• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5829 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۷ مرداد

معناي زندگي در عصر پساانساني

كامران مشفق‌آراني

عصر پساانساني، دوره‌اي است كه در آن پيشرفت‌هاي فناوري، به ويژه در زمينه هوش مصنوعي، مرزهاي سنتي بين انسان و ماشين را مبهم مي‌كند. اين عصر با افزايش چشمگير توانايي‌هاي شناختي و فيزيكي انسان همراه است و پرسش‌هاي عميقي را درباره ماهيت انسان بودن و معناي زندگي مطرح مي‌كند.   هانا آرنت، فيلسوف سياسي برجسته قرن بيستم، در كتاب «وضع بشر» خود، مفهوم «ويتا اكتيوا» يا «زندگي فعال» را مطرح مي‌كند كه شامل سه فعاليت اساسي انسان است: كار، توليد و عمل. اين مفهوم مي‌تواند چارچوبي براي درك چالش‌هاي پيش روي ما در عصر پساانساني فراهم كند. كار، به گفته آرنت، «فعاليتي است كه به وضعيت زندگي انسان در زمين مربوط مي‌شود.» در عصر پساانساني، مفهوم كار دستخوش تغييرات اساسي مي‌شود. ظهور پلتفرم‌هاي كار آنلاين مانند Upwork و Fiverr نمونه‌اي از اين تغيير است. اين پلتفرم‌ها مرزهاي سنتي كار را در هم شكسته و امكان كار از راه دور و انعطاف‌پذير را فراهم كرده‌اند. اين تغيير، همزمان با پيشرفت هوش مصنوعي و اتوماسيون، چالش‌هاي جديدي را ايجاد مي‌كند. طبق گزارش موسسه مكنزي در سال 2021، تا سال 2030، حدود 375 ميليون كارگر (تقريبا 14درصد نيروي كار جهاني) ممكن است نياز به تغيير شغل يا كسب مهارت‌هاي جديد داشته باشند. اين آمار نشان‌دهنده تغيير عميق در ماهيت كار و نياز به انطباق‌پذيري بيشتر نيروي كار است. آرنت هشدار مي‌دهد: «خطر جامعه كارگران اين است كه چنين جامعه‌اي از انسان‌هايي تشكيل شده كه ديگر نمي‌دانند چگونه كار كنند.» اين هشدار در عصر پساانساني، جايي كه بسياري از كارها توسط ماشين‌ها انجام مي‌شود، اهميت بيشتري پيدا مي‌كند. به عنوان مثال، شركت آمازون در سال 2021 اعلام كرد كه قصد دارد تا سال 2025، بيش از 10 ميليارد دلار در زمينه اتوماسيون و روباتيك سرمايه‌گذاري كند. اين امر مي‌تواند به جايگزيني بسياري از مشاغل انبارداري و لجستيك با روبات‌ها منجر شود. توليد، دومين جنبه «ويتا اكتيوا»، به گفته آرنت «به ناطبيعي بودن وجود انسان مربوط است.» در عصر پساانساني، مفهوم توليد نيز دستخوش تغييرات اساسي مي‌شود. فناوري‌هاي پيشرفته مانند چاپ سه‌بعدي و هوش مصنوعي مولد، امكانات جديدي براي خلق و توليد فراهم مي‌كنند. اين تغييرات، مرز بين توليد انساني و ماشيني را مبهم‌تر مي‌كند و پرسش‌هايي را درباره ارزش و اصالت آثار توليد شده مطرح مي‌سازد.
عمل، سومين جنبه «ويتا اكتيوا»، به گفته آرنت «تنها فعاليتي است كه بدون واسطه ميان انسان‌ها رخ مي‌دهد.» در عصر پساانساني، مفهوم عمل نيز با چالش‌هاي جديدي روبه‌رو مي‌شود. شبكه‌هاي اجتماعي و پلتفرم‌هاي ارتباطي آنلاين، نحوه تعامل ما را تغيير داده‌اند. اگرچه اين فناوري‌ها امكانات جديدي براي ارتباط فراهم مي‌كنند، اما همزمان مي‌توانند به ايجاد «حباب‌هاي فيلتر» منجر شوند كه تنوع ديدگاه‌ها را محدود مي‌كند. آرنت بر اهميت «تكثر» در جامعه انساني