• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۸ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5701 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۵ بهمن

راهبرد امريكا در غرب آسيا

سيد محمد حسيني

روساي جمهور امريكا در دوران جنگ سرد، پس از فروپاشي شوروي و تا سال‌ها پس از حادثه 11 سپتامبر بر اساس الگوهايي مانند دكترين دوستوني، نظم نوين جهاني، دولت‌سازي، دموكراسي‌سازي، توازن‌سازي از دور و... سياست خارجي امريكا در غرب آسيا را تدوين مي‌كردند، اما پس از چالش‌هاي امنيتي اوباما در عراق و به خصوص شكست امنيتي امريكا در افغانستان؛ در نگاه اول به نظر مي‌رسد امريكا در غرب ‌آسيا مانند گذشته الگوي مشخص و معيني براي پيشبرد منافعش در اين منطقه ندارد. برخي فكت‌ها نشان مويد اين معناست كه امريكا در غرب آسيا به خصوص پس از عمليات توفان الاقصي دچار گيجي استراتژيك است. كدام شواهد نشان از اين گيجي استراتژيك است؟
1- امريكا راهبرد توازن‌سازي از دور يا هدايت از بيرون را در خاورميانه دنبال مي‌كند ولي مجبور مي‌شود حضور نظامي خود را در منطقه افزايش دهد و با حوثي‌ها و برخي گروه‌هاي مقاومت در عراق و سوريه وارد جنگ شود.
2- امريكا در قبال جنايات اسراييل در غزه دچار دوگانگي شده است. از طرفي حامي تمام قد اسراييل در جنگ با حماس و محور مقاومت است، از طرفي ديگر فشار افكار عمومي بابت جنايات ضد بشري اسراييل در غزه را بايد پاسخ دهد.
3- امريكا از يك‌ سو به ايران پيام مي‌دهد تا مانع از ورود تمام قد حزب‌الله در جنگ غزه شود از طرفي ديگر دولت نتانياهو آتش در جبهه‌هاي شمالي عليه حزب‌الله را تشديد مي‌كند.
4- همين تناقض در قبال ايران هم هست. امريكا مطلقا آمادگي جنگ مستقيم با ايران را در شرايط كنوني ندارد و اساسا بناي درگيري مستقيم با ايران هم ندارد، اما نتانياهو بر آتش درگيري مستقيم ايران و امريكا مي‌دمد.
5- دولت بايدن راهكار دولت حداقلي در فلسطين را دنبال مي‌كند، اما بخشي از بدنه سياست خارجي امريكا و مهم‌تر از همه دولت نتانياهو به ‌شدت مخالف تشكيل دولت فلسطيني است.
موارد فوق گيجي استراتژيك امريكا در قبال منطقه غرب آسيا را به ذهن متبادر مي‌كند و خواننده را به اين نتيجه مي‌رساند گويي امريكا در غرب آسيا پس از دولت اوباما و به خصوص پس از خروج امريكا از افغانستان (اگر افغانستان را نيز در يك طرح كلي ضميمه خاورميانه تعريف كنيم) فاقد راهبردي كلان و استراتژيك است.
اما از منظري ديگر نيز مي‌توان به رويدادها و رفتارها در سياست خارجي امريكا به گونه‌اي نگريست كه اتفاقا نشان مي‌دهد: امريكا براي هر موضوع در خاورميانه داراي طراحي كلان و استراتژيك است. نگاهي به عملكرد دولت بايدن پس از عمليات 7 اكتبر مويد آن است كه امريكا براي خاورميانه نسخه واحد يا كلان استراتژي ندارد، اما براي موضوعات جداگانه در منطقه طراحي استراتژيك دارد. در واقع پيچيدگي، سطح تنش‌ها و تعداد زياد متغيرها در منطقه غرب آسيا باعث شده است تا نه تنها امريكا بلكه حتي بازيگران منطقه‌اي نظير اعراب، تركيه و ايران نيز براي منطقه راهبرد معيني نداشته باشند، بلكه براي هر مساله‌اي در منطقه راهبرد مخصوصي را طراحي كنند. از اين منظر امريكا در منطقه داراي طراحي استراتژيك است.
نگاهي به ديدگاه‌هاي جريان تصميم‌ساز در امريكا شامل مشاوران امنيت ملي در كاخ سفيد، پنتاگون، وزارت خارجه، نمايندگان امنيتي مجلس نمايندگان و سنا نشان مي‌دهد حاكميت سياسي در امريكا در مورد برخي موضوعات به اجماع نظر رسيده‌اند و در مورد برخي ديگر از موضوعات رويكرد دوگانه‌اي دارند. مثلا حاكميت امريكا در مورد چين اجماع نظر قطعي دارد كه چين در آينده، هژموني امريكا را به چالش مي‌كشد پس بايد به صورت تركيبي مهار شود. متاسفانه حاكميت امريكا در مورد ايران نيز به اجماع نظر رسيده است. از ديدگاه آنها «ايران بازيگر بدقلق و بي‌ثبات‌كننده‌اي است كه بايد مهار شود و شيوه مهار آن هم عدم درگيري مستقيم و افزايش فشارهاي اقتصادي و سياسي است تا از اين طريق، هزينه‌هاي داخلي و خارجي ايران افزايش يابد و دچار سرنوشت شوروي شود.»
حاكميت امريكا اما در مورد مساله فلسطين دچار دوگانگي است. اكنون دولت بايدن همصدا با كشورهاي اروپايي و كشورهاي عربي تنها راه تنش در منطقه را تشكيل دولت حداقلي در فلسطين مي‌دانند و در مقابل برخي جمهوري‌خواهان همصدا با دولت نتانياهو مخالف تشكيل دولت فلسطيني هستند. نكته بسيار مهم در اين دوگانگي، شيوه مديريت اين اختلاف توسط دولت بايدن است. به نظر مي‌رسد كه بايدن با تجربه‌اي 50 ساله در سياست خارجي از دولت كارتر تاكنون، طرحي را دنبال مي‌كند كه در صورت پيشرفت اين طرح ايران با يك پارادوكس جدي در سياست خارجي مواجه مي‌شود. طرح بايدن در جنگ غزه چيست؟
بايدن تلاش مي‌كند از طريق مشاركت دادن كشورهاي عربي، كشورهاي اروپايي و حتي مخالفان نتانياهو در داخل اسراييل به يك مخرج مشترك در موضوع فلسطين برسد كه خروجي آن تشكيل دولت كنفدراسيوني فلسطين است.
دولتي كه كشورهايي نظير اردن و عربستان متكفل و ضامن امنيتي آن باشند و نقش پدرخوانده را براي اين دولت جديد ايفا ‌كنند. از آن طرف نيز امريكا به عنوان پدرخوانده اسراييل مانع از تجاوز اسراييل به دولت جديد شود.
به عبارتي ديگر بايدن در موضوع فلسطين داراي طرحي كلان است كه قدم به قدم در حال پيش بردن است. طرحي كه نه از سوي يك يا چند قدرت بزرگ طراحي شود، بلكه از طريق «اجماع» ميان كشورهاي اروپايي، روسيه، چين و مهم‌تر از همه عربي ايجاد خواهد شد. تاكيد محمدبن سلمان مبني بر عادي‌سازي با اسراييل مشروط به تشكيل دولت فلسطيني نشاني از همين طراحي كلان است. اظهارات مكرون در مورد لزوم تشكيل دولت فلسطيني براي حل اساسي تنش در خاورميانه نيز مويد اين كلان راهبرد است و بالاخره موافق با يادداشت توماس فريدمن در همان روز حمله حماس به اسراييل در 7 اكتبر 2023 كه به قلم او «تنها راه مهار تروريسم در خاورميانه تشكيل دولت فلسطيني در كنار دولت اسراييل است.»
در صورتي كه اين طراحي به نتيجه رسد، ايران در يك دوراهي بزرگ قرار مي‌گيرد. البته رفتارهاي اعراب محافظه‌كار و حتي دولت بايدن نشان مي‌دهد كه آنها قصد ندارند ايران را در موضوع طرح دو دولت در انزوا قرار دهند، بلكه از اينكه ايران با طرح دو دولت موافقت كند، استقبال هم كرده و ايران را در صدر پيمان دو دولتي خواهند نشاند.... حالا مساله اين است، اگر ايران با اين طرح همكاري كند آنگاه بايد يك بازنگري بزرگ در سياست خارجي خود ايجاد كند و در صورتي كه مخالفت كند، آنگاه جبهه مقابل ايران از امريكا و اروپا فراتر خواهد رفت و كشورهاي منطقه را نيز در بر خواهد گرفت.
بنابراين در پاسخ به سوالي كه مطرح شد، مي‌توان استدلال كرد امريكا در خاورميانه در قبال هر موضوع داراي استراتژي مخصوص به خود است و به‌طور مشخص در مورد فلسطين «طرح دو دولتي را از طريق ايجاد اجماع در لايه‌هاي زيرين جامعه بين‌الملل» دنبال مي‌كند. در اين مسير مهم‌ترين مانع دولت امريكا شخص نتانياهو و سپس مهار ايران (در صورت مخالفت ايران با طرح دو دولتي) خواهد بود.
سفير سابق ايران در عربستان سعودي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون