• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5791 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ خرداد

منظرگاه پراگماتيستي در نظاره مناظرات

رضا صديق

عرصه رقابت انتخاباتي، مويد سنجه فهم اصالت حوزه فرهنگ و ريشه گرفتن باقي حوزه‌ها از اين مقوله است. حوزه سياست، حوزه اقتصاد و حوزه اجتماع، همگي از دل فرهنگ خويش را تعريف و بازتعريف مي‌كنند و در سوژگي‌شان به اين ابژه اصالت مي‌دهند. بر اين مبنا، رقابت انتخاباتي در شكل بي زمان و مكانش، در خويش داراي مبناي عرضه و تقاضاست و نه عرضه و نه تقاضا، بدون فرهنگ ايجاد خواستِ عرضه و يا فرهنگ ساخت تقاضا بي‌اثرند. به همين سبب نيز، هر كانديداتور چون كالايي است كه براي انتخاب شدن، برند خويش را در پكيجي بر اساس زمانه خود ديزاين مي‌كند و در معرض خواستن يا نخواستن مي‌گذارد. امر «خواستن» در «مردم» اما بنا بر «فرهنگ» زيست‌شان است كه شكل مي‌گيرد. پروسه امر «خواستن» و انتخاب، از دل فرهنگ شكل مي‌گيرد. ذهن برساخته شده و زيسته در هر فرهنگي، كالاي مورد وثوق خود را بر مي‌گزيند و اينجاست كه كانديداتور، بايد جامعه مخاطب خود را بر اساس فرهنگ زيست‌شان انتخاب كند و بر اساس آن فرهنگ كالاي خويش را كه حالا خود اوست، براي ساخت تقاضا عرضه كند؛ در اين چرخه، دو سو شكل مي‌گيرد. يكسو تكثر فرهنگ جهان زيست در جامعه و ديگري شكل برندينگ و يا ريبرنديگ كانديداتور براي تقاضا شدن. 
در جامعه بنا شده بر اساس مازاد صنعت و «در حال شدن» تشخيص امر فرهنگي در تكثر جامعه پيچيدگي‌هاي خويش را دارد. شناخت اين پيچيدگي‌ها به تعريف فرهنگ در جامعه مدرن - پسامدرن و همچنين در جامعه معتقد به سنت است كه معنا پيدا مي‌كند. خواست جامعه‌اي كه سوژه جهان مدرن است به نسبت تعريف فرهنگ به قطع با تعريف فرهنگ در جامعه متعهد به سنت متفاوت است.‌ تري ايگلتون در مقاله منازعات فرهنگ به اين نكته مهم تاريخي اشاره مي‌كند كه فرآيند مدرنیزاسيون با عبور از سنت، بر اساس خواست‌هاي اقتصادي و سياسي، فرهنگ را جايگزين دين كرد تا شكل‌دهي ساختار صنعتي جهان پيشرو ممكن كند. بر اين مبنا، تعريف فرهنگ در جامعه مدرن‌زده صنعتي يا نيمه صنعتي با تعريف عرفي و كتابخانه‌اي از فرهنگ در سنت كه به آيين‌ها، بوم، غذا و زبان و اقتضائات محيطي مستلزم بود، بسيار متفاوت است. تفاوت خاستگاه اين دو در كنار هم، شكل پيچيده‌اي به مفهوم فرهنگ در جهان امروز داده است. فرهنگ در جهان مدرن - پسامدرن بر اساس تعريف ايگلتون برساخته شده از مفاهيمي چون «تكنولوژي»، «جهاني شدن»، «مدرن شدن»، «اقتصاد آزاد»، «آزادي» و از اين قسم معاني است و فرهنگ در جامعه متعهد به سنت بنا شده بر اساس ساختارهاي بومي آييني و محيطي است. در چنين حبابي، عرصه انتخابات و رقابت كانديداتورها براي عرضه بهتر به نيت انتخاب  شدن و مورد تقاضا گرفتن، چه شكلي بايد به خود بگيرد؟
حاصل همين پيچيدگي فهم فرهنگ در اصالت ريشه‌اي خود، در دهه‌هاي گذشته ايران خروجي‌هاي متفاوتي را با خود داشته است. كانديداتورها بر اساس خاستگاه يك طبقه كه شكل گرفته از فرهنگي با ديگر معنايند به بخشي از مفاهيم آن جامعه تاكيد كرده و يا عليه خواست فرهنگي بخشي ديگر شوريده‌اند. تميز دادن اين دو تعريف از فرهنگ در جامعه اتفاقي نادرست است زيرا كه اين دو مفهوم در جامعه‌اي چون ايران در هم تنيده‌اند اما برجسته‌سازي هر بخش، به ساخت تقاضا در عرصه انتخابات مي‌تواند منتج شود. بر همين اساس است كه كه در عرصه رقابت انتخاباتي حال حاضر، كانديداتورها نسبت به مفاهيم شبهه‌داري چون قانون حجاب - كه در جامعه با تقاضاي متفاوتي روبه‌رو هستند - طفره مي‌روند و از صحبت صريح درباره آن سرباز مي‌زنند زيرا كه مقولاتي از اين دست، بر شكل دهي تقاضا نسبت به عرضه‌شان اثر مستقيم خواهد داشت.
تا پيش از اين اما جناح‌هاي سياسي مختلف، با نمايندگي ناخواسته از دل تعاريف متفاوت فرهنگ، اين خواست را در عرصه رقابت انتخاباتي نمايندگي مي‌كردند اما امروز و با گذر از دهه‌هاي گذشته، نمايندگي صداي بخش‌هاي متفاوت فرهنگي در جامعه ايران به دليل همان پيچيدگي‌هاي فرهنگي زيست، با خدشه اساسي روبه‌رو شده است. حاصل اين خدشه نيز در رقابت انتخاباتي حال حاضر قابل مشاهده است. نداشتن منظرگاه دقيق فرهنگي - به معناي اصالت سياسي اجتماعي اقتصادي - در بين كانديداتورها و بسنده كردن به حرف‌هاي كلي در عرصه رقابت، حاصل بر هم خوردن معناي فرهنگ در بستر جامعه است. معنايي كه امروز فهم و خواست آن چه در تعريف فرهنگ مدرنیزاسيون و چه در فرهنگ متعهد سنت، با سوالات بي‌جوابي روبه‌رو شده است. 
سقراط در در مخالفتش با دموكراسي شاهدمثالي را بيان مي‌كند كه در بطن آن، معناي فرهنگ و درك فرهنگ در جامعه بنا بر خواست عرضه و تقاضا به درستي قابل فهم است. او رقابت يك پزشک را به يك آشپز يا شيريني‌فروش مثال مي‌زند و به اين نكته اشاره مي‌كند كه ناظران اين رقابت، بنا بر خواست در «لحظه»شان كه حاصل تجربه زيسته‌شان است به آشپز يا شيريني فروشي كه با آن خاطره طعم خوش دارند بيشتر گرايش دارند تا طبيبي كه به آنان داروي تلخ داده حتي اگر موجب نجات‌شان شده باشد. او در اين شاهدمثال نوع رقابت اين دو را از اساس بي‌بنيان مي‌داند زيرا كه عرضه را در اين رقابت نه منوط به هدف هدايت صحيح جامعه، كه متاكد بر لذت يا فرهنگي تحليل مي‌كند كه هيچ بنيان يا اصالتي ندارد و بي‌مبناست. 
به عبارتي سقراطي، عرصه رقابت انتخابات، عرصه رقابتي بر اساس ساخت تقاضاست؛ تقاضايي كه بايد بتواند ماركت مورد نظرشان را براي خواستن كالايش متقاعد كند و اين متقاعد كردن، نه چون طبيبي قهار كه چون آشپز يا شيريني فروشي زبردست است كه با شناخت طعم مورد علاقه فرهنگي در هر بخش از جامعه، با پخت صحيح غذايي درخور، مي‌تواند عرصه تقاضاي عرضه‌اش را طرح‌ريزي و برنامه‌ريزي كند. 
در اين ميانه اما نقش جامعه - مردم، خود را نمايان مي‌كند. خودآگاهي جامعه نسبت به اين عرضه و تقاضا و خواست فرهنگي جامعه‌اش، مي‌تواند قدمي باشد براي درك بهتر تقاضايي كه دارد. فهم اين تقاضا خواه تلخ مانند داروي طبيب باشد يا شيرين، بدون درك فرهنگي و آگاهي ميسر نخواهد شد. منظرگاه نگريستن به مناظرات كانديداتورها، بدون اين معنا، تنها تجربه‌اي استاديومي است كه در انتها نه مطالبه‌اي در پي دارد و نه اينكه كانديداتورها مي‌توانند عرضه‌شان را درست انتخاب مي‌كنند. منظرگاه پراگماتيسيتي و عملگرايانه، جز خودآگاهي نسبت به فهم فرهنگ - در ميان چنين انتخاب سياسي‌اي - براي خاستگاه هر تعريف فرهنگي از جامعه نيست.
تحليلگر فرهنگ

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون