفتيم كه دو روزنامهنگار آزاد شدند، خوشحال ميشدند و بوق ميزدند. بياغراق همه الهه محمدي و نيلوفر حامدي را ميشناختند. شادي و شعف در چهره گشوده خانوادهها موج ميزد. بساط عكس گرفتن و در آغوش كشيدن داغ بود. بسياري با گوشيهايشان فيلم ميگرفتند. عكاسها جمعيت را به آرامش دعوت ميكردند. در ميان خوش و بشها و عكس گرفتنها، آرزوي آزادي ديگر روزنامهنگاران در بند به گوش ميرسيد. حضور پرشمار روزنامهنگاران و خبرنگاران از روزنامههاي شرق، همميهن، «اعتماد» و ساير رسانهها براي دو روزنامهنگار آزاد شده و براي خانوادههاي آنها قوت قلب بود. با آرزوي آنكه هيچ روزنامهنگاري در هيچ كجاي دنيا به دليل كار روزنامهنگاري در زندان نباشد. با اميد.