• ۱۴۰۳ شنبه ۲۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5837 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۷ مرداد

داستان كودتا - بخش سوم: كودتا؟

مرتضي ميرحسيني

سهراب يزداني در كتاب «كودتاهاي ايران» مي‌نويسد اصطلاح فرانسوي كودتا به معني ضربه به دولت است و كودتا حركتي است غيرقانوني كه گروهي توطئه‌گر به دست نيروهاي مسلح منظم و با اعمال خشونت يا تهديد يا بهره‌گيري از خشونت انجام مي‌دهند. توطئه‌گران مستقيم به قلب دولت ضربه مي‌زنند و اعضاي دولت را بركنار مي‌كنند و اگر پيروز شوند، هيات دولت جديدي را روي كار مي‌آورند. شايد كودتاگران با قدرت‌هايي بيرون از مرز تباني و زدوبند كرده باشند، اما در نهايت آنهايي كه كار را پيش مي‌برند و بعد از اجراي موفق عمليات بر امور مسلط مي‌شوند، هميشه بخشي از بدنه دولت (حكومت) هستند. «تصاحب قدرت نيز در درون نظام سياسي موجود رخ مي‌دهد و يك گروه حاكم بر جاي گروه حاكم پيشين مي‌نشيند.» اما چرا و در چه شرايطي كودتا شكل مي‌گيرد؟ يا معمولا چه كنش و واكنش‌هايي در كشوري به كودتا منتهي مي‌شود؟ يزداني به اين پرسش هم پاسخ مي‌دهد: «كودتا محصول جامعه بحران‌زده است و بحران، به هر علتي كه پديد آمده باشد، اگر به مبارزه سياسي و اجتماعي دامنه‌دار بينجامد، دولت را ناتوان مي‌كند. دولت سازوكارهاي لازم را ندارد كه به صورت متعارف جامعه را اداره كند. در چنين موقعيتي، نيروهاي مسلح (به هدف شكستن بن‌بست سياسي) خود را از پيكره دولت جدا مي‌سازند و از آن مستقل مي‌شوند، ديگر از آن فرمان نمي‌برند و براي واژگوني‌اش دست به كودتا مي‌زنند.» با نگاهي به اين تعاريف و مباحث، ذهن‌مان در بررسي آنچه روز بيست‌وهشتم مرداد 1332 در تهران روي داد و به تغيير دولت ايران انجاميد، روشن‌تر مي‌شود. نقش سازمان سيا به كنار، آن روز دولت مستقر با دخالت گروهي از نظاميان سرنگون شد و دولت بعدي هم به يكي از نظاميان، به فضل‌الله زاهدي رسيد. بخشي از نظاميان كشور در اين تغيير نقش‌آفريني كردند و كوشيدند ضمن مهار بحران، همه‌چيز را سر جاي خودش برگردانند. درباره قانوني بودن يا نبودن اين جابه‌جايي بحث و جدل بسيار است. گويا طبق قانون اساسي، فقط مجلس شوراي ملي اختيار عزل و نصب نخست‌وزير را داشت، اما مصدق پيش‌تر- و احتمالا براي پيشگيري از استيضاح- با رفراندومي كه بسياري اعتبارش را مخدوش مي‌دانند، مجلس را منحل كرده بود. به نظرم بحث ميان آنهايي كه بركناري مصدق را كودتايي غيرقانوني مي‌دانند و آناني كه استفاده از لفظ كودتا درباره آن ماجرا را اساسا نادرست مي‌بينند- حداقل با رجوع به قوانين آن روز كشور- به جايي نمي‌رسد و تقريبا همه اظهارنظرها تابع گرايش‌ها و تعصبات شخصي يا توهماتي درباره «اگر»ها و «شايد»ها است. هواداران مصدق، هنوز هم معتقدند كه آن كودتا نه فقط سرنگوني دولتي ملي، كه ضربه‌اي به دموكراسي در ايران بود و تبعاتش تا نسل‌ها ادامه داشت. خب، قطعا بركناري مصدق، هرچه بود دموكراتيك نبود و فضل‌الله زاهدي هم تجلي اراده اكثريتي از مردم ما محسوب نمي‌شد. اما به نظرم مي‌رسد او حتي بدون عزل از طريق كودتا، دير يا زود در مواجهه با مشكلات فزاينده و بحران‌هاي واقعي و ساختگي كه يكي پس از ديگري خلق مي‌شدند شكست مي‌خورد. شكست مي‌خورد و به اهدافش نمي‌رسيد. در خارج، غربي‌ها تحريمش كرده بودند با او همكاري نمي‌كردند و شوروي هم تمايلي به كاميابي او نداشت. در داخل نيز بخش بزرگي از حاميان اوليه‌اش را - كه در عبور از بحران‌هاي سال نخست همراه و در كنارش بودند- از دست داده بود و كوششي براي كسب دوباره پشتيباني آنان نمي‌كرد. مخالفانش كه روز به روز بيشتر مي‌شدند نيز بيكار و منفعل گوشه‌اي نمي‌ايستادند و قطعا هرچه از دست‌شان برمي‌آمد براي شكست او به كار مي‌بستند.
 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون