• ۱۴۰۳ سه شنبه ۹ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5822 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۹ مرداد

گزارشی از خواسته‌های اهالی موسیقی در آستانه تشکیل دولت جدید

نُت‌هایی که آتش به جگر دارند

دستگاه مدیریت فرهنگی در دولت چهاردهم برای خواسته‌های دیرینه هنرمندان موسیقی چه خواهد کرد؟

سیمین سلیمانی

اغلب مشکلات موجود در حوزه موسیقی، ساختاری هستند. در خیلی از اتفاقات و مشکلاتی که هنرمندان موسیقی با آن روبه‌رو می‌شوند، قانون حق را به هنرمند می‌دهد و این رفتارهای فراقانونی است که برای آنها مشکل‌ساز شده. کدام قانون فعالیت زنان را در موسیقی منع می‌کند یا کدام قانون اجازه لغو کنسرت‌ها را می‌دهد؟ مبنای قانونی اینکه برخی شهرها نباید میزبان برنامه‌ای با عنوان «کنسرت موسیقی» داشته باشند چیست؟ این مشکلات در گذشته و در دولت‌های مختلف هیچ‌وقت به صورت ریشه‌ای حل نشده. هنوز زنان برای ارائه آثارشان با دشواری فراوان روبه‌رو هستند؛ هنوز پیشکسوتان بزرگ موسیقی نواحی در غربت و فقر و محروم از توجهی شایان به آنها و آن تاریخ شفاهی که در سینه دارند یکی‌یکی از دست می‌روند. هنوز کنسرت‌ها بدون دلیل موجه لغو می‌شوند؛ هنوز نشر آثار موسیقایی با هزار مصیبت روبه‌روست و همچنان موسیقی از نبود نهاد صنفی مستقل محروم است. اینکه چه دولتی مدیریت فرهنگی کشور را بر‌عهده دارد، مهم است اما مهم‌تر این است که تا چه حد این افراد می‌توانند در این حوزه تاثیرگذار باشند؟ در این گزارش یکی از هنرمندان ابراز نگرانی کرده است که مبادا همکارانش از فرط ناامیدی به حقوق قانونی خود بی‌تفاوت شوند! با این حال بر ما روشن است که سکوت هنرمند در قبال خواسته‌های به زمین‌مانده‌اش، نشانه رضای او نیست؛ او - به بیان شاعر همزبان افغانستانی‌مان- همان کوهی است که «آتش به جگر دارد اگر خاموش است.»٭ در ادامه نظرات سه هنرمند را در این باره می‌خوانید.

 

 

امور موسیقی به اهالی آن واگذار شود

کیوان فرزین

با هر بار انتخاب رییس‌جمهور، تعیین وزیر فرهنگ و یا حتی گاهی مدیران دفتر موسیقی کشور، اولین چیزی که به ذهن بخشی از جامعه موسیقی می‌رسد انتظارات و مطالباتی است که در ذهن داشته و دارند اینکه آیا بالاخره پس از سال‌ها به این مطالبات توجهی خواهد شد یا قرار است در بر همان پاشنه تقریبا ثابت گذشته بچرخد؟ اما باید قبول کنیم که این مطالبات فقط در اذهان بسیاری از اهالی موسیقی باقی می‌ماند یا نهایتا در محافل خصوصی یا به‌صورت پراکنده در رسانه‌ها‌ مطرح می‌شود. به گونه‌ای که اکثرا یا دیده نمی‌شود و یا اگر هم بشود فراموش شده و نهایتا به خواسته‌ای فراگیر، مستمر، منسجم و تاثیرگذار در سطح جامعه و دست‌آوردی ملموس بدل نمی‌شود. همین روند دست‌وپا شکسته هم با گذشت زمان، بی‌توجهی‌ها و بدعهدی‌ها روز‌به‌روز کم‌رنگ‌تر شده تا جایی که بخش بزرگی از جامعه موسیقی امروز به اتفاقات حوزه خودش و تصمیمات مسئولان حتی در مواردی که به حرفه و معیشتش ربط مستقیم هم پیدا می‌کند، بی‌تفاوت شده است.

اما اینکه بارها و بارها این مطالبات بیان شده و بی‌نتیجه مانده علاوه‌بر کوتاهی‌ها و ناکارآمدی‌های بخش دولتی، زاییده پراکندگی جامعه موسیقی هم هست. بخش مهمی از ناکامی در نیل به نتیجه برآمده از انفعال، نبود عزم جمعی، عدم سازوکار درست و سالم و از همه مهم‌تر ضعف و عدم استقلال نهادهای صنفی به صورت تاریخی در حوزه موسیقی است. چیزی که در دولت‌های قبل یا به آن بی‌توجهی شده و یا در برهه‌هایی از بیم بالا گرفتن مطالبات صنفی و رفع دردسر سعی در وابسته‌سازی نهادهای مربوط به دولت و تضعیف پشتوانه مردمی و استقلال آنها توسط مدیران شده است. چرا که در جوامع توسعه‌یافته این نهادهای مدنی و صنفی و سندیکاها هستند که جامعه هدف‌شان را برای نیل به خواسته‌ها و حقوق‌شان بسیج و راهبری می‌کنند. با دولت مذاکره و چانه‌زنی می‌کنند و در عین حال به واسطه سازوکارهای صحیح و پشتوانه و قدرت اجتماعی‌شان در مواجهه با قدرت‌های سیاسی و اقتصادی به استقلال‌شان هم خدشه‌ای وارد نمی‌شود.

اینکه دولت وظایفی دارد که مغفول مانده به جای خودش محفوظ و در اینکه به موسیقی و اهالی آن در بسیاری مسائل ابتدایی و بدیهی ظلم فاحش شده، بحثی نیست. اما بنا بر مثل «حق گرفتنی است» اگر در وهله اول خودمان نسبت به حقوق اولیه، بنیادین و مشترک عمومی‌مان بی‌تفاوت باشیم چگونه می‌شود انتظار داشت مدیران دولتی کاری برای‌مان انجام دهند؟ آن هم در فضایی که هنوز تکلیف موسیقی و جایگاهش شفاف نیست، اکثر مدیران مربوطه علاقه و دانشی در حوزه کاری‌شان ندارند و در بهترین حالت به شکل کارمندی با موسیقی برخورد می‌کنند و طبیعتا در تصمیم‌گیری‌های حساس همیشه این منافع موسیقی است که فدای سیاست و آینده شغلی، جناحی و محفلی مدیران و بخش دولتی می‌شود.

ممیزی‌های بی‌قاعده هنری، محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های فعالیت بانوان، دخالت و نگاه‌های شدید امنیتی و سیاست‌زده در حوزه هنر و موسیقی، نبود قانون کپی‌رایت، عدم نمایش ساز در صدا و سیما، عدم شفافیت مالی و عملکردی در روندها، سیاست‌گذاری‌ها، حمایت‌ها و رویدادهای دولتی، پر خطر بودن همکاری با هنرمندان و موسیقی جهان، اهمیت کمیت به جای کیفیت، وجود رانت و... همه و همه نمونه‌هایی از کاستی‌ها و آسیب‌هایی است که دهه‌هاست انتظارات و مطالبات جامعه موسیقی را از حاکمیت شکل داده، بارها گفته شده، همه هم می‌دانیم ولی اکثرا به جایی هم نرسیده.

از طرفی طی چند سال اخیر موسیقی و اهالی آن به خصوص در شاخه‌های هنری و غیر تجاری آن به‌ واسطه مختصات اقتصادی جامعه و سوءمدیریت‌ها شرایط نامطلوب بی‌سابقه‌ای را تجربه کردند. اجرای کنسرت‌های مستقل و تولید آلبوم‌ها به حداقل رسید، عوارض و مالیات‌هایی بی‌قاعده و نامشخص بر بخش‌های آموزشی و اجرایی خصوصی تحمیل شد، نهادهایی همچون شعب انجمن موسیقی در استان‌ها به بهانه تغییر ساختار منفعل شدند، شفافیت فعالیت‌های موسیقایی بخش دولتی و جشنواره‌های مبتنی بر بیت‌المال و پاسخگویی مدیران مربوط به حداقل رسید، حمایت دولت به حلقه‌ای محدود از خودی‌ها منحصر شد و بسیاری از هنرمندان و بزرگان موسیقی کشور از این دایره خارج شدند، استادان و مدرسان حاذقی از دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها کنار گذاشته شدند، جشنواره‌ها کم رونق‌ترین دوران خود را تجربه کردند به گونه‌ای که نه تنها جشنواره فجر که به واسطه مختصاتش همیشه با انتقاداتی مواجه بود که حتی جشنواره‌هایی مانند موسیقی نواحی و جوان که برای خود طی سال‌ها اعتباری هنری کسب کرده بودند نیز به ضعیف‌ترین و غیر شفاف‌ترین شکل برگزار شدند و بسیاری از هنرمندان اعم از جوانان و بزرگان موسیقی کشور عطای حضور در این رویدادها را به لقایش بخشیدند و...

شاید امیدوار باشیم این بار دولت بر اساس اظهارات رییس منتخب دولت در مناظرات و سخنرانی‌های انتخاباتی‌ و تاکید بر تکثرگرایی و کار کارشناسی، ضمن گسترش، اصلاح و تقویت ساختار صحیح نهادهای صنفی و مدنی تخصصی حوزه موسیقی، با استقلال بخشی و دوری از دخالت در آنها و مشارکت دادن بخش بزرگ‌تری از جامعه موسیقی به دور از گزینش‌هایی بر اساس رانت‌ها و روابط مرسوم، ژانر موسیقی، جنسیت، قومیت، سن و گرایش‌های سیاسی و عقیدتی، بر اساس تخصص و تجربه بتواند در همه مراحل اعم از انتخاب مدیران مربوط، سیاست‌گذاری تا سامان‌دهی وضع معیشت، برگزاری رویدادهای موسیقایی و... شادابی و اعتماد از دست رفته را تا حدودی به جامعه موسیقی برگرداند و امور موسیقی را هرچه بیشتر به اهالی آن واگذارد، خود بیشتر وظیفه حمایتی را در این حوزه برعهده گیرد و در این بخش نیز شفافیت را سرلوحه عملکرد خود قرار دهد، پاسخگو و پذیرای نقدها باشد و درهای نظارت جامعه موسیقی را برخودش همواره باز بگذارد.

منتقد‌ موسیقی

 

زنان خواننده در ایران هویت رسمی ندارند

سحر لطفی

حکومت‌های مختلف جهان با آگاهی از تاثیر هنر و فرهنگ بر پیشرفت جامعه، بودجه‌های کلانی را برای حفظ هنر، تولید آثار هنری و رضایت‌مندی هنرمندان در جامعه اختصاص می‌دهند تا هنرمند در جامعه احساس آرامش کند و با فراغ فکری به تولید آثار هنری بپردازد و نسل آینده را بپروراند و تربیت کند و در نهایت فرهنگ عمومی جامعه را ارتقا بخشد، اما متاسفانه در کشور ما کاملا برعکس است؛ آن‌چه که دیدیم و لمس کردیم تنها مراسم بزرگداشتی است که برای تقدیر از مفاخر هنریِ کشور گرفته می‌شود؛ همه این‌ها فقط در حد نمایشند.هرگز به هنرمند بها داده نشده، بزرگان هنر مملکت احساس آسایش نکرده یا زندگیِ آسوده‌ای نداشتند، به هنرمند اجازه داده نشده که بتواند روی پرورش نسل آینده کار کند. هنرمندان ما با دشواری کار و زندگی کرده‌اند و اگر برخی از بزرگان هنری ما توانسته‌اند آثار هنری خاص تولید کنند، در شمار کسانی بودند که فراتر از آنچه که باید، توان و انرژی صرف کردند‌، با سختیِ فراوان کار کرده‌اند تا در این شرایط وانفسا نسل یا شاگردانی را تربیت کنند و در تولید آثار هنری به موفقیت‌هایی برسند .

در این میان هنرمندان خانم و مخصوصا خوانندگان زن، به‌خاطر نگاه غلط و توام با تبعیض که از سال‌ها پیش وجود داشته، دچار مشکلات بیشتری هستند برای همین تمرکزم را روی این بخش قرار می‌دهم؛ طی چهل سال گذشته عمرم، با تمام وجود این مشکلات را حس کردم با این‌حال، تلاش می‌کنم دلسرد نشوم و برای رسیدن به خواسته‌هایم تلاش می‌کنم؛ اگرچه همچنان موانع فراوانی بر سر راهم به‌ عنوان یک خواننده زن وجود دارد.

من برای درک دلایل منع خواندن زن‌ها، اول از همه دنبال منعِ شرعی آن رفتم و سال‌ها پیش با بسیاری از آقایان کاردان امور دینی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که در شرع، هیچ جمله مکتوبی در این خصوص که «صدای زن حرام است» نوشته نشده، همین‌طور در قانون اساسی کشور هم هیچ بند مکتوبی صدای زن را حرام اعلام نکرده اما نمی‌دانم بر اساس چه قانون نانوشته‌ای صدای ما زنان در هر سبکی از موسیقی، ممنوع شده و هیچ‌کس هم بررسی نکرده که چرا صدای زنان حذف شده، صدایی که بخش مهمی از موسیقی است. بدون هیچ دلیلی تاکنون صدای زنان حذف شده و به جای استفاده از تواناییِ بخش عمده‌‌ای از جامعه، مانعِ کار کردن آن‌ها می‌شویم؛ کمترین ضرر این کار این است که، انرژی و توان بالقوه زنان برای پرورش و آموزش که می‌تواند برای رشد فرهنگ جامعه استفاده شود، به سادگی و بی تامل حذف کرده‌اند. هرچند که عبارت«حذف» که به‌کار می‌برم شکل محترمانه آن است؛ در صورتی‌که ما نه با احترام، بلکه با توهین و تحقیر از جامعه هنری مملکت حذف شدیم، با بدترین روش‌ها مانع کار ما می‌شوند؛ ما را از روی صحنه پایین می‌کشند. من دوستان موزیسین بسیاری را می‌بینم که همه از چنین رفتارهایی خشمگین و غمگین هستند و این خشم برای جامعه خیلی خطرناک است. در چنین جامعه‌ای، هنرمندان به جای اینکه در آسودگی و با ذهن باز و آرام، فعالیت کنند و جامعه را به سمت آرامش و آسایش سوق دهند و در نتیجه منجر به رشد و موفقیت جامعه شوند، تک تک‌شان عصبانی و منزجر می‌شوند، این خشم، خود را برای هر گروهی به گونه‌ای بروز می‌دهد، برخی مهاجرت، برخی مقاومت، برخی کناره‌گیری و... این توان هنرمندان برای فرهنگ سازی در کشور را تقلیل می‌دهد. برخی از کسانی که حضورشان در کشور ارزش است، می‌روند و برخی هم مثل من که همچنان مقاومت می‌کنند و در کشور می‌مانند ما مدام امیدوار هستیم به استفاده از توانایی‌های‌مان برای کشورمان، مردم و ملت خودمان؛ ولی هر لحظه به توانایی‌های ما بدتر از قبل بی‌توجهی می‌شود.

در نهایت زنان خواننده در ایران هویت رسمی ندارند، ما حتی شانس این را که کارمان منصفانه نقد یا ارزش‌گذاری شود، نداریم. بعضی معتقدند مردان موزیسین هم باید به‌خاطر زنان موزیسین مقاومت کنند و اجراها را نپذیرند ولی من فکر می‌کنم در این‌صورت، موسیقی مملکت به کل حذف می‌شود و هنر مملکت از دست خواهد رفت.

گرچه اصولا همه موزیسین‌ها با موانعی برای ارائه هنر موسیقی مواجهند اما لااقل آقایان به رسمیت شناخته می‌شوند، حق دارند به عنوان خواننده مطرح شوند، هویت شغلی مشخصی دارند و برای کوچک‌ترین حقوق شغلی مورد تبعیض قرار نمی‌گیرند این بسیار عالی است و من به شخصه برای همه همکاران آقا آرزوی پیروزی می‌کنم ولی در این میان بعضی همکاران ما، از محدودیت‌ها و معضلات موجود برای موزیسین‌های خانم سوءاستفاده می‌کنند، مثلا به آن‌ها دستمزد کمتری می‌دهند در حالی که از لحاظ سطح کار، با آقایان همکار برابرند. حتی شنیده‌ام برخی آهنگسازان برای اجرا یا ضبط خوانندگان خانم، از آن‌ها هزینه هم دریافت می‌کنند در حالی که سایر اعضای گروه بابت اجرای کار، دستمزد گرفته‌اند ولی یک خواننده زن باید هزینه‌ای هم بپردازد و این رفتارهای غیر حرفه‌ای از سوی همکاران خودمان حقیقتا نادرست است.

اما به نظرم ما زنان خواننده باید با تاثیرات روانی چون احساس تبعیض و نادیده گرفته شدن و... مبارزه کنیم و نگذاریم این احساسات در کنار سایر ممنوعیت‌ها بیش از پیش، ما را از پای در بیاورد در عین حال ما باید اتحاد خود را حفظ کنیم و یاد بگیریم که تعامل داشته باشیم و در کنار هم کار کنیم؛ هرچند که طبیعی است که با دیدن هر خواننده مردی که کنسرت برگزار می‌کند، غبطه می‌خوریم، شاید حتی حسادت می‌کنیم و غمگین می‌شویم ولی نباید این احساسات منجر به دشمنی و نفاق بین ما با همکاران‌مان بشود. گرچه انفعال و بی تفاوتی برخی همکاران مرد در قبال تبعیض‌ها قطعا منصفانه نیست و به سیستم غلطی که به ما اجازه حضور در صحنه هنر مملکت را نمی‌دهد دامن می‌زند؛ اما سال‌هاست بدون حمایت و توجه همکاران و تمام موانعی که عرض کردم به تلاش خود ادامه می‌دهیم و ناموفق هم نبوده‌ایم. در این سال‌ها در نبودِ موقعیت درست و صحنه مناسب برای اجرای خوانندگان زن، فضاهای مجازی مثل اینستاگرام و یوتیوب در واقع به تنها محل‌های ارائه آثارشان تبدیل شده‌؛ در حالی که در فضای مجازی امکان تمیز دادن کار خوب از ضعیف وجود ندارد و امکان قضاوت تخصصی نیست که این خود، یک آفت است و به جای تربیت درست سلیقه جامعه، معیار غلط می‌دهد و منجر می‌شود که غیر متخصصان تعریف درستی از خواننده و موزیسین حرفه‌ای نداشته باشند .

در وانفسای نبود حمایت از تولید، اجرا و آموزش موسیقی با وجود میدان دادن به افراد بی‌تخصص و در عین حال بی‌اصول، حتی آثار سفارشی که حمایت کلان هم می‌شوند، بی‌کیفیت شده‌اند اغلب به دست افراد ناکارآمد سپرده می‌شود چون بستر رشد هنر جدی وجود ندارد؛ کاش لااقل برای آثار سفارشی هنرمند با سواد و خوش قریحه تربیت کنند، تا هنرمندانی که مجاز به ارائه کارشان هستند بتوانند سلیقه هنری مردم را تربیت کرده و آنها را با هنر باکیفیت آشنا کرده و سطح فرهنگی جامعه را ارتقا بدهند، امیدوارم کسانی که در راس قدرت و مسئول امور مملکتی هستند، اهمیت هنر در پرورش جامعه را نادیده نگیرند، این تبغیض‌ها را بیشتر رصد کرده و آسیب‌شناسی کنند و برای آن گام مثبت بردارند.

خواننده

 

پرداختن به موسیقی نواحی یعنی پرداختن به فرهنگ ایران

پیمان بزرگ‌نیا

بخش جدایی‌ناپذیر و مهم فرهنگ شفاهی ایران، هنرمندان موسیقی نواحی هستند؛ نه تنها راوی موسیقی، بلکه راوی بخشی از تاریخ این مملکتند، برخی خنیاگران، تاریخ شفاهیِ قومی و ملی ما را نقل می‌کنند مثل عاشیق‌ها، بخشی‌ها و... این‌ها روایت‌گر داستان‌هایی هستند که سینه به سینه نقل شده اما متاسفانه در طول سالیان متوالی مدیران فرهنگی هنری همواره شعار اهمیت آن‌ها را داده‌اند و ما هم همیشه امیدوار شده‌ایم که لابد این بار دولت به موسیقی اقوام اهمیت می‌دهد .

مجموعه‌ موسیقی همه اقوام، موسیقیِ ملی ایران نام دارد و از شمال تا جنوب، از غرب تا شرق، باهم مرتبطند و ریشه‌های مشترک دارند. موسیقی نواحی ایران به عنوان میراث ناملموس کشور، هم به وزارت ارشاد و هم به میراث فرهنگی و به ویژه به صدا و سیما مربوط است در حالی که متاسفانه میراث فرهنگی مسئولیت این موسیقی را برعهده نگرفته و برای حفظ آن تلاشی نکرده است. صدا و سیما هم شده تریبون موسیقی بدون هویت، اکنون خاندان‌های موسیقیِ نواحیِ ما که سینه به سینه این موسیقی را حفظ کرده و تاکنون آن را رشد داده‌اند، به دلیل بی‌توجهی و بی‌مدیریتی، متلاشی شده‌اند. ما در این چند دهه فقط شعار شنیدیم فقط اواخر دهه ۷۰ سیاست‌ها به شکلی بود که به این موسیقی بها داده شد و برخی از اساتید، به فستیوال‌های جهانی معرفی شدند و برای ایران افتخار آوردند مثل مرحوم شاه‌میرزا مرادی که لقب مروارید اقیانوس گرفت یا مرحوم حاج قربان سلیمانی و... این‌ها گنجینه‌هایی بودند که دیگر بین ما نیستند و به عنوان بخشی از میراث زنده بشری ما، آمدند ولی چندان مورد توجه قرار نگرفتند. در این‌باره مهم‌ترین اتفاقی که افتاد، جشنواره موسیقی نواحی بود که به همت استاد محمدرضا درویشی و پژوهش‌هایش انجام شد و با راه‌اندازی جشنواره موسیقی نواحیِ ایران به آن نظم و سامان داد ولی بعد از آن، این جشنواره به کیفیت قبل نشد، نه ساز و کار درستی و نه حمایت جدی‌ای شکل گرفت. در دیگر کشورهای دنیا این نوع موسیقی دارای یک پشتوانه محکم از سوی مسئولان است اما در کشور ما این حمایت وجود ندارد، این گروه هنرمندان نه دسترسی به مافیای موسیقی دارند نه تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران، آن‌طور که باید و شاید به سمت این هنرمندان می‌آیند و همین باعث می‌شود که خلاقیت و انگیزه در هنرمندان فعال این حوزه بخشکد؛ مثلا خود من با همراهی جوانان نخبه و پیشکسوتان برجسته مناطق سعی داشتیم ارکستری به نام ارکستر ملی متشکل از موسیقی اقوام مختلف تاسیس کنیم. بدون هیچ‌گونه چشم‌داشت مالی روزها تمرین کردیم، حتی یک سری هزینه‌ها را خودمان تامین کردیم تا کار به ثمر بنشیند، رونمایی هم شد ولی هیچ حمایتی نشد حتی چنین خلاقیت‌هایی جای بروز ندارد اصلا سازمانی هست که همین کاری را که انجام شد با تمام کاستی‌هایش حمایت کند؟ خیر!

