انتخابات، سياست خارجي و سوالاتي از كانديداها
نقش تحريمها در عملياتي نشدن اين روابط راهبردي «اعلامي» چيست؟! اين سوالات را به اين دليل طرح كردم كه معتقدم توسعه روابط راهبردي «عملي» با چين بايد با رعايت اصل توازن در سياست و روابط خارجي، از اولويتهاي هر دولت در ايران باشد، اما چرا در دولت انقلابي (و نيز نهم و دهم) كه شرقگرايي برجسته بود، روابط به تجارت كالا و فروش نفت با فرمولهاي خاص محدود ماند؟! و حتي در سطح سياسي نيز بيشترين بيانيههاي مردودِ مشترك چين و روسيه با اعراب در خدشه به تماميت ارضي ايران صادر شد؟
رييسجمهوري ميتواند سياست خارجي را به ابزاري براي پيشبرد اقتصاد ملي بدل كند كه ابتدا واقعيت بلاي تحريم و سهم واقعي آن را در مشكلات بپذيرد و براي مواجهه با آن تيم كاردان و كارآزموده داشته باشد. از اين منظر تاكيد دكتر پزشكيان بر به كارگيري اهل فن اميدبخش است. اين پذيرش واقعيت به معني گره زدن سفره مردم به خارج، ناديده گرفتن ظرفيتهاي ملي يا تبديل سياست خارجي به مساله اولِ اعلامي كشور نيست؛ بلكه نشان اين است كه اين معضل در صدر اولويتهاي رييسجمهور خواهد بود و او و تيمش فعالانه و سازنده در جهت رفع آن گام برميدارند. همچنين اين رويكرد حاكي از فهمِ توجه به بستر مناسب و ضروري خارجي براي تحقق و تقويت اقتصاد ملي با هزينه پايين و عقب نماندن حتي از همسايگان همقد يا بسيار كوچكتر ايران در منطقه و نيز عدم حذف از چرخه اقتصاد جهاني -با پيامدهاي امنيتي خطرناك-است.
نفي يا كوچك شمردن واقعيات نشان ميدهد فردي كه ميخواهد رييسجمهور شود نه يك بيماري مهم را تشخيص داده و نه اولويت و تدبيري براي درمان آن دارد. در اين رويكرد، فرصتها پيدرپي سوزانده ميشوند و اين مردم خواهند بود كه هزينههاي آن را پرداخت ميكنند.