رابطه دين، اخلاق و سياست از ديدگاه امام خميني (۴)
احمد مازني
۵- آميختگي اخلاق و سياست
پروفسور تئوفانف، اسلامشناس معروف بلغاري و مترجم قرآن به زبان بلغاري در ادامه مقاله ميگويد:
«بهطور كلي ديدگاه امام خميني و طرز تفكر ايشان بر پايه اخلاق كه همه عرصههاي معرفت، حول محور آن است، شكل گرفته است. اين اخلاق مبتني بر سه واقعيت وجود انساني است: واقعيت بيروني يا حسي، عالم كنايهاي و عرصه فكري.»
و در ادامه به علاقه امام خميني به اخلاق و آميختگي آن با سياست در نگاه امام تصريح ميكند و ميگويد:
«اخلاق و خاصيت آن، از آغاز شرح حال معنوي امام خميني تا هنگام مرگش مورد علاقه وي بوده است. ايشان تقريبا كليه مسائل اجتماعي ـ سياسي را از ديدگاه و چشمانداز اخلاقي نگاه ميكند. به نظر ايشان اخلاق نه در مجموعه خاصي از مقررات و قواعد، بلكه در اصول عميق فلسفي، الهيات و انسانشناسي نهفته است.»
و ادامه ميدهد كه «امام خميني به يگانگي اخلاق و سياست معتقد است كه به نظر وي مرئي است و نياز به شهود ندارد. اما واقعيت شاهد بيعدالتي گسترده، ستمگري و عوامفريبي در زندگي شخصي و اجتماعي است. رهبر حقيقي اسلامي بايد موكدا به اصول اخلاقي پايبند باشد و هر طور شده نگذارد دروغ ريشه بدواند و بايد با فساد مخالفت كند.» پژوهشگران بسيار ديگري درباره اين موضوع تحقيق كردهاند كه مقالات آنها به راحتي در دسترس همگان است. يافتههاي پژوهشي حاكي از اين است كه در ديدگاه امام حتي احكام به ظاهر غيرسياسي اسلام نيز رنگ سياست دارد و بالعكس احكام اخلاقي نيز در روابط و مناسبات سياسي جامعه ديني موثر است. در اين صورت نظام اسلامي تا زماني اسلامي است كه اخلاقي باشد و اين همان معناي كلام شهيد مدرس است كه امام به آن استناد ميكردند: «سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ماست.»
امام در اين باره ميفرمايند: « اسلام، احكام اخلاقياش هم سياسي است. همين حكمي كه در قرآن هست كه مومنين برادر هستند، اين يك حكم اخلاقي است، يك حكم اجتماعي است، يك حكم سياسي است. اگر مومنين، طوايف مختلفهاي كه در اسلام هستند و همه هم مومن به خدا و پيغمبر اسلام هستند، اينها با هم برادر باشند، همانطوري كه برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند اين علاوه بر اينكه يك اخلاق بزرگ اسلامي است و نتايج بزرگ اخلاقي دارد، يك حكم بزرگ اجتماعي و نتايج بزرگ اجتماعي دارد. اخوت اسلامي اقتضاي اين را ميكند كه در اين جهت اجتماعي همه با هم كمك كنند و اين كشوري كه از خودشان هست همه آباد كنند آن را و پاكسازي كنند آن را و بسازند آن را.» (صحيفه امام، ج ۱۳، ص ۱۳۱) لازم به يادآوري است كه عملكرد مدعيان دين و سياست از يك سو و شيطنت بدخواهان از سوي ديگر موجب دور شدن جامعه از انديشه امام شده، كما اينكه در طول ادوار گذشته، اين سرخوردگي در دينداران دردمند بسياري پديد آمده كه در مواجهه با واقعيت، عطاي سياست را به لقايش بخشيدند. شيخ محمد عبده شاگرد و ملازم سيد جمالالدين اسدآبادي پس از سرخوردگي از سياست ميگويد: «به خدا پناه ميبرم از سياست و از كلمه سياست و معناي سياست و هر حرفي كه در سياست تلفظ ميشود و از هر انديشهاي درباره سياست كه از ذهن من ميگذرد و از هر زميني كه در آن ياد سياست ميشود و از هر انساني كه به سياست سخن ميگويد يا تعليم ميدهد يا درباره سياست ميانديشد و از مشتقات سياست.» (محمد عبده، الاعمال الكامله، جمع و تحقيق: دكتر محمد عماره، بيروت، موسسه العربيه للدراسه و النشر ۳/۳۱۶)
اما تجربه نشان داده است كه تمامي پديدههاي اجتماعي تحت تاثير شرايط زماني و مكاني قرار ميگيرند و حقيقتهاي بسياري تحت تاثير اين عوامل مورد تاييد يا انكار قرار ميگيرند. حقيقت آميختگي اخلاق، سياست و دين نيز از اين قاعده مستثني نيست.
در ايران نيز تا اوايل دهه شصت اغلب روحانيون مبارز، روشنفكران ديني و حتي بسياري از مبارزان غيرمسلمان به حكومت اسلامي به عنوان نظام عدالت، اخلاق، مردمسالاري، برادري و برابري گرايش داشتند و براي رسيدن به اين آرزوها از تشكيل حكومت اسلامي دفاع ميكردند، اما به تدريج اين نگرش تغيير كرد و انديشه سكولار جاي خود را به نظام ديني داد و امروز صداي كسي بلندتر است كه بگويد: دين براي آخرت آمده. اين تغيير نگرش ناشي از چيست؟
پاسخ به اين سوال مجال بيشتري ميطلبد و انشاءالله در يادداشت ديگري به آن خواهم پرداخت. اما به اجمال ميتوان گفت اينكه بعضي از روحانيان، روشنفكران و فعالان سياسي از انديشه امام خميني در مورد آميختگي اخلاق، دين و سياست دور شدند ناشي از عملكرد مدعيان نظام ديني است كه خود و عملكرد خود را عين اسلام و عين انديشه امام معرفي ميكنند در حالي كه ميان اين عملكرد با آن انديشه تفاوت از زمين تا آسمان است.