بارها گفتیم که نسل خنیاگران اعم از: عاشیق‌ها و بخشی‌ها، بیت‌خوان‌ها و... از بین می‌رود، کسی توجه نکرد؛ درست است که در موسیقی نواحی حدود هفتاد تا صد هزار هنرمند داریم که بسیاری از آن‌ها شاید علاقه‌ای به مطرح شدن ندارند ولی هیچ صنف مستقل در این زمینه نیست. پرداختن به موسیقی نواحی ایران، یعنی پرداختن به فرهنگ ایران ولی هیچ‌کس درک این موضوع را ندارد.

مطالبه اصلی و همیشه ما حمایت از بخش اصیل موسیقی نواحی ایران بوده؛ باید مراکزی برای حفظ و اشاعه این موسیقی فعالیت مستمر داشته باشد، متاسفانه برخی از اساتید بزرگ ما به‌خاطر قانون شرایط سنی هنوز برای بیمه مانده‌اند چگونه مطالبات دیگر بیان شود وقتی که در مبتدی‌ترین چیزها درجا می‌زنیم.

حل نشدن مشکلات موسیقی نواحی، اخطاری برای فرهنگ ایران است. در رشته موسیقی، فارغ‌التحصیلان، هنرمندان و گروه‌های توانمند زیادی داریم که به سمت موسیقی نواحی رفتند ولی متاسفانه به‌ دلیل عدم تقاضا و نبود حمایت، هیچ‌گاه فضایی برای‌شان فراهم نشده که روی صحنه قابلیت‌های منحصربه‌فرد خود را ارائه دهند سفارش‌دهندگان غالبا سراغ گروه‌های ارزان قیمت می‌روند و به این شکل گروه‌های قابل، هنرمندان اصیل و توانمند در اجرا، از هم پاشیدند. در گذشته بخش عظیمی از راویان موسیقی نواحی ایران، زنان بودند الان هم بین عشایر، زنان راویان اصلی موسیقی نواحی هستند. مردان بیشتر راوی بخش موسیقی سازی و مراسمی بودند ولی بیشتر، زنان راوی لالایی، ترانه‌های جشن و سرور، کارآواها و... بیشتر زنان بودند اما متاسفانه صدا و حضور زنان با مشکل روبه‌روست و بخش مهمی از موسیقی نواحی ایران اصلا شنیده نشده است، در این چند دهه این صدا را خاموش کردند. اساتید بزرگ موسیقی نواحی ایران بی‌انگیزه شدند، مراکز آموزش درستی نداریم در حالی که باید برای حضور اساتید موسیقی نواحی برای آموزش دادن شرایط مناسبی فراهم شود. حاکمان و دولت‌ها باید جوابگوی نسل‌های آینده باشند، هرچه دیرتر سراغ حل و فصل این مشکلات برویم، هزینه‌های آن بیشتر و بیشتر خواهد شد.

پژوهشگر موسیقی نواحی

٭ برگرفته از مصراعی از یک شعر محمدکاظم کاظمی

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون