• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5776 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۲ خرداد

وندال‌ها و شهر رم

مرتضي ميرحسيني

امپراتوري روم از اواخر قرن سوم، از دوران ديوكلتيانوس عملا به دو قلمروی شرقي و غربي تقسيم شده بود. هر كدام از اين دو قلمرو، پايتختي متعلق به خود و تشكيلاتي متفاوت از ديگري داشت و بعدتر هم ميان منافع و اهداف‌شان رقابت و تضاد شكل گرفت. امپراتوري با محوريت ايتاليا، واقع در ناحيه غربي پا گرفته و توسعه يافته بود، اما به مرور در تغيير و تحولات بعدي -  به‌ويژه از زمان تاخت‌وتاز هون‌ها - معلوم شد كه قلمروی غربي بسيار آسيب‌پذيرتر از شرق است. آرنولد جونز در كتاب «زوال جهان باستان» مي‌نويسد: «اگر امپراتور غربي در حفاظت از هر بخشي از كرانه‌هاي راين و دانوب شكست مي‌خورد خط دفاعي ديگري برايش باقي نمي‌ماند و مهاجمان مي‌توانستند مستقيما به ايتاليا و گل نفوذ كنند و حتي به اسپانيا. اگر امپراتور شرقي در حفظ حوزه دانوب سفلي شكست مي‌خورد كه اغلب هم مي‌خورد، فقط نفوذ و نظارت خود را بر استان‌هاي آن ناحيه، آن‌ هم موقتا از دست مي‌داد، چون هيچ دشمني توان تسخير تنگه‌هاي بسفور و داردانل را كه به وسيله نيروي قسطنطنيه محافظت مي‌شدند، نداشت. بنابراين راه تهاجم بر آسياي صغير، سوريه و مصر بسته مي‌ماند.» اما دلايل ديگري هم براي امنيت و ثبات پايدار قلمروی شرقي وجود داشت. چنانكه دان ناردو در كتاب «انحطاط و فروپاشي امپراتوري روم» مي‌نويسد: «اضافه بر دلايل استراتژيك در حمله به غرب، بخش شرقي ثبات سياسي بيشتري داشت و بسيار كمتر گرفتار شورش‌ها و انقلاب‌هاي داخلي مي‌شد. قلمروی شرقي همچنين به‌طور قابل ‌توجهي صاحب ثروت بيشتر و جمعيت افزون‌تري بود و اين به آن معني بود كه آسان‌تر مي‌توانست نيرو گرد آورد و سرباز نگه دارد.» از اين‌رو، شرق در آرامش نسبي ماند و از خطرات و تهديدهاي بيروني گذشت، اما غرب زير فشار مشكلات و در مواجهه با يورش‌هاي مستمر بربرها رو به زوال رفت. نيز از آنجا كه ميان دو قلمرو، دشمني و اختلاف افتاده بود، شرقي‌ها از كمك به غربي‌ها طفره مي‌رفتند و حتي گاهي -  براي دفع شر و بلا از خود - بربرها را به حمله به شهرهاي غربي تحريك مي‌كردند. آن ‌هم معمولا در شرايطي كه بحران اقتصادي در غرب خودنمايي مي‌كرد و آخرين رمق‌هاي امپراتوري را مي‌گرفت. مرزهاي قلمرو غربي نيز هميشه بي‌دفاع بودند. قلعه‌ها را تعمير بازسازي نمي‌كردند و حقوق سربازان را - كه روز به روز تعدادشان كمتر مي‌شد - نمي‌دادند. گاهي از بربرها براي جنگ با بربرها استفاده مي‌شد، اما اين تدبير نيز بعد از چند پيروزي اوليه، ديگر كار نكرد و بعدتر - بربرهاي مزدور ناراضي و شورشي - خود به مشكلي بزرگ در مجموعه مشكلات تبديل شدند. يكي از بدبختي‌هايي كه رومي‌ها در آن سال‌هاي ضعف و زوال با آن مواجه شدند، هجوم گسترده وندال‌ها بود. وندال‌ها كه مدتي در نواحي مركزي شمال اروپا مستقر بودند، از مقابل هون‌ها به سوي غرب رفتند و در مسير حركت به اسپانيا سرازير شدند. از آنجا به آفريقا ريختند و بر بخش‌هاي وسيعي از شمال آن قاره - كه غله قلمرو غربي را تامين مي‌كرد - مسلط شدند. سپس ناوگان بزرگي ساختند و سواحل اسپانيا و ايتاليا و يونان را غارت كردند. رومي‌ها كه به تنگنا افتاده بودند، با وندال‌ها پيمان اتحاد بستند و كوشيدند اين قوم ستيزه‌جو را رام و همراه كنند. نتوانستند. چه آنكه شاه آنان، گايسريك، رام‌شدني نبود با چنين تدابيري به اطاعت امپراتوري درنمي‌آمد. درباره‌اش نوشته‌اند: «پسر حرامزاده و مغرور يك برده بود - لنگ اما نيرومند، در خوراك بس ممسك و در جنگ بسيار دلير، بدخشم و در دشمني بي‌رحم، با نبوغي شكست‌ناپذير براي جنگ و سوداگري سياسي.» او نيروهايش را برداشت و از كارتاژ به سمت شمال، به سوي ساردني و رم حركت كرد. در چنين روزهايي از سال 455 پايتخت امپراتوري را گرفت و دو هفته در اشغال خود نگه داشت. همراهانش، هر چه را كه غارت‌شدني بود، غارت كردند و سراسر نواحي اشغالي را به تباهي و ويراني كشيدند. برخي خانواده‌هاي قديمي را ريشه‌كن كردند و هزاران ايتاليايي را به بردگي گرفتند. سپس از نواحي اشغالي عقب نشستند و خاطره‌اي از وحشت و قساوت پشت سرشان باقي گذاشتند. هر چند واقعيت اين است كه خشونت و توحشي كه وندال‌ها در تسخير ايتاليا نشان دادند بسيار كمتر از خشونت‌ها و جنايت‌هايي بود كه رومي‌ها  در دوران  فتوحات‌شان رقم  مي‌زدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون