شبهاي اخير بازپخش سريال «پاييز صحرا » محصول سال 62 از شبكه آيفيلم توجهها را جلب كرد، مجموعهاي ساختارشكن كه با پوشش متفاوت خانمها بحثها و جنجالهاي زيادي را در زمان پخش همراه داشت، اما همان زمان با حمايت ويژه امام خميني (ره) از تلويزيون پخش و اتفاقا با استقبال مردم هم مواجه ميشود.
حالا بعد از گذشت 40 سال، «پاييز صحرا» از سريالهاي محبوب و خاطرهانگيز دهه شصت است، اما نوع پوشش و طراحي لباس خانمهاي اين سريال دربرگيرنده نكات مهمي است كه اتفاقا با فضاي امروز جامعه ايران همخواني زيادي دارد.
پخش مجدد اين سريال فرصتي دست داد كه ما با اسدالله نيكنژاد، كارگردان اين سريال گفتوگويي داشته باشيم و درباره چگونگي ساخته شدن و حواشي سريال پاييز صحرا نظرش را جويا شويم كه پيش روي شماست.
آقاي نيكنژاد اگر موافق باشيد بحث را از چگونگي ساخت سريال پاييز صحرا آغاز كنيم. سريال را سال 64 ساختيد؟
پاييز صحرا را سال 62 ساختيم و سال 64 از تلويزيون پخش شد، درست زماني كه ديگر من در ايران نبودم.
وقتي سريال را ساختم و قرار بر پخش شد موضعگيريهاي عجيبي درباره زيباييهاي بصري سريال شد. براي اولينبار بعد از انقلاب قرار بود در تلويزيون جمهوري ايران تصاويري نشان داده شود كه تا به آن روز ديده نشده بود، زنهايي كه در زندگي مبارزه ميكنند. تا پيش از اين سريال، چنين چيزي در تلويزيون رسم نبود، البته بگويم اساسا به مقوله زيباييشناسي در كارنامهام بسيار علاقهمندم و اگر به ديگر ساختههاي كارنامهام نگاه كنيد، مقوله زيباييشناسي ديده ميشود. معتقدم نقش هنرمند اين است كه زيبايي زندگي را در آثارش به نمايش بگذارد و اميد بيافريند اگرچه زندگي لحظات تلخ دارد، اما هنرمند مسووليت دارد ناملايمات را به شكل زيبايي به مخاطب نشان دهد، فلسفه هنرمند و هنر اين است كه انسانها را از نااميد شدن نجات دهد، به آثار برجسته دنيا نگاه كنيد نمونه برجسته آن «زندگي زيباست» روبرتو بنيني است كه در كمپ هيتلر آدمكشي و آدمسوزي زندگي را به زيباترين شكل براي كودكش ترسيم ميكند.
البته در سال 62 مقوله زيباييشناسي تازگي هم نداشت، اما وقتي سريال را به چندين نفر نشان دادند در آن زمان يكي از مسوولان اوايل انقلاب شديدا با نمايش تيم كار مخالفت ميكرد و اين موضوع آقاي هاشمي رييس صداوسيما را بسيار ناراحت كرد كه چطور چنين نظري درباره سريال ميتوانند داشته باشند تا جايي كه كار به حاج احمد آقا خميني رسيد. حاج احمد آقا هم سريال را به آقاي خميني نشان دادند و ايشان هم با خانواده سريال را ديدند و از اظهار نظرات و حواشي سريال بسيار ناراحت شدند. آقاي خميني نه تنها موافق سريال بودند كه آن را نمونهاي براي توليدات بعدي قلمداد كردند، فقط نكتهاي كه مدنظر داشتند براي گريم خانمها بايد از گريمورهاي خانم استفاده شود، چون تا آن زمان طراح گريمور خانم نداشتيم.
چرا زمان پخش سريال شما در ايران نبوديد؟
خيلي تهديد شده بودم، همان آقايان كه مخالفت ميكردند به من ميگفتند آدم مفسدي است .من هم رفتم براي ادامه تحصيلات سينمايي خودم. آقاي هاشمي آن زمان دلسوزي زيادي براي من داشتند، حتي به من پيام دادند كه برگردم و ناراحت بودند از اينكه آن آقايان گفتند من مفسد هستم و اتفاقا امام خميني به صحبتهاي آن آقا اشاره ميكنند كه بروند خودشان را اصلاح كنند، يادم ميآيد اين گفته امام در روزنامهها همان زمان تيتر شد. من دوست داشتم در ايران باشم، اما رفتن را ترجيح دادم و مشغول تحصيل شدم.
نوع پوشش سريال «پاييز صحرا» ساختارشكني در تلويزيون بعد از انقلاب بود، براي چنين روايتي مشورت هم داشتيد؟
بعد از انقلاب هيچ كس نميدانست در تلويزيون حجاب چگونه بايد باشد، در خيابان تكليف همه معلوم بود يا روسري ميگذاشتند يا چارقد بر سر ميكردند، اما در سينما مشخص نبود. ميتوانم بگويم سريال پاييز صحرا نمونه بود و الگويي براي كارهاي بعد شد.
شما تجربه ساخت آثار مستند جنگي زيادي را در زمان جنگ داريد، آن زمانها با آويني و ملاقليپور همدوره بوديد؟
با شهيد آويني بسيار دوران خوبي را داشتيم، زماني كه تازه جهاد تلويزيوني را راه انداخته بوديم. بحث مستندسازي همان زمان بين ما مطرح شد، مستندي كه درباره گروهي شهيد با عنوان 40 شاهد ساختم هست و بعد هم «درد همسنگرم» را ساختم كه تا قبل از آن كسي كار مستند از جبهه نداشت، بعدها افرادي رفتند و از پشت جبهه فيلم گرفتند ولي در مقطع شروع جنگ فقط ما چند نفري بوديم كه مستندسازي از جنگ را آغاز كرديم. حتي به كارگيري چهل سرباز با دوربين كه 40 دوربين را در اختيار سربازهاي خط اول دادم تا صحنههاي خط مقدم را ضبط كنند. هيچ فيلمبرداري جرات نميكرد در آن زمان به خط مقدم برود ولي ما اين كار را كرديم و توانستيم اين لحظات را ثبت كنيم . ولي آقاي ملاقليپور گويا بعد از كارهاي ما به سينما آمده باشند و درست نميدانم بايد بچههايي كه تاريخ را بهتر از من ميدانند، صحبت كنند.
به بحث برگرديم، درباره مشورت نوع پوشش زنان سريال پاييز صحرا صحبت ميكرديد؟
بله آن موقع من از دوستداران شهيد بهشتي بودم، همچنان هم ايشان را بسيار دوست دارم؛ مشورتهاي هنري را از ايشان ميگرفتم، از روحانيون برجسته كه به مقوله هنر بسيار آشنايي داشتند، ما آن زمان شور و هيجان انقلاب داشتيم و آقاي بهشتي بسيار متشخص و باسواد بود، از او پرسيدم جناب بهشتي صورت و حجاب خانم در سريال چگونه بايد باشد؟ ايشان صورت خانمي را براي من به زيبايي طراحي كرد كه در كنار صورتش چند تار مو ديده ميشد، به من گفت تصوير خانم را اينگونه نشان بده فقط موهاي صورت را بپوشان و موها ديده نشود. اين صحبت آقاي بهشتي براي من كليد راه شد، در سراسر سريال پاييز صحرا حتي يك تار موي زنها ديده نميشود، حتي در فيلم لاله هم همينطور هيچ مويي ديده نميشود، اساسا يا در سينما و تلويزيون بايد ديده شود يا نشود، اگر قانون است خب به قانون بايد پايبند باشيم كه نبايد موي سر ديده شود اينكه روسري را كمي كنار بزنيم تا چند تا موي سر ديده شود، بسيار قشنگ نيست يا بايد كرد يا نبايد كرد. من همان زمان به طراح لباسمان گفتم به ما ميگويند موي خانمها ديده نبايد شود، حالا بايد چه كرد؟ در اين سريال تلاش كرديم زنان را زيبا اما با حجاب نشان دهيم، طوري كه حتي يك موي آنان ديده نشود و نشد.
نوع پوشش خانمها در اين سريال به گونهاي است كه انگار فشن و مد روز هستند.
دقيقا، اصلا خواسته من همين بود، زنان را آنطوري نشان دهيم كه جامعه شايسته داشتن آنان را داشته باشد. شما ببينيد دختران امروز مو را ميپوشانند، اما زيبايي را كه نميتوانيم از آنان بگيريم، به نظر من آناني كه شخصيت زنان ما را نميبينند ولي چشمانشان دنبال ناموس مردم است، به فرموده امام بزرگوارمان بروند خودشان را اصلاح كنند. نه اينكه مزاحم نواميس خانوادهها شوند. به نظرم آن آقا بيماري رواني خاص خودش را داشت كه نميتوانست زنان اين سريال را ببيند. بگذريم اما ما گرفتاريهاي ديگر هم داشتيم، من آن زمان معاون اجتماعي شبكه يك بودم در حالي كه گروه فيلم و سريال هم تلويزيون داشت و آنها تمايل داشتند كه سريال پاييز صحرا از گروه فيلم و سريال ساخته و پخش شود نه گروه اجتماعي و اين تضادي را درون سازمان صداوسيما به وجود آورده بود. آن زمان آقاي پورمحمدي مدير شبكه يك بودند و بعد از تماشاي سريال گفتند كه اين سريال بايد از گروه اجتماعي پخش شود و اين باعث شده بود كه گروه فيلم و سريال خوششان نيايد .
آن زمان چند سالتان بود؟
جوان و شور انقلابي، نيرويي كه كسي جلودارش نبود و عشق انقلاب در سر داشتم بدون خستگي كار ميكردم و خلاصه كار سريال را شروع كرديم و عزمم را جزم كردم كه به بهترين شكل ممكن كار را بسازم.
براي حضور بازيگران در سريال آن هم بعد از انقلاب مشكل نداشتيد؟
مشكل نداشتم؟ دلم ميخواست از هنرپيشههاي شناخته شده در سريال استفاده كنم، زماني بود كه همزمان جلوي فعاليت بسياري از آنها در سينما گرفته شده بود، اما من اصرار كردم تا از آنها براي كارم استفاده كنم، آن زمان دو جريان فعاليت ميكرد دقيقا مثل الان. يك عده معتقد بودند هيچ مانعي براي حضور بازيگران قبل از انقلاب در فيلمها و سريالها وجود ندارد و جرياني كه جلوي فعاليت هنرمندان قبل از انقلاب را ميگرفت و معتقد بودند كه آنها را بايد از صحنه دور كرد. نمونه آخرش مرحوم سعيد راد بود كه بعد از انقلاب جلوي فعاليت او گرفته شد، اما سعيد راد از خوش شانسها بود كه توانست بعد از مدتها كار كند. اما فردين و ناصر ملكمطيعي اجازه كار نداشتند.اما من اصرار كردم و توانستم از هنرپيشههايي كه نياز داشتم، استفاده كنم. آقاي جمشيد مشايخي، خانم جميله شيخي، داورفر و خيليها از حضور آنها بهره برديم و كاري ساختيم كه پيشرو بود، اما بعد از پخش با اظهارنظرها و صحبتها دستاندازها و چالشهاي زيادي براي من به وجود آوردند، تمام تلاش خودشان را ميكردند كه اين هنرپيشهها كار نكنند؛ البته همانها كه امروز تهيهكنندگان و فعال سينما هم هستند، شنيدم نمايش آزاديخواهي هم ميدهند .
نام ميبريد؟
اجازه دهيد در جوابتان سكوت كنم و حرمت نگه دارم...انسان ميتواند تغيير كند و بايد پذيرفت.
نكتهاي كه درباره حواشي سريال پاييز صحرا وجود دارد بعد از چهل سال، تشابهي است كه با اتفاقات امروز جامعه دارد و چنين پوششي ديگر در تلويزيون اجازه داده نميشود.نظر شما چيست؟
ما انقلاب فرهنگي كرديم قرار بود ساختار فرهنگي جديدي به مردم ارايه دهيم، اما متاسفانه دهههاي بعد تغيير كرديم.
جالب است كه لباسها و پوشش خانمها در اين سريال نه تنها پيشرو است كه با امروز جامعه مطابقت دارد .
بعد از پخش سريال همين دو، سه روز پيش خانمي به من زنگ زد و گفت لباسهاي خانمها در اين سريال فشن امروز است، اين به نظر من خيلي مهم است. ما آن زمان وظيفه اجتماعي خودمان ميدانستيم و مسووليت اجتماعي داشتيم كه خوراك مناسب به مردم دهيم، خوراكي براي روح و روان مردم و اخلاق را به شايستگي و درست براي آنها تعريف كنيم. اما متاسفانه با گذشت زمان و در طول ساليان آدمهاي بياخلاق مديران فرهنگي شدند و سليقه خودشان را اعمال كردند و با به كارگرفتن هنرمندان نيازمند، سلايق خودشان را به مردم حقنه كردند.
سريال پاييز صحرا از بسياري از سريالهاي امروز تلويزيون جلوتر است، به نظر شما چرا؟
واقعا نميدانم ... شايد نظر لطف شما باشد. ولي آنچه امروز در شبكههاي نمايشي ديده ميشود حاصل انديشه هنرمندي كه پشت دوربين است، نيست، هنرمند امروز بسيار درگير مسائل روزمره زندگي و نگران امرار معاش خود است و اين باعث ميشود به بيسليقگي مديران تن دهد. آن زمان كه ما سريال پاييز صحرا را ميساختيم، آقاي علي حاتمي حاجي واشنگتن را ميساخت، اين سريالها و فيلمها بعد از گذشت ساليان سال همچنان اهميت دارند چرا؟ چون مديران باسواد بودند و هنرمند خود را در قبال جامعه مسوول ميدانست امروز متاسفانه بعضي هنرمندان ما در تامين غذاي جسم كمبود دارند، خودشان درگير مخارج زندگي هستند و باعث ميشود هر آنچه به آنها ميگويند، بسازند.
اگر هم هنرمند حرفي از اجتماع و مشكلات اجتماع بگويد با مشكلات همراه ميشود و ...
متاسفانه در دهه اخير زندگي مردم و روزمره با سياست در هم آميخته شده، هنرمند هم نميتواند از جامعه خود جدا باشد و در ساختن آثارش قطعا با سياست گلاويز ميشود و خب طبيعي است صاحبان قدرت مقابل او ميايستند و هنرمند هم مقاومت ميكند و اين تضاد پنهان ايجاد ميشود، بين هنرمندان و انديشمندان و بيهنران . معتقدم در چنين فضايي بيانديشهها فضا براي جولان پيدا كرده و محصولاتي توليد ميكنند كه نه به درد خودشان ميخورد و نه به درد ديوار... و اصلا محتوا ندارد، مردم خسته از 12 ساعت كار كردن بايد به پاي برنامههاي بيمحتواي آنان بنشينند. مردم به جاي اينترتيمنت (سينما، گالري، موسيقي، نقاشيهاي سالم) بايد به پاي جوكهاي سخيف و رقصهاي آقايان بنشينند. ميخواهم بگويم مجموعه عواملي در كنار هم دست به دست هم داده تا سينما و تلويزيون ما به اينجا برسد و اين نكته اصلا ربطي به يك مدير و يك هنرمند و يك مسوول ندارد. ملغمهاي است كه در طول ساليان سال انباشته شده و حاصل آن را در سينما و تلويزيون ميبينيم. در چنين بلوايي حقيقت پنهان ميشود، انديشه پنهان ميشود و مسووليت اجتماعي هنرمندان پنهان ميشود آنجاست كه ابتذال رشد ميكند . كار به جايي رسيده كه مديران به فروش چنين ابتذالاتي افتخار ميكنند.
من معتقدم هنرمندان مسوول، حافظ روح و روان مردم هستند . نكتهاي كه در توليدات سخيف براي سازندگان اصلا اهميتي ندارد. به من گفته ميشد آن زمان كه وقتي پاييز صحرا از تلويزيون پخش ميشد جمعه بعدازظهرها خيابان خلوت ميشد و جالب است و بسيار خوشحالم كه حالا بعد از 42 سال كه اين سريال از تلويزيون پخش شد همچنان با مخاطب گسترده همراه است . آنقدر مخاطب زياد كه آيفيلم لابهلاي سريال از تبليغات زياد بهره ميبرد. تلويزيون كجا 8 دقيقه تبليغات بين سريالها پخش ميكرد؟ فقط فوتبال و جام جهاني چنين حجم بالايي تبليغ پخش ميشد . اين نكته نشان ميدهد كه مسوولان ميفهمند تلويزيون با مخاطب بالا همراه ميشود.
قصه سريال هم گيرايي خاصي دارد و مخاطب را به پيگيري دعوت ميكند.
بله، فقط ساختار مورد توجه مخاطب نيست و مردم با داستان و سرنوشت كاراكترها همذاتپنداري ميكنند خاصه اينكه از هنرپيشههاي قديمي بهره برديم، هم سرگرمي براي مخاطب تدارك ديده شده و هم به آموختههاي رواني مخاطب اضافه ميشود.
البته بعد از گذشت 40 سال شايد توقع مناسبي نباشد كه درباره نحوه بازي بازيگران صحبت كنيم.
ببينيد آن زمان ترند بازيگري اينگونه بود، تماشاگر با اين نوع بازي اخت بود، يك زماني بود كه در فيلمهاي كلاسيك از واژه مادام و سر براي صدا زدن استفاده ميشد ولي الان در فيلمهاي هاليوودي گفته ميشود (هي يو) معتقدم هر آنچه بازيگري بوده همان دوران بوده، امروز بازيگري اداست . كاراكتر مردي را در چهار فيلم براي شما مثال ميزنم. همه شبيه به هم.. همه با يك لباس، با يك گريم و با يك نوع بازي ... طوري كه از كنار هم قرار دادن صحنههاي چهار فيلم شما تفاوت فيلمها را حس نميكنيد. فقط به فروش فكر كرده و از رقص هنرپيشه مرد استفاده ميكنند. خب رقص كه ركن اصلي فيلمهاي شماست چرا به فيلمهاي قبل از انقلاب ايراد ميگرفتيد؟ در بعضي از فيلمهاي قبل از انقلاب سازندگان فيلمها مجبور بودند از فروزان (كه خدا رحمت كند ايشان را) استفاده كنند كه برقصد، تكرار ميكنم بعضي فيلمها، ولي الان همه فيلمهاي شما مردان ميرقصند و زنها چون نميتوانند برقصند دست ميزنند چرا؟ در تيزر فيلمها از جوكهاي به شدت مبتذل و رقص آقايان استفاده ميشود، اين سينما و تلويزيون دلخواه شماست؟ چرا سينماي ايران به اينجا بايد برسد؟ متاسفم كه بايد بگويم اين ترند بازيگري سينماي ايران است.
خاطرم هست آن زمان كه براي اولينبار از تلويزيون پخش ميشد نظرات متفاوت و زياد بود امروز هم بعد از گذشت 40 سال مردم نظرات متفاوتي دارند، يك اكانتي در اينستاگرام با كامنتهاي 5 هزار به بالا و بسيار زياد، چند ساعت وقت گذاشتم و كامنتها را خواندم همه سريال را دوست داشتند. اصلا نكته منفي نديدم و اين بسيار برايم جذاب بود.
آقاي نيكنژاد اگر آن زمان نميرفتيد و ايران ميمانديد ، جايگاه شما در سينما و تلويزيون فرقي نميكرد؟
من معتقدم سرنوشت آدم را به سمت خود ميكشد و از طرفي معتقدم ما آدمها خودمان هستيم كه سرنوشتمان را ميسازيم، وقتي از ايران رفتم خيلي جوان بودم، آن زمان برنامهها و سريالهاي زيادي ساخته بودم، آنقدر كار ميكردم كه شبانهروز فقط 3 ساعت ميخوابيدم، معتقد بوديم انقلاب به ما ميدان فعاليت داده و بايد كار كنيم و كار ميكرديم و واقعا ميدويدم و از موانع عبور ميكردم شكست براي من پذيرفتني نبود، اما رفتم... مجبور شدم بروم تا دنياي ديگري براي خودم بسازم و با رفتن من بود كه مفاهيم سينمايي و مسووليتها برايم تغيير كرد. معتقدم كسي كه كار سينمايي ميكند بزرگترين مسووليت اجتماعي را بر عهده دارد. كار هنرمند با پزشك هيچ فرقي نميكند پزشك به جسم مردم كمك ميكند ما هنرمندان به روح مردم. در نتيجه به نظرم وظيفه هنرمند بسيار بالاست به همين دليل است كه يك هنرمند بايد مطالعه داشته باشد، علم داشته باشد و بهروز باشد . از ايران رفتم اما با دو مدرك دكترا برگشتم تا به كشورم خدمت كنم. وقتي هم خواستم دوباره فعاليت كنم دو جناح سياسي به من پرخاش كردند تا نتوانم فعاليت كنم، اما من معتقد بودم كه نبايد تسليم شوم. فيلم لاله را شروع كردم، شايد باورتان نشود، اما سر اين فيلم بسيار خسارت ديدم هم جاني و هم مالي. پرده چشمم سر اين فيلم پاره شد آنقدر سنگاندازي سر اين فيلم شد تا توانستم كار را تمام كنم.وقتي فيلم تمام شد مهرههاي سياسي تمام تلاششان را كردند تا مانع پخش اين فيلم شوند، اما فيلم در نهايت بدون مشكل در امريكا پخش شد. ولي نه در ايران چون بدخواهان و حسودها هنوز فعال هستند. جالبه كه بدانند و من دوباره ميسازم.
البته يادم هست آن زمان بحثهايي درباره بودجه بالاي فيلم مطرح بود.
باور كنيد همه چيز درباره آن فيلم لاله جنجال سياسي بود، كل بودجه فيلم لاله 4 ميليارد تومان بود، همين باعث دستاويز گروههاي سياسي شد، سياسيون شايعهپراكني كردند، من همان زمان با سازمان بازرسي كشور تماس گرفتم و گفتم به موضوع ورود كند، چون فيلم را در دوران احمدينژاد ساختم و دچار جنجال شد. ولي من از آنجايي كه در قبال كشورم احساس وظيفه كردم، فيلم را ساختم. آن افراد هميشه پشت پرده بدانند دنياي آنها كوچك است به اندازه خودشان و هنرمند هميشه بزرگ بوده و خواهد بود.
ديگر فيلم نساختيد؟
قرار است به زودي كارم را شروع كنم، يك فيلم و يك سريال.
راستي بودجه سريال پاييز صحرا چقدر بود؟
پاييز صحرا اولين سريال بعد از انقلاب در تلويزيون بود به همين دليل حساسيت روي بودجه آن زياد بود، براي پاييز صحرا مبلغ 5 ميليون تومان هزينه اختصاص داده شده بود ولي بايد از مجلس اجازه گرفته ميشد، از مجلس اجازه گرفتيم و اين بودجه به سريال اختصاص داده شد و جالب اينكه آخر كار 400 هزار تومان اضافه آمد و ما مبلغ 400 هزار تومان را به صداوسيما برگردانديم، چون معتقد بودم اين پول براي همه مردم ايران است. آقاي هاشمي آن زمان از حركت ما بسيار استقبال كرد و در حسابداري اين موضوع ر ا لحاظ كردند تا همه بدانند آن زمان خاطرم است اين كار ما مدنظر مسوولان قرار گرفت.
جناب نيكنژاد الان كه سريال را پخش كردند سانسور يا حذف نشد؟
ممكن است بخشهايي حذف شده باشد، اما سانسور به معناي خاص نشد. به هر حال هر صاحب مديايي مانيفيستي دارد و اين موضوع در تمام دنيا رايج است، ممكن است صحنهاي با مانيفيست صاحب مديا همخواني نداشته باشد . من تعبير سانسور به معناي سياسي نميكنم، اين سريال براي اولينبار از نگاتيو تبديل به ديجيتال شد، به من گفتند نسخه نگاتيو اين سريال گم شده و اصلا موجود نيست، قسمتهاي سريال را به سختي جمعآوري كرده و تبديل به ديجيتال كردند، در اين فرآيند جمعآوري نسخه سريال بخشهايي حذف شده است، مثلا در تيتراژ اسم سناريست و كارگردان حذف ميشود. اما جالب است بدانيد با تمام اين صحبتها سريال پاييز صحرا در سال 1994 از شبكه پيبياس pbs امريكا كه يكي از مهمترين و معتبرترين كانالها براي خانوادههاي امريكايي است، پخش شد و علاقهمندان خود را داشت .
با اينكه شبكه آيفيلم سريالها و فيلمهاي خاطرهانگيز پخش ميكند، اما تلويزيون اين روزها، روزهاي غمانگيزي را سپري ميكند ...
در دنياي متمدن امروز تلويزيون مجاني وجود ندارد، اما در ايران از آنجايي كه بودجه تلويزيون را مردم ميدهند براي مردم مجاني است، از آنجايي كه جامعه سياستزده است تلويزيون بلندگوي سياسيون شده البته اين اشكالي ندارد، هر جريان و سياستي قدرت بيشتري داشته باشد زمانهاي بيشتري در تلويزيون ميگيرد، اين هم اشكالي ندارد، اما به شرط آنكه اين مسائل در شبكههاي خاصي پيگيري شود. مخاطبان خاص خود را خواهد داشت اينكه تلويزيون 24 ساعته مباحث سياسي مطرح كند و بعد ترجيح دهد يك سريال هم پخش كند مردم اذيت ميشوند. مثل اينكه شبكه ورزش مطالب خاص خودش را پخش ميكند، شبكهاي بايد داشته باشيم كه مطالب سياسي را براي مردم پخش كند تا از اين طريق فرصت به برنامهها برسد.
وقتي سريال را ساختم و قرار بر پخش شد موضعگيريهاي عجيبي درباره زيباييهاي بصري سريال شد. براي اولينبار بعد از انقلاب در تلويزيون جمهوري ايران تصاويري نشان داده ميشود كه تا به آن روز ديده نشده بود، زنهايي كه در زندگي مبارزه ميكنند تا پيش از اين سريال، چنين چيزي در تلويزيون رسم نبود.
در سال 62 اين مقوله زيباييشناسي تازگي هم نداشت، اما وقتي سريال را به چندين نفر نشان دادند در آن زمان يكي از مسوولان اوايل انقلاب شديدا با نمايش تيم كار مخالفت ميكرد و اين موضوع آقاي هاشمي رييس صداوسيما را بسيار ناراحت كرد كه چطور چنين نظري درباره سريال ميتوانند داشته باشند تا جايي كه كار به حاج احمد آقا خميني رسيد. حاج احمد آقا هم سريال را به آقاي خميني نشان دادند و ايشان هم با خانواده سريال را ديدند و از اظهار نظرات و حواشي سريال بسيار ناراحت شدند. آقاي خميني نه تنها موافق سريال بودند كه آن را نمونهاي براي توليدات بعدي قلمداد كردند، فقط نكتهاي كه مدنظر داشتند براي گريم خانمها بايد از گريمورهاي خانم استفاده شود، چون تا آن زمان طراح گريمور خانم نداشتيم.
از دكتر بهشتي پرسيدم صورت و حجاب خانم در سريال چگونه بايد باشد؟ ايشان صورت خانمي را براي من به زيبايي طراحي كرد كه در كنار صورتش چند تار مو ديده ميشد، به من گفت تصوير خانم را اينگونه نشان بده فقط موهاي صورت را بپوشان و موها ديده نشود. اين صحبت آقاي بهشتي براي من كليد راه شد، در سراسر سريال پاييز صحرا حتي يك تار موي زنها ديده نميشود.
دلم ميخواست از هنرپيشههاي شناخته شده در سريال استفاده كنم، زماني بود كه همزمان جلوي فعاليت بسياري از آنها در سينما گرفته شده بود، اما من اصرار كردم تا از آنها براي كارم استفاده كنم، آن زمان دو جريان فعاليت ميكرد دقيقا مثل الان. يك عده معتقد بودند هيچ مانعي براي حضور بازيگران قبل از انقلاب در فيلمها و سريالها وجود ندارد و جرياني كه جلوي فعاليت هنرمندان قبل از انقلاب را ميگرفت و معتقد بودند آنها را بايد از صحنه دور كرد. نمونه آخرش مرحوم سعيد راد بود كه بعد از انقلاب جلوي فعاليت او گرفته شد، اما سعيد راد از خوش شانسها بود كه توانست بعد از مدتها كار كند. *متاسفانه در دهه اخير زندگي مردم و روزمره با سياست در هم آميخته شده، هنرمند هم نميتواند از جامعه خود جدا باشد و در ساختن آثارش قطعا با سياست گلاويز ميشود و خب طبيعي است صاحبان قدرت مقابل او ميايستند و هنرمند هم مقاومت ميكند و اين تضاد پنهان ايجاد ميشود، بين هنرمندان و انديشمندان و بيهنران . معتقدم در چنين فضايي بيانديشهها فضا براي جولان پيدا كرده و محصولاتي توليد ميكنند كه نه به درد خودشان ميخورد و نه به درد ديوار...
پاييز صحرا اولين سريال بعد از انقلاب در تلويزيون بود به همين دليل حساسيت روي بودجه آن زياد بود، براي پاييز صحرا مبلغ 5 ميليون تومان هزينه اختصاص داده شده بود ولي بايد از مجلس اجازه گرفته ميشد، از مجلس اجازه گرفتيم و اين بودجه به سريال اختصاص داده شد و جالب اينكه آخر كار 400 هزار تومان اضافه آمد و ما مبلغ 400 هزار تومان را به صداوسيما برگردانديم، چون معتقد بودم اين پول براي همه مردم ايران است. آقاي هاشمي آن زمان از حركت ما بسيار استقبال كرد و در حسابداري اين موضوع ر ا لحاظ كردند تا همه بدانند آن زمان خاطرم است اين كار ما مدنظر مسوولان قرار گرفت.