آيا حاكميت ميتواند حداقل محسن باشد؟
مسعود طاهري
اگر اين تحليل امروز نزد بسياري وجود دارد كه با توجه به وجود شواهد و قرائن مختلف شرايط پيش رو شرايط برونرفت از انسداد نه فقط سياسي كه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است، اگر به خاطر يك مجموعه پالسهاي كاملا مشخص اين تحليل وجود دارد كه حاكميت به اين نتيجه رسيده كه تا آنجا كه برايش مقدور است ميزان مشاركت سياسي را نه فقط در انتخابات كه در عرصه عملكردهاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي بالا ببرد و سعي در سهمدهي به اقشار مختلف دارد، يكي از مهمترين دسته از اين اقشار قشر نخبهاي و بهويژه برخي اساتيد دانشگاهي و حوزوي است كه به دلايل مختلف مورد قهر حاكميت واقع شدند و برخي از آنها مجبور به مهاجرت از كشور شدند، برخي نيز كه از سالهاي قبل مهاجرت كردند و ساكن خارج كشور بودند وقتي به ايران سفر كردند، بازداشت و مورد بازجويي گاه سخت قرار گرفتند يا به برخي از آنها خيلي محترمانه هشدار داده شد كه اگر به ايران سفر كنيد برايتان دردسر ايجاد ميشود. لذا بسياري از اين قشر نخبه براي سفرهاي ضروري به ايران چه هنگامي كه نزديكانشان مراسمي داشتند كه حضورشان در اين مراسم ضروري بود به خصوص اگر نزديكانشان را از دست ميدادند و چه مراودات علمي و فرهنگي محروم ماندند. هرچند در دولت آقاي رييسي تلاشي شد كه اعلام شود اين افراد ميتوانند به كشور بازگردند، اما هيچ وقت نتوانست اعتماد مورد نظر را به آن قشر منتقل كند، چون هيچ تضمين مشخصي وجود نداشت و هنوز هم وجود ندارد.
من در طول دوازده، سيزده سال گذشته، حسب كار فيلمسازي و مستند ساختنم با طيف گستردهاي از اين افراد فرهيخته و اساتيد بزرگ در ارتباط بودم كه به دلايل مختلف از مسافرت به كشور محروم هستند و به نوعي حق سفر به سرزمين مادري خود را ندارند و همين باعث حسرت، دلآزردگي و شكوه و گاه در موارد حاد حتي موجب كينه شده و به همين خاطر در بهترين وضعيت باعث نااميدي از كارها و رفتارهاي حاكميت و در بدترين وضعيت نوعي بدبيني و حتي عناد را ميانشان سبب شده؛ بالاخره كسي كه چند ماه آمده در بازداشتگاهها مورد بازجويي سخت قرار گرفته يا بدون دليل قانعكنندهاي از حضور در مراسم ختم پدر و مادرش محروم شده نبايد انتظار داشت كه با اين حاكميت خيلي رفتار همدلانهاي داشته باشد. بسياري از اين افراد اساسا انتظار ندارند حاكميت قدر آنها را بداند يا از آنها دعوت به همكاري كند فقط همين كه حاكميت بگذارد به ايران سفر كنند و نزديكانشان را در ايران ملاقات كنند، راضي هستند.
حال كه نامزدهاي انتخاباتي كه برخي از آنها مشخصا سابقه نظامي و حتي امنيتي دارند هم خود را خيلي باز نشان ميدهند كه البته خود اين به خاطر يك مطالبه عمومي است، چرا مشخصا در اين خصوص هيچ حرفي نميزنند؟ و البته كه حرف زدن كافي نيست و هر كسي كه در راس نظام اجرايي قرار گيرد با يك طرح مشخص كه شامل تضمينهاي مشخص باشد به صورت صريح بايد مشخص كند كه برنامهاش در اين زمينه چيست. اگر رييسجمهور بعدي هر كسي و با هر تفكري باشد اگر نميتواند جذب اين سرمايه عظيم نخبگاني كه به دلايل مختلف جلاي وطن كردهاند را انجام بدهد، آيا نميتواند نهادهاي امنيتي را به دلايل مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي و با توجه به تجربهها و درسهايي كه فقط در همين يكي، دو سال اخير گرفتهايم، مجاب كند كه اين افراد فقط اين مجال را داشته باشند كه به صورت عادي به كشور مادري خود سفر كنند و با خانوادهها و دوستان خود ديدار كنند و حداقل ايران امروز را از نزديك و بيواسطه مشاهده كنند كه اگر در خصوص مسائل داخلي ايران اظهارنظري ميكنند يا قلمي ميزنند، بتوانند درست تحليل كنند و دچار سوءبرداشت يا اشتباه محاسباتي نشوند؟ اگر بر فرض برخي از اين افراد خطاكار و مسيء هم بودند باز خداوند به محسنين امر كرده از خطاي خطاكاران و مسيئون درگذرند، ولي سوال اين است كه *آيا حاكميت ميتواند حداقل محسن باشد؟