تحلیلی درباره گفتار مسعود پزشکیان و نگاه او به اندیشمندان و هنرمندان
دیالوگ یا مونولوگ؟
سوگند افشار
1 انسان در این سپهر هستی تلاش میکند با دست یازیدن به هنر، ادراک و دریافت خویش را از خود، دیگری و جهان پیرامونش کسب نماید. انسان وقتی در وضعیت بغرنج مونولوگها قرار میگیرد سعی نموده با تکیه بر خلق راهی برای دیالوگ پیدا کند. هنر علیالخصوص سینما -در حال حاضر به نظر میرسد- تنها راه آدمیزاد برای ادراک بیواسطه خویشتن سپس دیگری و جهان پیرامونش باشد. در منظومه فکری ایران اسلامی عنصر خیال نقش بسزایی داشته و ادراک بیواسطه را برای فرد رقم میزند. انسان چه در حال روایت خویش، چه در حال روایت دیگری و جهان در هنر خود ابتدا به شکل دیدگاه خود رسیده، سپس میتواند جهانبینی خود را به صورت ابژه در بیرون از ذهن خود تصور کند. به همین خاطر در ادبیات فارسی بسیار به این مورد اشارههای مستقیم و غیرمستقیم شده است. سعدی بزرگ اینگونه سروده: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد»
بنابراین، خلق هنر در این غوغا گریزگاهی است برای ادراک در سه جهت: خویشتن، دیگری، هستی. سخن اینجاست که همه در اصل هنر اتفاقنظر دارند. اینکه هنر میتواند رازهایی از جهان را رمزگشایی نموده و انسان را در مسیر زیست خود، یاری کند. رمزگشایی از دیگری یکی از ویژگیهای هنر علیالخصوص سینماست. با مرور تاریخ سینما میتوان بهتر این مساله را شرح و بسط داد. ارتباط فرزند و پدر مادامیکه از زاویه دیدی یکسویه نگریسته شود، قطعا داوری یکجانبه را به همراه خواهد داشت. اینگماربرگمان در فیلم ساراباند، مخاطب را همراه با تجربه پدر مینماید. وضعیت بغرنجی که این دو انسان درون آن قرار گرفتهاند توسط هنرمندی بزرگ به تصویر کشیده میشود. مخاطب در سیر داستان زندگی را یکجا زیست نموده و امکان داوری یکجانبه و تکبعدی از او سلب میشود. طبعا بعد از دیدن فیلم با دیدن ابعاد مختلف زندگی یک فرد در مقابل فرد دیگری میتواند درک بهتری داشته باشد. طبیعتا هیچگاه یک فرد نمیتواند شبیه فرد دیگری باشد. هر انسان در سنگلاخ زندگی خود تجربهای را از سر گذرانده که اگر دل به دل او دهیم امکان دارد کنش او در لحظه برای ما قابلدرک باشد. قرار نیست در هر لحظه از زندگی داوری کنیم و دعوی جانبداری از خیر یا شر داشته باشیم.
با دیدن تجربه زیسته دیگری میتوانیم در زندگی درک بهتر سپس کنش بهتری داشته باشیم. به هر میزان این تجربههای زیستی در وجود انسان بیشتر شود، از داوری انسانها پرهیز نموده و تلاش میکند با همنوعان خود دیالوگ کند.
این روزها شاهد دیالوگ نیستیم، سینمای ایران که روزی با خلق هنرمندانه تفرد انسانها را به رسمیت شناخته و گرامی میداشت؛ این روزها با سینمای سفارشی در هر جنبه بدل به پدیدهای شده که انسانهایش کاملا شبیه یکدیگرند. تفرد انسانها به جمعی بدون دیدگاه بدل شده و وقتی آثار سینمایی را مشاهده میکنیم، گویا فرد در جمع مستحیل شده و اثری از آن باقی نیست. تکمضرابهای هنرمندانهای در سالهای گذشته وجود داشته که نسبت به کل آثار طرفی نبستهاند.
این سینما حاصل اندیشههایی مونولوگمحور است. سینمایی که اهل گفتوگو نبوده و جزمیت و مونولوگ را سر لوحه کار خود قرار داده است. سینمای سفارشی یعنی سینمای مونولوگ، سینمای مونولوگ یعنی سینمای جزمیت و سینمای جزمیت یعنی سینمایی که من میگویم تو چه چیز بسازی چه چیز نسازی. حسنکچل و کچل حسنش هم فرقی نمیکند. اینکه یک روز پروانه نمایش بدهند و بعد اکران نکنند. یا سالنهای کوچک به فیلمهای غیرهمسوی خود داده و با این نوع تصمیمگیری تهیهکنندگان خصوصی را به خاک سیاه بنشانند. جشنوارهای برگزار کنند و تلهفیلمهای سفارشی را به جای فیلمهای سینمای ایران به خرد مخاطب بدهند و هزاران کنش دیگر که با یک نگاه ساده میتوان از نظر گذراند. البته میتوان روبهروی دوربین نشست و با آمار و ارقام خود را قهرمان نشان داد. حجم فروش ساخت و فروش فلان کمدی را به قدرت مدیریت خود نسبت داد؛ اما واقعیت هنر اهل چرتکه نیست. سینمای کشور ما که آثار تولیدشدهاش بیشتر دولتی است تا خصوصی، با سیاستگذاریهای مونولوگی و جانبدارانه به جایی رسیده که از هنر عاری و فاقد دیالوگ است. نمایشی تکراری است که از ابتدا میتوان حدس زد آخر آن چه میشود. حالا میتوان کلاهکج گذاشت و حرف از رشدهای بیسابقه در طول سه سال گذشته زد ولی آن چیز که روبهروی ما قرار دارد. سینمای کمدی آببندی شده که حتی یک سور به فیلمفارسیهای قدیم زده است. سینمایی اخته، آکواریومی که تخدیری است برای مردم سرزمین ایران. تغییر ذائقه مردم از پرسشگری به پذیرش تمام و کمال.
در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی یک تیم تایید شده از طرف دوستان قرار دارند که در هر نقطهای هستند. یک فرد در سینما نقشهای یکدست بازی میکند. همان فرد در سریال شبکه نمایش خانگی و دقیقا همان انسان مجری یک تاکشو تلویزیونی است. در آخر همان فرد هم درون یک برنامه مذهبی از ارتباط متافیزیکی خود صحبت میکند که حیرت را برای مخاطبان به ارمغان میآورد. این همان روند مونولوگ است. یا خودی هستی یا غیرخودی که البته این روزها اسم دیگری هم میتوان روی آن گذاشت. یا خودی هستی یا بیخودی!
در مناظرات انتخاب شاهد تلاش چند نامزد بودیم که مونولوگ خود را فریاد زده و با زور و فشار اصرار داشتند روی حرف خود بمانند. نه به سوال کارشناس برنامه کاری داشتند و نه به نقد دیگر نامزدها. بماند که اگر هنرمندی یکی از این سخنها را داخل اثرش میگنجاند تا قیامت بر ناصیهاش برچسب سیاهنمایی میخورد. این نوع برخورد و گفتوگو رهیافت دقیقی به مردم برای شناخت نامزد انتخاباتی خود داد. فردی که وقتی مونولوگش را میگوید و دیگری قانع نمیشود، تلاش میکند از لطایفالحیل دیگری استفاده کند تا بالاخره فرد دیگر را منکوب نماید؛ بنابراین میتوان به وضوح دید -که اگر دوستانی که قرار بود بمانند و آخر هم نماندند ريیسجمهور میشدند- تکلیف فرهنگ و هنر این سرزمین به چه نحوی بود. پس بهتر نیست با گرامیداشت هنر و هنرمندان ابتدا مدیران ارشد کشور سپس طرفدارانشان را به تحمل و درک دیگری رهنمون کنیم یا اینکه بر سر مونولوگ خود مانده و با هزار نیرنگ از دیالوگ سر باز زنیم.
مسعود پزشکیان در مناظرات نجیبانه ظاهر شد و این منطق دیالوگ نشان داد میتوان اهل رقابت بود و با دیگران وارد دیالوگ شد. این اتهام که او فرد دیگری است یا قرار است فلان آدم دیگر باشد از اساس غلط است، چون اهل هنر و خرد میدانند که فرد در تجربه زیستی خود در هر سنی به نقطهای میرسد که هیچگاه شبیه انسان دیگری نیست. همانگونه که اثر انگشت هر انسان منحصر به فرد خود است، خیال و تجربه زیسته هر فرد منحصر به فرد خویش بوده و نمیتواند شبیه فرد دیگری باشد. فقط در یک حالت میتواند انسان را از تفرد اخراج نموده و بدل به جمع کرد. کاری هم به این نداریم که طرفداران یک نامزد هم جبهه تا دیروز تمام تلاش خود را انجام دادند تا هم جبهه خود را سر یک مساله خانوادگی بیآبرو کنند، همین افراد بعد از نیازمند شدن به همان آدم به صورت دفعی تغییر موضع دادند. نامزدی که تا دیروز هزار انگ و فساد به آن نسبت میدادند در وضعیت نیازمندی رای بدل به رفیق شفیق آنها شد؛ بنابراین زمانی انسان به این وضعیت میرسد که خود او از سرزمین وجود خویش اخراج شده و عاری از هویت فردی میگردد. هر آنچه مونولوگ فرد دیگری است را حفظ میکند و آن را فریاد میزند.
تنها یک انسان در این کارزار از مختصات گفتوگو و احترام به دیگران خارج نشد؛ بنابراین حضور اندیشمندان، هنرمندان و کارشناسان زبده در تیم جناب آقای دکتر پزشکیان میتواند امید به آیندهای درخشان برای فرهنگ و هنر این سرزمین باشد. کنش نجیبانه و دیالوگگونه آقای دکتر پزشکیان در کارزار رقابت و اتکا ایشان به نظر کارشناسان اهل فن میتواند بستری فراهم کند که با یکدیگر گفتوگو کنیم. گفتوگو از جنس تمدن انسانها. از جنس مهر، محبت و انسانیت؛ بنابراین سینما در این منظومه فکری میتواند به دوران اوج و شکوفایی خود بازگردد. به زمانی که سفارش جای خود را بر اعتماد به هنرمند این سرزمین داده و وجه دستوری و خطابهای اهل مونولوگ دست از سر اهل هنر بردارد. زمانی که هنر و هنرمند به اصل تفرد خویش بازگردند تا حتی که اگر هنرمندی دست به نقد یازید و ناخرسندی خود از کنشی اجتماعی را به تصویر کشید. مهر خاموشی بر زبانش ننهاده و شمع خلاقیت وجودش را با فریاد خاموش مگردانیم.
مسعود پزشکیان در مناظرات نجیبانه ظاهر شد و این منطق دیالوگ نشان داد میتوان اهل رقابت بود و با دیگران وارد دیالوگ شد
این اتهام که او فرد دیگری است یا قرار است فلان آدم دیگر باشد از اساس غلط است، چون اهل هنر و خرد میدانند که فرد در تجربه زیستی خود در هر سنی به نقطهای میرسد که هیچگاه شبیه انسان دیگری نیست. همانگونه که اثر انگشت هر انسان منحصر به فرد خود است، خیال و تجربه زیسته هر فرد منحصر به فرد خویش بوده و نمیتواند شبیه فرد دیگری باشد
کاری هم به این نداریم که طرفداران یک نامزد هم جبهه تا دیروز تمام تلاش خود را انجام دادند تا هم جبهه خود را سر یک مساله خانوادگی بیآبرو کنند، همین افراد بعد از نیازمند شدن به همان آدم به صورت دفعی تغییر موضع دادند. نامزدی که تا دیروز هزار انگ و فساد به آن نسبت میدادند در وضعیت نیازمندی رای بدل به رفیق شفیق آنها شد؛ بنابراین زمانی انسان به این وضعیت میرسد که خود او از سرزمین وجود خویش اخراج شده و عاری از هویت فردی میگردد. هر آنچه مونولوگ فرد دیگری است را حفظ میکند و آن را فریاد میزند
تنها یک انسان در این کارزار از مختصات گفتوگو و احترام به دیگران خارج نشد؛ بنابراین حضور اندیشمندان، هنرمندان و کارشناسان زبده در تیم جناب آقای دکتر پزشکیان میتواند امید به آیندهای درخشان برای فرهنگ و هنر این سرزمین باشد. کنش نجیبانه و دیالوگگونه آقای دکتر پزشکیان در کارزار رقابت و اتکاي ایشان به نظر کارشناسان اهل فن میتواند بستری فراهم کند که با یکدیگر گفتوگو کنیم. گفتوگو از جنس تمدن انسانها. از جنس مهر، محبت و انسانیت