تاكيد مي‌كند و مي‌گويد: «تكثر انساني، شرط اساسي هم براي عمل و هم براي گفتار است.» در عصر پساانساني، حفظ اين تكثر و تنوع انساني در برابر يكنواختي احتمالي ناشي از فناوري، چالشي اساسي خواهد بود. مطالعه‌اي در سال 2020 نشان داد كه 72درصد از كاربران اينترنت نگران هستند كه الگوريتم‌هاي آنلاين، اطلاعاتي را كه مي‌بينند بيش از حد محدود كنند، اين نگراني نشان‌دهنده اهميت حفظ تنوع و تكثر در عصر ديجيتال است.
در نهايت شايد بزرگ‌ترين چالش ما در عصر پساانساني، حفظ آنچه ما را انسان مي‌كند، باشد. آرنت مي‌گويد: «آنچه معمولا باقي مي‌ماند، زبان مادري است.» اين گفته مي‌تواند به ما يادآوري كند كه حتي در ميان پيشرفته‌ترين فناوري‌ها، ارتباط انساني و فرهنگ ما منبعي براي معنا خواهد بود. با وجود پيشرفت‌هاي چشمگير در ترجمه ماشيني، زبان‌هاي بومي و لهجه‌هاي محلي همچنان نقش مهمي در حفظ هويت فرهنگي دارند. پروژه‌هايي مانند «Wikitongues» تلاش مي‌كنند تا زبان‌هاي در معرض خطر را مستندسازي و حفظ كنند. اين تلاش‌ها نشان‌دهنده اهميت حفظ تنوع زباني و فرهنگي در عصر جهاني‌سازي و ديجيتالي ‌شدن است. در كنار چالش‌هاي مطرح شده توسط آرنت، عصر پساانساني پرسش‌هاي فلسفي عميق‌تري را نيز مطرح مي‌كند. يكي از اين پرسش‌ها مربوط به ماهيت هوشياري و آگاهي است. با پيشرفت هوش مصنوعي، آيا ممكن است روزي با ماشين‌هايي روبه‌رو شويم كه ادعاي آگاهي دارند؟ اين امر چه تاثيري بر درك ما از خودمان و جايگاه‌مان در جهان خواهد داشت؟ پرسش ديگر مربوط به مفهوم هويت است. در جهاني كه فناوري‌هاي پيشرفته امكان تغيير و بهبود بدن و ذهن را فراهم مي‌كنند، مرز بين «طبيعي» و «مصنوعي» چگونه تعريف مي‌شود؟ آيا استفاده از اين فناوري‌ها ما را كمتر «انسان» مي‌كند يا بخشي از تكامل طبيعي ماست؟ مساله اخلاق نيز در عصر پساانساني اهميت ويژه‌اي مي‌يابد. با ظهور سيستم‌هاي هوش مصنوعي قدرتمند، چگونه مي‌توانيم اطمينان حاصل كنيم كه اين سيستم‌ها در راستاي ارزش‌هاي انساني عمل مي‌كنند؟ چه كسي مسوول تصميمات و اعمال يك سيستم هوش مصنوعي خودمختار است؟ همچنين در زمينه عدالت اجتماعي، عصر پساانساني چالش‌هايي جديدي را با خود به ارمغان خواهد آورد. آيا دسترسي به فناوري‌هاي پيشرفته بهبود و توانمند‌سازي خارج از عرف انسان‌ها، منجر به ايجاد شكاف‌هاي جديد اجتماعي و اقتصادي خواهد شد؟ چگونه مي‌توانيم اطمينان حاصل كنيم كه مزاياي اين فناوري‌ها به‌طور عادلانه توزيع مي‌شوند؟ در نهايت پرسش اساسي اين است كه در عصر پساانساني، معناي زندگي چگونه تعريف مي‌شود؟ در جهاني كه بسياري از كارهاي ما توسط ماشين‌ها انجام مي‌شود و توانايي‌هاي ما به‌طور چشمگيري افزايش مي‌يابد، چه چيزي به زندگي ما معنا مي‌بخشد؟ پاسخ به اين پرسش‌ها ساده نيست و احتمالا نيازمند بازانديشي در بسياري از مفاهيم بنيادي فلسفي، اخلاقي و اجتماعي است. با اين حال همان‌طور كه آرنت اشاره مي‌كند، شايد آنچه در نهايت باقي مي‌ماند، توانايي ما براي برقراري ارتباط، خلق معنا و حفظ تنوع و تكثر انساني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون