• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۹ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5839 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۹ مرداد

گزارشي درباره غياب شمايل سازهاي موسيقي در برنامه‌هاي تلويزيوني

صدا آري، تصوير نه

دبير شوراي عالي هنر اخيرا از امكان نمايش «ملزومات هنري» در تلويزيون بر اساس «سند ملي موسيقي» گفت

سيمين سليماني

اخيرا صحبت‌هاي محمدحسين ايماني‌خوشخو، دبير شوراي عالي هنر با واكنش‌هاي بسياري روبه‌رو شد؛ واكنش‌هايي متفاوت با رويكردهاي مختلف؛ بسياري از صفحات مجازي يا افراد و بيش از آن رسانه‌ها به اين موضوع پرداختند. سوژه‌اي كه برخي به راحتي از كنار آن نگذشتند و حتي شايد بتوان گفت با اينكه اين سوژه ذيل يك سند به شمار مي‌رفت، از انتشار خود آن سند، موسوم به «سند موسيقي» بيشتر سروصدا كرد و واكنش‌هاي بيشتري را نيز برانگيخت.

 

يادآوري درد مزمن

دبير شوراي عالي هنر ۲۳ مرداد به منظور تشريح برخي جزييات سندهاي ملي بالادستي در يك نشست درباره «سند ملي موسيقي كشور» مطالبي را مطرح كرد كه سوژه رسانه‌ها شد؛ صحبت‌هايي نظير اينكه «از اين پس ديگر هيچ دستگاهي حق لغو كنسرت ندارد.» يا اينكه «صدا و سيما بايد موسيقي را با تمام ملزومات صحنه‌اي نمايش دهد.» در ويديويي كه در فضاي مجازي هم بارها منتشر شد، ايماني‌خوشخو پس از گفتن اين جمله مي‌گويد: «حتما شما گرفتيد كه منظور از ملزومات صحنه‌اي چيست... ديگر گل جلوي چيزي نگذارند.» همين يك جمله و اينكه صدا و سيما ديگر نمي‌تواند گل جلوي ساز بگذارد، خودش زخم‌هاي كهنه زيادي را باز مي‌كند. اينكه رسانه‌اي سال‌ها بي‌هيچ دليلي از آثار موسيقايي بهره برده و تاكنون آلات موسيقي را پنهان داشته است، باعث شده ما با اين عملكرد و نگاه متوجه شويم كه ممنوع‌التصويري فقط براي شخصيت‌هاي هنري و سياسي و... نيست، بلكه سال‌هاست «چيزي» وجود دارد كه مخاطبان صدا و سيما، صدايش را مي‌شنوند ولي خودش را نمي‌بينند. سازها و آلات موسيقي، ممنوع‌التصوير هستند در حالي كه صداي آنها آزاد است. مخاطبان اين رسانه، هميشه در صدا و سيما نوازنده‌اي را ديده‌اند كه پشت پوشش گل و بلبل روي «چيزي» مي‌زند كه صدايي خوش از آن مي‌آيد!

اين ماجرا و اين صحبت‌ها از اين منظر مهم است كه تناقض‌هاي رفتاري در نگاه به موسيقي همچنان وجود دارد. پيش از اين هنرمندان بسياري از همين نهاد شاكي بودند يا اتفاقاتي افتاد كه عملكرد صدا و سيما توسط بسياري از فعالان حوزه موسيقي تقبيح شده و مي‌شود. اينجا بنا نيست روي اين موارد تمركز شود. مساله در حال حاضر سخناني است كه واكنش‌هايي را به دنبال داشته است.

همان‌طور كه در ابتداي اين مطلب آمد، صحبت‌هاي واكنش‌برانگيز دبير شوراي عالي هنر درباره سند موسيقي بود كه از تصويب اين سند دفاع كرده و گفته بود: «در دولت سيزدهم سند موسيقي را هم توانستيم به تصويب برسانيم كه ابلاغ شد. در اين سند اتفاقات خوب زيادي وجود دارد كه دو مورد آن را مي‌گويم؛ اول اينكه از اين پس ديگر هيچ دستگاهي حق لغو كنسرت ندارد و مورد دوم اينكه صداوسيما بايد موسيقي را با تمام ملزومات موسيقي نشان دهد و ديگر گل جلوي ساز نگذارد.» اين صحبت‌ها در حالي بيان شد كه هنرمندان موسيقي، اگر نگوييم همه، اغلب آنها درباره اين سند سوال‌ها و پرسش‌هاي زيادي دارند. اوايل ارديبهشت‌ماه سال جاري در صفحه موسيقي «اعتماد» گزارشي با عنوان «سندي تهي از موسيقي» منتشر شد كه در آن، هنرمندان اين حوزه با بررسي اين سند، انتقاداتي را به آن وارد كرده بودند. از جمله موضوعات مورد انتقاد اهالي موسيقي به اين سند، جاي خالي هنرمندان شناخته شده در «شوراي تصويب» سند بود. درست است كه بحث «سند ملي موسيقي» ايران از سال‌ها پيش مطرح بوده و بعد از گذشتن اين همه وقت به تصويب رسيده، اما چند نكته را بايد در نظر گرفت؛ اول اينكه گفته مي‌شود چرا بايد براي هنر و ارايه‌اش سندي وجود داشته باشد؟ مگر ذات هنر و خلاقيت در اين چارچوب‌ها مي‌گنجد؟ اما اگر از اين موضوع بگذريم كه شايد به نظر، نگاه ايده‌آل‌گرايانه‌اي بيايد و پاسخش را خودمان بدهيم كه شرايط چنين ايجاب مي‌كند و... گام بعدي پرسش مهم‌تري است؛ اينكه اين سند توسط چه كساني، با چه نگاهي و اساسا با چه رويكردي نوشته شده است كه در واقع به اين مي‌رسيم كه بله؛ سند، تصويب شده اما محتوايش چيست و چه كمكي به هنرمندان موسيقي و هنر موسيقي مي‌كند؟ از اين پرسش هم كه بگذريم، بحث بعدي اين است كه اصلا اين سند ميان موزيسين‌ها و هنرمندان چه جايگاه و اعتباري دارد؟ سندي كه به گواه بسياري از هنرمندان، كلي و مبهم است و از آن برداشت‌هاي متفاوتي مي‌توان داشت و همچنين در آن به جاي تعاريف تخصصي و دقيق، به قول منتقدان سند، اصطلاحاتي ابهام‌برانگيز، غيرشفاف و به تعبير بعضي از كارشناسان، «عوامانه» به كار برده شده؛ آيا به تصويب رسيدنش جاي خوشحالي دارد و قابل ‌دفاع است؟ اصلا اجازه نقد و بررسي آن به فعالان اين حوزه داده شده؟ اگر خير كه ديگر هيچ و اگر بله، آيا جاي اصلاح آن وجود دارد؟ ساز و كار اصلاح آن چيست؟

دفاع از يك سند با گفتن جملات جنجالي؟

مساله اين است سندي كه برداشت‌ها و تفسيرهاي مختلفي مي‌توان از بندهاي آن داشت، خودش سوالي است جديد، بر انبوه پرسش‌هاي بي‌پاسخ كه هيچ‌گاه، هيچ نهاد و مسوولي به آن وقعي نگذاشته است. انتقادات بر اين سند بالادستي يعني سند موسيقي همچنان از سوي جامعه هنري پابرجاست و حالا با گفتن دو جمله كلي كه جنجال‌برانگيز باشد، نمي‌توان از اين سند دفاع كرد و براي آن اعتبار خريد. اينكه «كسي حق ندارد كنسرت را لغو كند» يا اينكه ديگر «صدا و سيما حق ندارد جلوي ساز گل بگذارد» چه كمكي به موسيقي اين سرزمين مي‌كند؟ به نظر مي‌رسد اين جملات بيشتر دستمايه تبليغات و برانگيختن هيجان هستند. پرسش اصلي اين است كه چرا به پرسش‌هاي اساسي‌تر پاسخي داده نمي‌شود، بهتر نيست كه اين مقام‌هاي حقوقي در اين‌گونه نشست‌ها به جاي دادن اين خبر كه ديگر سازها ممنوع‌التصوير نيستند، درباره اين موضوع صحبت مي‌كردند كه همان سازمان صدا و سيما كه قرار است ديگر جلوي ساز گل نگذارد، از اين به بعد به خودش حق ندهد كه از آثار هنرمندان سوءاستفاده كند؟ دبير شوراي عالي هنر كه از تصويب اين سند دفاع مي‌كند، جا داشت در تشريح اين سند به اين پرسش بي‌پاسخ مانده همه اهالي هنر موسيقي و مخاطبان آن پاسخ دهد كه در اين سند چه تمهيداتي براي زنان هنرمند موسيقي و ارايه آثارشان انديشيده شده؟ زناني كه نوازندگي و خوانندگي‌شان در اين سال‌ها با چالش مواجه شده يا ممنوع است. زناني كه از روي صحنه پايين كشيده مي‌شوند و با هزار و يك مصيبت ديگر مواجهند و البته مشكلات ساختاري و بزرگ ديگري از اين دست. لايه‌هاي پنهان و ناديده اين سخن كه «ديگر كسي حق لغو كنسرتي كه مجوز ارشاد را داشته باشد، ندارد» ناگفته پيداست؛ كدام كنسرت‌ها مجوز اجرا مي‌گيرند؟ و كدام كنسرت‌ها در همان مرحله درخواست باقي مي‌مانند؟

 

شكاف مديريت فرهنگي با بدنه جامعه موسيقي

تمام اين موضوعات و ناديده گرفتن مسائل مهمي كه سال‌هاي سال مورد مناقشه و بحث بوده سبب مي‌شود كه بسياري، اين موضوعات را بازي تبليغاتي بدانند. نتيجه رفتارهاي متناقض، عملكرد نامطلوب و غيرعلمي و غيركارشناسانه، دفاع از تصميماتي كه بارها توسط كاربلدان و پيشكسوتان مورد نقد قرار گرفته و به‌زعم مسوولان امر، نقدها نه تنها وارد نبوده، بلكه هميشه مورد بي‌اعتنايي قرار گرفته، باعث شده است كه بخش بزرگي از اهالي موسيقي يا به چنين سخنان و موضوعاتي مانند «سند موسيقي» بي‌تفاوت باشند يا حتي برخي پا فراتر از اين گذاشته و معتقد باشند كه صحبت از اين سند هم به نوعي به رسميت شناختن چيزي است كه با آن اختلاف‌نظر زيادي دارند. حتي بعضي از آنهايي هم كه نسبت به چنين اقدامي اميد دارند، اولين سوال‌شان اين است كه ضمانت اجرايي آن چيست؟

از سند كه بگذريم دوباره به صحبت‌هاي وايرال شده دبير شوراي عالي هنر مي‌رسيم كه بيش از سرچشمه‌اش ديده شد؛ يكي نسبت به صحبت‌هاي ايشان عنوان مي‌كند كه «مگر مخاطبي براي صدا و سيما مانده كه بخواهد ساز يا گل تماشا كند؟» ديگري معتقد است كه اينها ترفند نمايشي براي پوشاندن ضعف‌هاي سياست‌هاي فرهنگي هستند و... آنچه در اين ميان روشن است، شكاف عميقي است كه بين مديريت فرهنگي و هنري با هنرمندان جامعه به وجود آمده. شكافي كه زاييده سال‌ها گفت‌وگو نكردن و مسكوت گذاشتن معضلات فرهنگي و سرپوش گذاشتن بر آنهاست.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون