آموزش و پرورش و بازانديشي در گذرگاه
13- افزايش نقش شوراهاي آموزش و پرورش، 14- متناسبسازي فضاهاي تربيتي با ويژگيهاي دانشآموزان، 15- اصلاح محتوا و ارتقاي جايگاه علوم انساني، 16- تنوعبخشي در ارايه خدمات آموزشي، 17- استفاده از فناوريهاي نوين، 18- نوآوري در نظام تعليم و تربيت رسمي، 19- استقرار نظام ارزشيابي و تضمين كيفيت، 20- تامين و تنوعبخشي منابع مالي و مديريت مصرف، 21- بازنگري ساختارها و روشها، 22- ارتقا و بهبود مستمر كيفيت نظام كارشناسي و مديريت آموزشي، 23- توسعه ظرفيت پژوهش و نوآوري.
از تاريخ ابلاغ اين سند (01/12/1390) تاكنون قريب 13 سال ميگذرد. اگر ذهن پژوهشگر خود را اپوخه (خالي از پيشفرض) كنيم در خواهيم يافت كه وزراي انتصابي كه بعضا از بهترين افراد و برجستهترين متفكرين و نخبگان كشور نيز بودهاند، اما قادر به تحقق نسبي هيچ كدام از اهداف فوق نبودهاند .
اينكه نسل زد و آلفاي امروز را ميتوان با نظم خودانگيخته بدون تحول نوگرايي در عرصه تعليم و تربيت به كمال مطلوب و حياط طيبه رهنمون ساخت، توهمي بيش نيست. شعار و تاكيد رييسجمهور در علمي عمل كردن و تخصصگرايي ميتواند منجر به تحول در آموزش و پرورش شود اگر تحول در سه حوزه ذيل صورت پذيرد.
1- مديريت
2- محتوا
3- گذرگاه
اگر بناست پيشرفت كنيم بايد جايي براي بازانديشي و تجديدنظر پيوسته در دركها، برداشتها و آرمانهاي موجودمان بگذاريم .پيشرفت را نميتوان از پيش برنامهريزي كرد؛ پيشرفت مبتني بر پيشبينيناپذيري عمل انساني است كه آرمانهاي غيرعقلاني در پي حذف آن است. پس ضروري است جايي براي آنچه پيشبينيناپذير است، بگذاريم.آموزش و پرورش نيازمند وزيري است كه درك درستي از آموزش و پرورش داشته باشد، از جنس آموزش و پرورش باشد، جامعهشناسي آموزش و پرورش را بشناسد و گذرگاه يا اسناد درست و اصولي نه انتزاعي را انتخاب كند. متاسفانه وزراي آموزش و پرورش در گذشته در جستوجوي راهي برميآمدند كه به نظرشان بهترين گذرگاه بود. اما اين واقعيت كه عبور از گذرگاهي كه يكبار قبلا از آن استفاده شده، آسانتر است سبب ميشود كه ديگران هم از همان گذرگاه استفاده كنند كه راهشان كوبيده شده است و به تبع آن مديران نيز فقط از همان راه استفاده ميكنند و نه راههاي ممكن ديگري كه وجود دارد.
دكتراي تخصصي فلسفه تعليم و تربيت